stand in

/ˈstændɪn//stændɪn/

1- (عامیانه - معمولا با: with) روابط حسنه داشتن با 2- شرکت کردن در، سهیم بودن، عوض، جانشین، علی البدل، بدل، رزرو، جانشین هنرپیشه شدن، قرب ومنزلت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who substitutes for another, esp. in film production or the theater.
مشابه: understudy

(2) تعریف: a substitute.
مشابه: substitute

جمله های نمونه

1. We had to stand in the snow every morning for roll call.
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم هر روز صبح برای تماس تلفنی زیر برف بایستیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم هر روز صبح توی برف بایستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The teacher told the children to stand in a row.
[ترجمه گوگل]معلم به بچه ها گفت پشت سر هم بایستند
[ترجمه ترگمان]معلم به بچه ها گفت که در یک ردیف بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The children were asked to stand in a row.
[ترجمه گوگل]از بچه ها خواسته شد که پشت سر هم بایستند
[ترجمه ترگمان]از بچه ها خواسته شد که در یک ردیف بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We cannot allow dogmatism to stand in the way of progress.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم اجازه دهیم که دگماتیسم مانع پیشرفت شود
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به dogmatism اجازه بدهیم که در مسیر پیشرفت بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please stand in the middle of the room.
[ترجمه گوگل]لطفا وسط اتاق بایستید
[ترجمه ترگمان]لطفا وسط اتاق بایستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must not allow reaction to stand in the way of progress.
[ترجمه گوگل]ما نباید اجازه دهیم که ارتجاع مانع پیشرفت شود
[ترجمه ترگمان]ما نباید اجازه بدهیم که واکنش در مسیر پیشرفت متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the suburbs the spacious houses stand in stark contrast to the slums of the city's poor.
[ترجمه گوگل]در حومه شهر، خانه‌های بزرگ در تضاد کامل با محله‌های فقیرنشین شهر قرار دارند
[ترجمه ترگمان]در حومه شهر، خانه های بزرگ در تضاد کامل با محله های فقیرنشین شهر قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where do things stand in terms of the budget?
[ترجمه گوگل]وضعیت از نظر بودجه کجاست؟
[ترجمه ترگمان]در کجا مسائل مربوط به بودجه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their attitudes towards love and marriage stand in stark contrast to those of their parents.
[ترجمه گوگل]نگرش آنها نسبت به عشق و ازدواج کاملاً در تضاد با نگرش والدینشان است
[ترجمه ترگمان]نگرش آن ها نسبت به عشق و ازدواج در تضاد کامل با پدر و مادرشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a special stand in the shop where a demonstrator was showing how the food processor worked.
[ترجمه گوگل]یک غرفه مخصوص در مغازه بود که در آن تظاهر کننده نحوه کار غذاساز را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]یک جایگاه ویژه در فروشگاه وجود داشت که در آن یک معترض نشان می داد که چگونه پردازشگر غذا کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A handful of onlookers stand in the field watching.
[ترجمه گوگل]تعداد انگشت شماری از تماشاگران در میدان ایستاده اند و تماشا می کنند
[ترجمه ترگمان]یک عده تماشاگر در میدان تماشا می کنند و تماشا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were asked to stand in two lines three metres apart.
[ترجمه گوگل]از ما خواسته شد در دو صف با فاصله سه متر از هم بایستیم
[ترجمه ترگمان]از ما خواسته شد که در دو خط سه متری از هم بایستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I want you all to stand in a circle.
[ترجمه گوگل]من می خواهم همه شما در یک دایره بایستید
[ترجمه ترگمان] من می خوام همتون تو یه دایره بایستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How do their sales stand in relation to those of similar firms?
[ترجمه گوگل]فروش آنها نسبت به شرکت های مشابه چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]فروش آن ها در رابطه با شرکت های مشابه چگونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I had to stand in for her on Tuesday when she didn't show up.
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم روز سه‌شنبه برای او حضور داشته باشم که او ظاهر نشد
[ترجمه ترگمان]من مجبور بودم سه شنبه برای او صبر کنم، وقتی که او خودش را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] بازیگر بدل - بدل

انگلیسی به انگلیسی

• one who comes to change the place of a permanent worker that has left temporarily
a stand-in is a person who takes someone else's place because the other person is ill or unavailable. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ravi shastri, their stand-in captain, started well.

پیشنهاد کاربران

stand in the way of something/someone
idiom ( also stand in someone's way )
to try to stop or prevent something or someone:
You know I won't stand in your way if you want to apply for a job abroad.
قرار داشتن بر سر راه کسی
جایگزین کسی شدن�جانشین کسی شدن، جای کسی را گرفتن
بازیگر بدلکار.
بازیگری که میتواند تا حدودی کار بدلکار را بکند
اجرا کننده ی جایگزین
his stand - in does all the dancing sequences
نمایندگی کردن، نیابت کردن
جایگزین

بپرس