spoil

/ˌspɔɪl//spoɪl/

معنی: یغما، فساد، تباهی، تاراج، غنیمت، سودباداورده، پوسیده شدن، لوس کردن، رو دادن، ناگوار کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، از بین بردن، خراب کردن، فاسد شدن، خسارت وارد کردن
معانی دیگر: تباه کردن، (گوشت یا میوه و غیره) خراب شدن یا کردن، پوسیدن، پوساندن، فاسد شدن یا کردن، گندیدن، آبگز شدن، گندا شدن، (عیش و خوشی و غیره) به هم زدن، منقص کردن، ننر بارآوردن، (به کسی) رودادن، (معمولا جمع) غنیمت جنگی، دستاورد جنگی (سرزمین یا ثروت و غیره)، (قدیمی) چاپیدن، تاراج کردن، دزدیدن، (آمریکا) شغل های حساسی که در اختیار حزب برنده قرار می گیرد، مزایای حزب برنده، (در حفاری باستان شناسی و غیره) خاک و مواد زائد، (قدیمی) چپاول، غارت، (مهجور) صدمه، خسارت، ناقص سازی، معیوب سازی، غارت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spoils, spoiling, spoiled, spoilt
(1) تعریف: to ruin or detract from; make unusable or unsatisfactory.
مترادف: damage, ruin, wreck
متضاد: enhance, help, improve
مشابه: blight, butcher, decay, decompose, defile, foul, mar, mess, queer, smash, sully, vandalize, vitiate

- She spilled her coffee and spoiled her new dress.
[ترجمه محمد رضا] او قهوه اش را ریخت و لباس جدیدش را کثیف کرد
|
[ترجمه ب گنج جو] لیوان پر قهوه رو لباسش ریخت و لباس تازه اش داغون شد.
|
[ترجمه .YOUNG MAN.] ولی spoil به معنی کثیف شدن که نیست به معنی خراب شدنه درسته ما فارسی ها نمیگیم لباس خراب شد ولی همین معنی رو میده و منظور اینه که این بلاس خراب شد و دیگه قابله استفاده نیست ولی شما گفتی کثیف، کثیف میتونه تمیز بشه پس شما اشتباه ترجمه کردی چون خراب شده و دیگه قابل استفاده نیست چونspoil هست
|
[ترجمه پپپ] قهوه اش را ریخت و لباس جدیدش را خراب کرد
|
[ترجمه گوگل] قهوه اش را ریخت و لباس جدیدش را خراب کرد
[ترجمه ترگمان] قهوه اش را ریخت و لباس تازه اش را خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rain spoiled our camping trip.
[ترجمه سوگند تجری ] باران کمپینگ ما را خراب کرد
|
[ترجمه امین] باران پیک نیک ما را خراب کرد.
|
[ترجمه ب گنج جو] عجب پیک نیکی! بارون زهرمارمون کرد.
|
[ترجمه گوگل] باران سفر کمپینگ ما را خراب کرد
[ترجمه ترگمان] باران سفر ما را خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to instill an unhealthy sense of entitlement in (a person) through excessive indulgence, too much freedom, withheld punishments, or the like.
مشابه: baby, coddle, dote on, indulge, mollycoddle, overindulge, pamper

- Having been spoiled by her parents, the young college freshman threw a tantrum at having to share a room with a roommate.
[ترجمه دومان] لوس شده توسط والدینش، دانشجوی سال اول کالج کج خلقی می کرد ( در ) بخاطر مجبور بودن جهت به اشتراک گذاشتن اتاقش با یک همکلاسی
|
[ترجمه شریک بشه ، کج خلقی میکرد.] دانشجوی تازه واردجوانی که توسط والدینش ننر با اومده بود، از اینکه مجبور بود اتاقش رو با یکی دیگه ( یه هم اتاقی )
|
[ترجمه گوگل] دانشجوی سال اول کالج که توسط والدینش لوس شده بود، از اینکه مجبور بود با هم اتاقی خود در یک اتاق شریک شود، عصبانی شد
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه پدر و مادرش لوس شدند، دانشجوی سال اول کالج، اوقات تلخی کرد و مجبور شد با یک هم اتاقی در یک اتاق شریک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to indulge or overindulge (a loved one or pet).
مترادف: indulge, overindulge
مشابه: pamper

- She loves to spoil her grandchildren with candy and presents.
[ترجمه A.A] او دوست دارد با آب نبات و هدایا نوه هایش را لوس کند
|
[ترجمه گوگل] او دوست دارد نوه هایش را با آب نبات و هدایا لوس کند
[ترجمه ترگمان] او دوست دارد نوه هایش را با شکلات و هدیه ها به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You've spoiled this dog, and now he's far too overweight!
[ترجمه گوگل] شما این سگ را لوس کردید و اکنون او خیلی اضافه وزن دارد!
[ترجمه ترگمان] تو این سگ رو خراب کردی و حالا اون خیلی اضافه وزن داره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: be spoiling for
• : تعریف: to become unusable or decayed.
مترادف: putrefy, turn
متضاد: keep
مشابه: addle, decay, decompose, foul, mildew, mold, rot, sour

- Meat spoils rapidly in hot weather.
[ترجمه گوگل] گوشت در هوای گرم به سرعت فاسد می شود
[ترجمه ترگمان] گوشت در هوای گرم به سرعت از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: spoiled (adj.)
• : تعریف: (pl.) material goods or other benefits gained by victory, as in warfare or politics.
مترادف: booty, loot

- the spoils of war
[ترجمه گوگل] غنائم جنگی
[ترجمه ترگمان] غنایم جنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His job was part of the spoils of his party's victory.
[ترجمه گوگل] شغل او بخشی از غنایم پیروزی حزبش بود
[ترجمه ترگمان] شغلش بخشی از غنایم پیروزی حزبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fruit will soon spoil in warm weather
درهوای گرم میوه زود خراب می شود.

2. permissive parents who spoil their children
پدر و مادران سهل انگاری که فرزندان خود را لوس می کنند

3. too many cooks spoil the broth
ماما که دو تا شد سر بچه کج درمی آید،آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک

4. too many cooks spoil the broth
آشپز که دو تا شد آش شور می شود

5. a hot pot will spoil the table's polish
دیگ داغ جلای میز را از بین می برد.

6. spare the rod and spoil the child
کنار گذاشتن چوب همانا و لوس شدن بچه همان

7. spare the rod and spoil the child
(ضرب المثل) تا چوب در کار نباشد بچه لوس بار می آید

8. Spoil (or Lose) the ship for half penny worth of tar.
[ترجمه گوگل]کشتی را به قیمت نیم پنی قیر خراب کنید (یا از دست بدهید)
[ترجمه ترگمان]Spoil (یا Lose)کشتی را به مدت نیم پنی قیر به ارزش of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spare the rod and spoil the child.
[ترجمه Parsa Arefi] تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو نر
|
[ترجمه گوگل]میله را رها کنید و کودک را لوس کنید
[ترجمه ترگمان]ترکه را نگه دار و بچه را لوس نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Too many cooks spoil the broth.
[ترجمه بی نام] آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک
|
[ترجمه گوگل]با دو تا آشپز آش یا شور میشه یا بینمک
[ترجمه ترگمان]آشپز زیادی سوپ را خراب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't let him spoil your evening.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید او عصر شما را خراب کند
[ترجمه ترگمان]به او اجازه نده که شب شما را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't spoil your appetite by eating between meals.
[ترجمه گوگل]با خوردن بین وعده های غذایی اشتهای خود را از بین ندهید
[ترجمه ترگمان]با خوردن غذا اشتهای خود را خراب نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tried not to let the bad news spoil his evening.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد اجازه ندهد اخبار بد عصر او را خراب کند
[ترجمه ترگمان]می کوشید تا خبر بد شب او را خراب نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We won't let a bit of rain spoil our fun.
[ترجمه گوگل]اجازه نمی دهیم ذره ای باران لذت ما را خراب کند
[ترجمه ترگمان]ما اجازه نمیدیم که یه ذره بارون fun رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I don't want to spoil things for everyone else.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم همه چیز را برای دیگران خراب کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم برای دیگران خراب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Why not spoil yourself with a weekend in a top hotel?
[ترجمه گوگل]چرا خود را با یک آخر هفته در یک هتل برتر لوس نکنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا یک آخر هفته را در یک هتل برتر خراب نمی کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It would be a pity to spoil the surprise.
[ترجمه گوگل]حیف است که غافلگیری را خراب کنیم
[ترجمه ترگمان]حیف است سورپرایز را خراب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The dessert will spoil if you don't keep it in the fridge.
[ترجمه فراز_روزنه] اگر شما آن را در یخچال نگه ندارید، دسر خراب خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]دسر را اگر در یخچال نگذارید خراب می شود
[ترجمه ترگمان]اگر تو یخچال نگه نمی داری، دسر فاسد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یغما (اسم)
spoil, ravage, sack, booty, pillage, plunder, despoliation

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

تاراج (اسم)
theft, spoil, desolation, pillage, plunder, loot, foray

غنیمت (اسم)
spoil, prize, trophy, plunder

سودباداورده (اسم)
spoil

پوسیده شدن (فعل)
spoil

لوس کردن (فعل)
spoil

رو دادن (فعل)
spoil

ناگوار کردن (فعل)
spoil, embitter

ضایع کردن (فعل)
decay, destroy, addle, spoil, waste, damage, mar, fordo

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

از بین بردن (فعل)
destroy, spoil, annihilate, eradicate, put down, swoop, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

فاسد شدن (فعل)
decay, rot, spoil, canker, deteriorate, be depraved, degenerate, putrefy, disintegrate, gangrene

خسارت وارد کردن (فعل)
blemish, hurt, spoil, damage, harm

تخصصی

[عمران و معماری] نخاله
[آب و خاک] مازاد اضافی،مواد لایروبی شده

انگلیسی به انگلیسی

• plunder, loot, goods taken from an enemy in a war or in a robbery; waste material (i.e. earth dug up while mining or excavating)
damage; impair, detract from; ruin by excessive indulgence, pamper too much; go bad, decay (of food); plunder, pillage, rob
if you spoil something, you prevent it from being successful or satisfactory.
if you spoil children, you give them everything they want, which has a bad effect on their character.
if you spoil someone, you give them something nice as a treat.
if you spoil your ballot paper when you are voting, you mark it in such a way that it cannot be accepted as a vote.
spoils are things that people get as a result of winning a battle or of doing something else successfully; a literary use.
if you are spoiling for something such as trouble or a fight, you are very eager for it to happen.

پیشنهاد کاربران

خراب کردن، تباه کردن
تضییع، کاهش، غنیمت، یغما، تاراج، سود باد آورده، فساد، تباهی، از بین بردن، غارت کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، فاسد شدن، پوسیده شدن، لوس کردن، رو دادن، علوم مهندسی: فاسد کردن، معماری: مازاد، قانون فقه: ضایع کردن، علوم هوایی: اتلاف
spoil = annihilate = devastate = demolish = ruin = destroy
spoil = to destroy or reduce the pleasure, interest, or beauty of something
Too many cooks spoil the broth
آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک😖
تنبل، و نازپرورده بار آوردن/کردن ( بچه یا هر فردی )
- خراب کردن، از مزه انداختن
- لوس کردن، نازپروردن
- تب وتاب داشتن، مشتاق بودن
Something always seems to happen to spoil it
For instance if i plan picnic then either it rains
or my friends decide not to come along
در فیلم به معنی تعریف کردن
( اشتها ) کورشدن
Ruining the fun
۱. به فساد کشاندن - خراب و فاسد کردن
۲. لوس کردن ( به بار آوردن بچه )
۳. در بحث فیلم و سریال به معنای لو دادن داستان و اتفاقات یک فیلم هست
مثلا میگن :
در نقد فیلم �بالا رو نگاه نکن� خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی اگه این متن رو بخونی فیلم برات Spoil میشه. خب گیریم جریان اینطوری پیش رفت. چی میشه اگه یه فیلم اسپویل بشه ؟
شاید اگه فیلمو ببینی دیگه سورپرایز نشی چون داستان را از قبل بهت گفتن دیگه بهت خیلی حال نمیده
I spoiled you, my son : من لوس بارت آوردم پسرم

Ruin :
A gloomy old residence spoiling the view
تابلوُییدن = تابلو کردن فیلم.
افشا کردن
1 ) لوسیدن = لوس شدن
۱. ۱ ) لوساندن = لوس کردن
2 ) لوئیدن = لو دادن فیلم.
3 ) خرابیدن
تباه کردن
فاسد شدن
لو دادن
معدن: خاکریز
I spoil you =چیزی رو که میدونم عاشقشی بهت میدم
فاسد شدن - نمک مزه شوری
e. g. Let it rain - it won't spoil our afternoon
اشکال نداره، بذار بارون بیاد ( پذیرش آن علی رغم میل باطنی ) - ( این اتفاق ) برنامه بعدازظهر ما رو بهم نمی زنه
غنیمت - غارت کردن - رو دادن - لوس کردن

توضیح دادن صحنه های فیلم برای کسی
چندتا معنی داره
یکیش همینه که یه چیز خوبو به یه چیز بد تبدیل کنی - خراب کردن - فاسد کردن ( spoil s. th )
یکی دیگش اینه که یکیو لوس کنی ( spoil s. b )
و در آخر یه معنیش لو دادن صحنه های یک فیلم یا سریال.
سوسول
ریختن از قصد
Sopil some watter
کمی اب میریزیم ( یا اضاف میکنیم. توی آشپزی )
همون عبارت اسپویل کردن خودمون هستش که بیشتر تو سایتهای نقد فیلم یا بازی ممکنه ببینیم .
اسپویل : لو دادن _ ضایع کردن
damage
ruin
[ غذا و غیره ] فاسد شدن ، خراب شدن
the food will spoil if you don't keep it in the fridge
اگه غذا رو توی یخچال نگه نداری، فاسد می شود 🚵🏻‍♂️🚵🏻‍♂️
فاسد شدن ، خراب شدن.
افشا کردن، برملا کردن
خوش گذراندن
If you want to spoil yourself, go to the pubs. اگر می خواهی خوش بگذرونی برو به بار.
لو دادن افشا کردن
Baby. لوس کردن

تعریف کردن چیزی برا کسی که ندیدتش یا نشنیده ( در مورد فیلم و صحنه ها )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس