statue

/ˈstæˌt͡ʃuː//ˈstæt͡ʃuː/

معنی: پیکر، مجسمه، تمثال، هیکل، تندیس، پیکره
معانی دیگر: پیکر سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of art that is carved, molded, or assembled in three dimensions, often in the form of a human or animal.

- A statue of the general was erected in the town square.
[ترجمه ali] تندیس ژنرال در میدان شهر برافراشته شد
|
[ترجمه Asal] مجسمه ای از ژنرال در میان شهر ساخته شد
|
[ترجمه محمد متین رسولی] یک مجسمه از ژنرال در میدان شهر ( شهرک ) برپا شد
|
[ترجمه مبینا] یک مجسمه از ژنرال درمیدان شهر ساخته شده بود
|
[ترجمه طاها] مجسمه ژنرال در وسط شهر بنا شد
|
[ترجمه عرفان] مجسمه ژنرال در میدان شهر نصب شد.
|
[ترجمه اریا پیمانی] مجسمه ژنرال در مرکز شهر ساخته شده بود
|
[ترجمه اریا پیمانی] مجسمه ژنرل در میدان شهر بنا شده بود
|
[ترجمه Amad] یک مجسمه از پیکر ژنرال بهیاد ژنرال در میدان شهر سوخته نصب گردیده است
|
[ترجمه شان] مجسمه ای از ژنرال در میدان شهر، نصب شده بود.
|
[ترجمه آیلار فتاحی] یک مجسمه ی ژنرال در میدان شهر ما بر افراشته شده
|
[ترجمه یوسف ثمرین] مجسمه ای از ژنرال درمیدان شهر بناشده بود.
|
[ترجمه گوگل] مجسمه ژنرال در میدان شهر نصب شد
[ترجمه ترگمان] مجسمه ای از ژنرال در میدان شهر بنا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a statue chiselled out of marble
تندیسی که از مرمر تراشیده شده است

2. a statue to commemorate those killed in the war
مجسمه ای به یادبود کشته شدگان جنگ

3. a statue whose eyes were formed of glass
تندیسی که چشمانش از شیشه بود.

4. his statue was cast in bronze
تندیس او از برنز ریخته (یا ساخته) شده بود.

5. the statue catches her beauty
تندیس،زیبایی او را مجسم می کند.

6. the statue was wreathed
مجسمه با گل زینت شده بود.

7. a bronze statue
تندیس برنز

8. a colossal statue
تندیس غول پیکر

9. a free-standing statue
مجسمه ای که کار گذاشته نشده است (و می توان آن را جا به جا کرد).

10. a golden statue
مجسمه ی طلایی

11. a heroic statue
تندیس غول پیکر

12. a marble statue
مجسمه ی مرمر

13. a stone statue
مجسمه ی سنگی

14. an equestrian statue of alexander
مجسمه ی سوار بر اسب اسکندر

15. put the statue so that the front faces the light
مجسمه را جوری قرار بده که صورت آن به طرف نور باشد.

16. to establish a statue firmly in its place
مجسمه را محکم در جای خود مستقر کردن

17. to execute a statue in marble
مجسمه ای را از مرمر ساختن

18. to mount a statue on a pedestal
مجسمه را بر پایه ی خود سوار کردن

19. to unveil a statue
از مجسمه پرده برداری کردن

20. vandals disfigured his statue
خرابکاران مجسمه او را از شکل انداختند.

21. each niche contained a statue
در هر تاقچه یک مجسمه قرار داشت.

22. patina to a bronze statue is like character to a face
زنگار روی مجسمه ی برنزی همچون شخصیت بر چهره است.

23. people conglomerate around his statue
مردم دور مجسمه ی او جمع شدند.

24. the base of a statue
پایه ی مجسمه

25. the contour of a statue
نمای (خطوط خارجی) یک مجسمه

26. the grenade fragmented the statue into thousands of pieces
نارنجک مجسمه را به هزاران ذره خرد کرد.

27. the return of the statue to its former place
بازگرداندن مجسمه به محل قبلی آن

28. they reared his huge statue
مجسمه ی بزرگ او را برپا کردند.

29. on the left hand side of the statue
در طرف چپ مجسمه

30. the child looked with awe at the statue of the prophet
کودک با ترس و احترام به مجسمه ی پیامبر نگاه کرد.

مترادف ها

پیکر (اسم)
likeness, figure, portrait, body, effigy, statue, icon, digit, model

مجسمه (اسم)
bust, statue, sculpture, statuette

تمثال (اسم)
representation, image, picture, effigy, statue, icon, simulacrum

هیکل (اسم)
person, physique, gink, statue, fan, temple, habitus

تندیس (اسم)
statue, icon

پیکره (اسم)
statue

تخصصی

[عمران و معماری] پیکره - تندیس
[حقوق] قانون موضوعه

انگلیسی به انگلیسی

• three-dimensional work of art that has been created from any of a variety of materials (such as clay, metal, stone, etc.)
a statue is a large stone or metal sculpture of a person or an animal.

پیشنهاد کاربران

an image of a person or animal that is made in solid material such as stone or metal and is usually large ⇒ sculpture
تندیس، مجسمه. پیکره، هیکل، تمثال، پیکر سازی، صنم. بت
Statue is a figure of sth which is usually built as a memorial to a person
مثلاThe statue of liberty is the symbol of glory in the USA
تندیس، مجسمه
پیکره، هیکل، تمثال، پیکر سازی،
a statue is a figure of a person or animal made of stone or metal
پیکر، مجسمه، تمثال، هیکل
statue:ساختار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

تندیس، مجسمه.
واژه ی �Statue� یک مجسمه ی بزرگ از یک شخص و یا حیوان است و معمولا از موادی مانند سنگ و یا فلزاتی نظیر برنز ساخته می شود. از سویی دیگر واژه ی �Sculpture� تندیس گری، یک اثر هنری بوده و امروزه تقریبا از هر چیزی مانند، سنگ، چوب، فلزات و یا حتی پارچه می تواند ساخته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

علاوه بر این �Sculpture� یک اثر هنری منحصر به فرد است درحالی که این در مورد �Statue� صادق نبوده و تنها یک برداشت مستقیم از یک انسان و یا حیوان است. این یکی از مهم ترین تفاوت های میان این دو واژه است.
اندازه ی یک �Statue� بایستی بزرگ تر و یا در اندازه ی طبیعی خود باشد درحالی که برای �Sculpture� هیچ محدودیتی وجود ندارد. یک �Sculpture� می تواند مفهومی مدرن داشته باشد درحالی که �Statue� چنین قابلیتی ندارد.

مجسمه هایی که ارتفاع آنها بزرگ است ( ۳ - ۲ متر ) و معمولا در میادین شهر قرار میگیرند. غالبا مجسمه های انسانی است.
ولی sculpture مجسمه های کوچکی از انسان یا حیوانات یا چیزهای دیگر است که کوچک بوده و گاها در فروشگاه ها قابل خریداری هستند.
A piece of art to commemorate someone or something or just for beauty

میشه شماره شش کتاب ساپلمنتری ریچ دو کانون
مجسمه
در حقوق: با S بزرگ به معنی اساسنامه و با s کوچک به معنی قوانین مصوبه پارلمان
مجسمه، تندیس

مجسمه
پیکر
تندیس

مجسمه ، a statue is a figure of a person or animal made of stone or metal
a three - dimensional representation usually of a person, animal, or mythical being that is produced by sculpturing, modeling, or casting. Mer
a figure of a person or an animal in stone, metal, etc. , usually the same size as in real life or larger. Ox
تندیس، مجسمه
مجسمه
مجسمه غیر متحرک
statue Non - moving
a kind of figure mostly showing a person or an animal usually made of stone or wood . example : statue of liberty in Newyork
به معنی مجسمه است
the statue hafez in shiraz
پیکر - مجسمه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس