straining

جمله های نمونه

1. the wrestlers were panting and straining
کشتی گیران نفس نفس می زدند و تقلا می کردند.

تخصصی

[نساجی] صافی کردن

پیشنهاد کاربران

he is straining to poop, he is backed up
داره زور میزنه پی پی کنه. یبوست شده !
دامپزشکی و علوم دامی
انقباض یا زور شکمی ( مثلا در زایمان یا زورپیچ )
تحت تنش
سفت و محکم

تحت فشار قرار گرفتن
تقلا کردن، خود را به این ور و آن ور زدن
( زور زدن ) در هنگام یبوست
از صافی رد کردن

بپرس