sparse

/ˈspɑːrs//spɑːs/

معنی: گشاد گشاد، تنک، کم پشت
معانی دیگر: پراکنده، نامتراکم، تک و توک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sparser, sparsest
مشتقات: sparsely (adv.), sparseness (n.), sparsity (n.)
• : تعریف: thinly scattered; not thick or dense; scanty.
مترادف: skimpy, thin
متضاد: abundant, opulent, thick
مشابه: diffuse, few and far between, infrequent, intermittent, lean, meager, scanty, spare

- His hair is getting sparse now.
[ترجمه A.A] دیگه موهاش داره کم پشت میشه
|
[ترجمه گوگل] الان موهایش کم می شود
[ترجمه ترگمان] موهاش الان داره پراکنده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The area has a sparse population of predators.
[ترجمه A.A] این منطقه تک و توک حیوانات درنده دارد
|
[ترجمه گوگل] این منطقه دارای جمعیت کمی از شکارچیان است
[ترجمه ترگمان] منطقه دارای جمعیت پراکنده شکارچیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The event drew only a sparse crowd.
[ترجمه گوگل] این رویداد فقط جمعیت کمی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان] این رویداد تنها جمعیت پراکنده را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sparse beard
ریش کم پشت

2. sparse grass
چمن تنک

3. iceland's sparse population
جمعیت پراکنده ایسلند

4. my hair has become very sparse
موهای سرم خیلی تنک شده است.

5. Many slopes are rock fields with sparse vegetation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دامنه ها مزارع صخره ای با پوشش گیاهی کم هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دامنه ها زمین های سنگی با پوشش گیاهی پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vegetation becomes sparse higher up the mountains.
[ترجمه گوگل]پوشش گیاهی در بالای کوه ها کم می شود
[ترجمه ترگمان]پوشش گیاهی بسیار بالاتر از کوه ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His pink scalp gleamed through his sparse hair.
[ترجمه امر] پوست صورتی رنگ سر او جل و بل میکرد ( به خاطر موهای ضعیفش )
|
[ترجمه گوگل]پوست سر صورتی او از میان موهای کم پشتش می درخشید
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از موهایش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The information available on the subject is sparse.
[ترجمه گوگل]اطلاعات موجود در مورد این موضوع کم است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات موجود در این موضوع پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sparse line of spectators noticed nothing unusual.
[ترجمه گوگل]صف پراکنده تماشاگران متوجه هیچ چیز غیرعادی نشدند
[ترجمه ترگمان]خطوط پراکنده تماشاگران هیچ چیز غیرعادی را نمی دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Traffic was sparse on the highway.
[ترجمه گوگل]ترافیک در بزرگراه کم بود
[ترجمه ترگمان]ترافیک در جاده پراکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Information coming out of the disaster area is sparse.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به دست آمده از منطقه فاجعه نادر است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات منتشر شده از منطقه فاجعه پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sparse and graphic; an impressive debut.
[ترجمه گوگل]پراکنده و گرافیکی؛ اولین حضور چشمگیر
[ترجمه ترگمان]Sparse و گرافیک بازی جالبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Poring over the sparse details lie had been obliged to enter on his landing card.
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن اطلاعات پراکنده دروغ مجبور شده بود در کارت فرود او وارد شود
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت این جزئیات اندک اندک اندک اندک اندک اندک اثری از آن باقی نمانده بود که از روی کارت عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But in a parallel supercomputer with a sparse, distributed memory, the distinction between memory and processing fades.
[ترجمه گوگل]اما در یک ابر رایانه موازی با حافظه پراکنده و توزیع شده، تمایز بین حافظه و پردازش محو می شود
[ترجمه ترگمان]اما در یک supercomputer موازی با حافظه توزیع شده، تمایز بین حافظه و پردازش از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He combed back his sparse hair.
[ترجمه شان] او موهای کم پشتش را به طرف عقب، شانه کرد.
|
[ترجمه گوگل]موهای کم پشتش را شانه کرد
[ترجمه ترگمان]موهای کم پشت و کم پشت خود را شانه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گشاد گشاد (صفت)
sparse

تنک (صفت)
tender, thin, sparse

کم پشت (صفت)
thin, sparse

تخصصی

[ریاضیات] تنک، خلوت

انگلیسی به انگلیسی

• thinly scattered, not crowded, widely spaced; scanty, few
if something is sparse, there is little of it and it is spread out over an area.

پیشنهاد کاربران

تنک. نامتراکم. پراکنده. متفرق . کم تراکم
مثال:
And sparse lote trees
و درختان سدر پراکنده
�وَشَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ�
اندک ، بی پشتوانه ( نیروی ارتشی )
سلام دوستان به این جمله از دیکشنری کمبریج دقت کنید:
Information coming out of the disaster area is sparse
ترجمه روان این جمله به این صورته: اطلاعات کم/اندکی درباره منطقه فاجعه به دست آمده است.
بنابراین، spare به معنای کم و اندک هم هست
sparse = small in numbers or amount, often spread over a large area
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sparseness
✅️ صفت ( adjective ) : sparse
✅️ قید ( adverb ) : sparsely
صفت مکان: خلوت
پراکنده ؛ کم پشت
# The sparse population of the islands
# These lands are rock fields with sparse vegetation
# The information available on the subject is sparse
# a sparse beard
# My hair has become very sparse
نایاب ، کمیاب

تُنُک
پراکنده، کم تراکم
کم تراکم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس