salivate

/ˈsæləˌvet//ˈsælɪveɪt/

آب دهان فراوان ترشح کردن، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: salivates, salivating, salivated
• : تعریف: to secrete saliva in the mouth.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: salivation (n.)
• : تعریف: to cause to produce excessive saliva.

جمله های نمونه

1. Any dog will salivate when presented with food.
[ترجمه گوگل]هر سگی با ارائه غذا ترشح بزاق می دهد
[ترجمه ترگمان]هر سگ وقتی با غذا آشنا می شود بزاق ترشح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Clinton must salivate just thinking of how great it would be to be able to operate like that.
[ترجمه گوگل]کلینتون باید فقط به این فکر کند که چقدر عالی است که بتواند چنین عمل کند
[ترجمه ترگمان]کلینتون باید فقط به این فکر کند که چقدر می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Studio heads in Los Angeles salivate over the thought of China's billion citizens turning into a Hollywood film buffs. There is already great interest in going to the movies in China.
[ترجمه گوگل]مدیران استودیو در لس آنجلس از این فکر می کنند که میلیاردها شهروند چین به یک علاقه مندان فیلم هالیوود تبدیل می شوند در حال حاضر علاقه زیادی برای رفتن به سینما در چین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]heads Studio در لس آنجلس، بیش از ۳۰ میلیارد شهروند آمریکایی که به فیلم مشتاق فیلم هالیوودی تبدیل شده اند، بزاق ترشح می کند علاقه زیادی به رفتن به سینما در چین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jake heard the meowing and immediately began to salivate.
[ترجمه گوگل]جیک صدای میو را شنید و بلافاصله شروع به ترشح بزاق کرد
[ترجمه ترگمان]جیک صدای meowing رو شنید و بلافاصله شروع به ترشح کردن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's one reason why many managers will salivate at a large, established company with growing profits but a shrinking stock price. If the stock keeps falling, they'll just buy more.
[ترجمه گوگل]این یکی از دلایلی است که چرا بسیاری از مدیران در یک شرکت بزرگ و تأسیس شده با سود رو به رشد اما قیمت سهام در حال کاهش است، بزاق می افتند اگر سهام به کاهش ادامه دهد، آنها فقط بیشتر می خرند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که بسیاری از مدیران در یک شرکت بزرگ، با رشد سود و کاهش قیمت سهام، بزاق ترشح خواهند کرد اگر سهام کاهش پیدا کند، آن ها فقط بیشتر می خرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just as Pavlov taught his dogs to salivate at the sound of a bell, you can teach someone to lubricate or become erect at the sight of a whip.
[ترجمه گوگل]همانطور که پاولوف به سگ‌هایش یاد داد که با صدای زنگ بزاق بیرون بیاورند، شما می‌توانید با دیدن شلاق به کسی یاد دهید که روغن کاری کند یا بلند شود
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که Pavlov به سگ ها یاد داده بود که صدای زنگ را به صدا در بیاورند، شما می توانید به کسی بیاموزید که به صورت یک شلاق راست و راست قد راست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And we salivate each time we hear the beep or vibration of a new text message.
[ترجمه گوگل]و هر بار که صدای بوق یا لرزش یک پیام متنی جدید را می شنویم آب دهانمان ترشح می شود
[ترجمه ترگمان]و هر بار که صدای بوق یا ارتعاشات یک پیام متنی جدید را می شنویم، بزاق ترشح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anything but: the tannins causeyou to salivate more, and the more saliva you produce, the sharper yoursense of taste.
[ترجمه گوگل]هر چیزی جز: تانن ها باعث ترشح بیشتر بزاق شما می شوند و هر چه بزاق بیشتری تولید کنید، حس چشایی تیزتر می شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی به جز: اثر داروهای tannins که بیشتر ترشح می شود و بزاق بیشتری تولید می کند، تیزتر و تیزتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They don't salivate at the thought of a great steak.
[ترجمه گوگل]با فکر یک استیک عالی، بزاق آنها ترشح نمی شود
[ترجمه ترگمان]آن ها به فکر یک استیک بزرگ نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's similar to Pavlov's dogs learning to salivate when the bell rang.
[ترجمه گوگل]این شبیه به سگ های پاولوف است که هنگام به صدا درآمدن زنگ، ترشح بزاق را یاد می گیرند
[ترجمه ترگمان]شبیه سگ های پاول اوف است که وقتی زنگ خورد، بزاق ترشح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only if it makes you salivate with desire.
[ترجمه گوگل]فقط در صورتی که بزاق شما را از هوس بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]فقط اگه این باعث میشه که تو با میل خودت رو جمع و جور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Game industry executives salivate over Zynga's growth rates.
[ترجمه گوگل]مدیران صنعت بازی از نرخ رشد Zynga غافلگیر می شوند
[ترجمه ترگمان]مجریان صنعت بازی با نرخ رشد Zynga بزاق ترشح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The thought of all that delicious food made me salivate.
[ترجمه گوگل]فکر آن همه غذای خوشمزه بزاقم را درآورد
[ترجمه ترگمان]فکر همه اون غذاهای خوش مزه منو خیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dunn's mouth was open so long that it dried inside and he could not swallow or salivate.
[ترجمه گوگل]دهان دان آنقدر باز بود که داخلش خشک شده بود و نمی توانست قورت بدهد یا بزاقش را بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]دهان دان به قدری باز بود که در داخل آن خشک شده بود و نمی توانست فرو بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• produce saliva, secrete saliva into the mouth (esp. in excessive quantities)
if you salivate, you produce a lot of saliva in your mouth, often as a result of seeing or smelling food; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در مفهوم استعاری به معنی "به چیزی به گزافه و نامتعارف پرداختن و علاقمند بودن" است U. S. neoconservatives have been salivating for a U. S. war against Iran for years
در مفهوم استعاری به معنی "به چیزی به گزافه و نامتعارف پرداختن و علاقمند بودن" است
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : salivate
اسم ( noun ) : salivation / saliva
صفت ( adjective ) : salivary
قید ( adverb ) : _
آب از دهن راه گرفتن - ترشح شدن بزاق
Do you see that pizza ?
Yes. I am literally salivating right now
اصطلاح دهنم آب افتاد

بپرس