salutary

/ˈsæljəˌteri//ˈsæljʊtri/

معنی: سودمند، سلامت بخش، سالم ومغذی، درودی
معانی دیگر: تندرستی بخش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: salutarily (adv.), salutariness (n.)
(1) تعریف: having or intended to have a beneficial effect.
متضاد: deleterious
مشابه: beneficial, favorable, positive

- She was thankful for these salutary words of counsel.
[ترجمه گوگل] او از این سخنان مفید مشاوره سپاسگزار بود
[ترجمه ترگمان] از این سخنان سودمند و سودمند خود سپاسگزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: good for the health; healthful.
متضاد: deleterious, insalubrious
مشابه: healthy, salubrious, wholesome

- Swimming is salutary exercise.
[ترجمه گوگل] شنا ورزش مفیدی است
[ترجمه ترگمان] شنا کردن یک ورزش سودمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Just breathe in that salutary mountain air!
[ترجمه گوگل] فقط در آن هوای صمیمانه کوهستانی نفس بکش!
[ترجمه ترگمان] نفس عمیق بکش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. One of the most striking and salutary thing in Ameican life is the widespread study of law.
[ترجمه گوگل]یکی از چشمگیرترین و مفیدترین چیزها در زندگی آمریکایی ها مطالعه گسترده حقوق است
[ترجمه ترگمان]یکی از سودمندترین و سودمندترین چیز در زندگی Ameican مطالعه گسترده قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The accident was a salutary reminder of the dangers of climbing.
[ترجمه گوگل]این حادثه یادآور خطرات کوهنوردی بود
[ترجمه ترگمان]این حادثه یک یادآور مفید از خطرات بالا رفتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This would have a salutary effect upon the health of the family.
[ترجمه گوگل]این امر تأثیر مفیدی بر سلامت خانواده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این امر تاثیری سودمند بر سلامت خانواده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The accident is a salutary reminder of the dangers of climbing.
[ترجمه گوگل]حادثه یادآور خطرات کوهنوردی است
[ترجمه ترگمان]این حادثه یک یادآور مفید از خطرات بالا رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a salutary experience to be in the minority.
[ترجمه گوگل]در اقلیت بودن تجربه مفیدی بود
[ترجمه ترگمان]در اقلیت بودن تجربه ای سودمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The team's defeat is a salutary warning before the World Cup.
[ترجمه گوگل]شکست این تیم یک هشدار مفید قبل از جام جهانی است
[ترجمه ترگمان]شکست تیم قبل از جام جهانی یک هشدار سودمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The plant proved salutary.
[ترجمه گوگل]این گیاه مفید بود
[ترجمه ترگمان]این کارخانه سودمند واقع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her fate should be a salutary lesson .
[ترجمه گوگل]سرنوشت او باید یک درس مفید باشد
[ترجمه ترگمان] سرنوشت اون باید یه درس مفید باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. More simple salutary lessons were being learned in Britain too.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا نیز درس‌های مفیدتری آموخته شد
[ترجمه ترگمان]درس های بسیار ساده تری نیز در بریتانیا نیز تدریس می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is salutary to note the political involvement of even this reputedly other-worldly figure.
[ترجمه گوگل]توجه به دخالت سیاسی حتی این شخصیت مشهور دنیای دیگر، مفید است
[ترجمه ترگمان]بسیار سودمند است که به مشارکت سیاسی حتی این رقم معروف هم اشاره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dishonest people would now be free of the salutary fear which alloyed their admiration of the confiding temperament of tradesmen.
[ترجمه گوگل]اکنون افراد نادرست از ترس سودمندی که تحسین آنها از خلق و خوی محرمانه تاجران را تلف می کرد، رها می شدند
[ترجمه ترگمان]امروزه مردم از ترس salutary که از خلق و خوی confiding of لذت می برند، آزاد خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This can be a very salutary experience.
[ترجمه گوگل]این می تواند یک تجربه بسیار مفید باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند یک تجربه بسیار مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Salutary, because I am made more aware of the advances made in developing the nursing role in health care.
[ترجمه گوگل]مفید است، زیرا من از پیشرفت های حاصل شده در توسعه نقش پرستاری در مراقبت های بهداشتی بیشتر آگاه هستم
[ترجمه ترگمان]Salutary، به این دلیل که بیشتر از پیشرفت های انجام شده در توسعه نقش پرستاری در مراقبت های بهداشتی آگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Crabb incident is a salutary reminder that one should never believe anything a government says about an incident involving intelligence.
[ترجمه گوگل]حادثه خرچنگ یادآوری مفیدی است که هرگز نباید هر چیزی را که یک دولت در مورد حادثه ای مربوط به اطلاعات می گوید باور کرد
[ترجمه ترگمان]رویداد Crabb یک یادآور مفید است که هیچ کس نباید چیزی را باور کند که دولت در مورد حادثه مربوط به اطلاعات می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Indeed, Evangelicals considered fear of death to be salutary.
[ترجمه گوگل]در واقع انجیلیان ترس از مرگ را مایه نجات می دانستند
[ترجمه ترگمان]در واقع، Evangelicals ترس از مرگ را در نظر گرفت که سودمند واقع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

سلامت بخش (صفت)
salutary

سالم و مغذی (صفت)
salutary

درودی (صفت)
salutary, salutatory

انگلیسی به انگلیسی

• beneficial, advantageous; promoting good health, healthful
a salutary experience is good for you, even though it may seem difficult or unpleasant; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پند آموز، عبرت ساز ،
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : salute
✅️ اسم ( noun ) : salute / salutation
✅️ صفت ( adjective ) : salutary
✅️ قید ( adverb ) : _
مؤثر، ثمربخش، نتیجه بخش
عبرت آموز، پندآموز، آموزنده

بپرس