staring

جمله های نمونه

1. he was staring blankly ahead
با بی حواسی به جلو خود نگاه می کرد.

2. hungry children vacantly staring out of the window
کودکان گرسنه که با حالت منگ از پنجره به خارج خیره شده بودند

3. Staring today, I am going to do myself a favour. To forget about the burdens. To forget about the pains. To forget about the hurts.
[ترجمه گوگل]امروز که خیره شده ام، می خواهم به خودم لطفی بکنم برای فراموش کردن بارها برای فراموش کردن دردها برای فراموش کردن دردها
[ترجمه ترگمان]خیره به امروز، من به نفع خودم عمل می کنم تا بار رو فراموش کنم تا درد رو فراموش کنم که درد رو فراموش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Francisco was staring ahead into the darkness.
[ترجمه گوگل]فرانسیسکو به جلو در تاریکی خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]سانفرانسیسکو در تاریکی به جلو خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He went on staring at the TV screen .
[ترجمه الهه] او به خیره شدن به صفحه تلویزیون ادامه میدهد
|
[ترجمه گوگل]به صفحه تلویزیون خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به صفحه تلویزیون خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were staring at the television screen.
[ترجمه گوگل]به صفحه تلویزیون خیره شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به صفحه تلویزیون خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the hallway Greenfield was staring at the wood panelling with unseeing eyes.
[ترجمه گوگل]در راهرو گرینفیلد با چشمانی نادیده به تابلوهای چوبی خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]در راهرو، گرینفیلد با چشم هایی که زیاد به نظر نمی رسید، به چوب درختان خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't look now, but there's someone staring at you!
[ترجمه الهه] الان نگاه نکن زیرا یک نفر خیره شده است به تو . butزیرا هم معنی میشود
|
[ترجمه گوگل]حالا نگاه نکن، اما کسی هست که به تو خیره شده است!
[ترجمه ترگمان]الان نگاه نکن، اما یک نفر دارد به تو نگاه می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She looked at them with dark staring eyes.
[ترجمه گوگل]او با چشمان خیره تیره به آنها نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی خیره و خیره به آن ها نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He stood at the window, moodily staring out.
[ترجمه گوگل]پشت پنجره ایستاد و با حالتی به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]او کنار پنجره ایستاده بود و با حالتی افسرده به بیرون خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I could see a man staring at me intently.
[ترجمه گوگل]می توانستم مردی را ببینم که به شدت به من خیره شده است
[ترجمه ترگمان]می توانستم مردی را ببینم که با دقت به من خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her eyes were unfocused, as if she were staring inside at her memories of the day.
[ترجمه گوگل]چشمانش متمرکز نبود، انگار به خاطرات آن روز به درونش خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]چشم هایش تمرکز نداشت، انگار که او به خاطرات آن روز خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He sat staring into space, like a man in a trance.
[ترجمه گوگل]نشسته بود و به فضا خیره شده بود، مثل مردی در خلسه
[ترجمه ترگمان]او به فضا خیره شده بود، مثل مردی که در حالت خلسه فرورفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I went into his office he was staring out of the window, apparently lost to the world.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد دفترش شدم، او از پنجره به بیرون خیره شده بود، ظاهراً از دنیا رفته بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به دفترش رفتم، از پنجره به بیرون خیره شده بود و ظاهرا به دنیا گم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was staring out over the lake, lost in contemplation.
[ترجمه گوگل]او به بیرون از دریاچه خیره شده بود و در فکر فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]او به کنار دریاچه خیره شده بود و به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of gazing fixedly at someone or something, act of looking at with a steady gaze

پیشنهاد کاربران

زل زدن
خیره شدن، زل زدن
چشم دوختن
خیره کننده
خیرگی ، خیره شدگی ، خیره ماندگی ، خیره کننده
خیره شدن، زل زدن، خیره ( صفت )
دور زدن، پیچوندن

بپرس