supersede

/ˌsuːpərˈsiːd//ˌsuːpəˈsiːd/

معنی: لغو کردن، جانشین شدن، جایگزین چیز دیگری شدن
معانی دیگر: از دور خارج کردن، کنار گذاشتن، از اعتبار انداختن، ارجحیت دادن، مقدم شمردن، اولی تر بودن، تقدم داشتن، برطرف کردن، زائل کردن، جای چیزی را گرفتن، جای خود را (به دیگری) دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: supersedes, superseding, superseded
مشتقات: supersedable (adj.), superseder (n.)
(1) تعریف: to take over the position or influence of; replace.
مترادف: replace, succeed
مشابه: displace, follow, relieve, supplant, usurp

- The new guidelines supersede the old ones.
[ترجمه رضا پرهیزگار] دستور العمل های جدید جایگزین دستورالعمل های قبل می شوندد
|
[ترجمه گوگل] دستورالعمل های جدید جایگزین دستورالعمل های قدیمی می شود
[ترجمه ترگمان] دستورالعمل های جدید جایگزین افراد مسن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to be replaced or set aside.
مترادف: abrogate
مشابه: annul, cancel, discard, invalidate, nullify, override, rescind, revoke, void

جمله های نمونه

1. the automobile began to supersede the horse
اتومبیل به تدریج جای اسب را گرفت.

2. this summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account
منظور از این خلاصه این است که نیاز به یک شرح طولانی و پر جزئیات را برطرف کند.

3. Motorways have largely superseded ordinary roads for long-distance travel.
[ترجمه گوگل]بزرگراه ها تا حد زیادی جایگزین جاده های معمولی برای سفرهای طولانی شده اند
[ترجمه ترگمان]motorways تا حد زیادی جاده های معمولی برای سفره ای طولانی را کنار گذاشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The theory has been superseded by more recent research.
[ترجمه منوچهر تیموری] این نظریه توسط تحقیقات جدیدتر رد شده است.
|
[ترجمه گوگل]این نظریه توسط تحقیقات جدیدتر جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]این نظریه با تحقیقات اخیر بیشتر جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their map has since been superseded by photographic atlases.
[ترجمه گوگل]نقشه آنها از آن زمان توسط اطلس های عکاسی جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]این نقشه از آن زمان به تازگی به وسیله atlases عکاسی جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will factory workers be entirely superseded by machines one day?
[ترجمه گوگل]آیا روزی کارگران کارخانه به طور کامل جای ماشین ها را خواهند گرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا کارگران کارخانه یک روز به طور کامل جایگزین ماشین ها خواهند شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Any one could supersede you as manager in my office.
[ترجمه گوگل]هر کسی می تواند جایگزین شما به عنوان مدیر دفتر من شود
[ترجمه ترگمان]هر کسی می تونه شما رو به عنوان مدیر دفتر من پیدا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As intelligence tests had not superseded the older attainments tests, so school records did not supersede the test battery.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آزمون‌های هوش جایگزین آزمون‌های پیشرفت قدیمی‌تر نشده بود، سوابق مدرسه جایگزین باتری آزمون نشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آزمون های هوش، آزمون های مهارت بالا را کنار نگذاشته بودند، بنابراین سوابق مدارس جایگزین باتری تست نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Iron began to supersede bronze for tool making about 3000 years ago.
[ترجمه منوچهر تیموری] آهن به تدریج جایگزین برونز در ابزارسازی 3000 سال پیش شد.
|
[ترجمه گوگل]آهن حدود 3000 سال پیش جایگزین برنز برای ابزارسازی شد
[ترجمه ترگمان]اهن جایگزین برنز برای ابزار حدودا ۳۰۰۰ سال پیش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Immediate business goals will supersede long-term goals for affirmative action.
[ترجمه گوگل]اهداف تجاری فوری جایگزین اهداف بلندمدت برای اقدام مثبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اهداف کسب وکار فوری جایگزین اهداف بلند مدت برای اقدام ایجابی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should regulation, based on international principles, supersede political intervention in the name of the national interest?
[ترجمه گوگل]آیا مقررات مبتنی بر اصول بین المللی باید جایگزین مداخله سیاسی به نام منافع ملی شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا مقررات باید براساس اصول بین المللی جایگزین مداخله سیاسی در نام منافع ملی شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Accounting tends to supersede direct observation because the units to be controlled are usually many and they are also probably geographically dispersed.
[ترجمه گوگل]حسابداری تمایل دارد که جایگزین مشاهده مستقیم شود، زیرا واحدهایی که باید کنترل شوند معمولاً زیاد هستند و احتمالاً از نظر جغرافیایی نیز پراکنده هستند
[ترجمه ترگمان]حسابداری تمایل دارد که جایگزین مشاهدات مستقیم شود چرا که این واحدها معمولا کنترل می شوند و احتمالا از لحاظ جغرافیایی پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We must supersede old machines by [ with ] new ones.
[ترجمه گوگل]ما باید ماشین‌های قدیمی را با ماشین‌های جدید جایگزین کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید ماشین های قدیمی داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Note that the makeup exam grade will supersede the previous final course grade.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که نمره امتحان گریم جایگزین نمره دوره نهایی قبلی می شود
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که کلاس امتحان آرایش جایگزین کلاس درس پایانی قبلی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The use of robots will someday supersede manual labor.
[ترجمه گوگل]استفاده از روبات ها روزی جایگزین کار دستی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]استفاده از روبات ها روزی جایگزین نیروی کار دستی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

جانشین شدن (فعل)
displace, surrogate, heir, inherit, supersede

جایگزین چیز دیگری شدن (فعل)
supersede

تخصصی

[حقوق] نسخ کردن، لغو کردن، جایگزین شدن، متوقف کردن، به حالت تعلیق درآوردن

انگلیسی به انگلیسی

• take the place of, replace; make void or useless
if one thing supersedes another thing that is older, it replaces it because it is better or more efficient.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : supersede
✅️ اسم ( noun ) : supersession / supersedure
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
جایگزین کردن
منسوخ کردن
[حقوق] نسخ کردن؛ لغو کردن؛ جایگزین شدن؛ متوقّف کردن؛ به حالت تعلیق درآوردن

بپرس