sampling

/ˈsæmpl̩ɪŋ//ˈsɑːmpl̩ɪŋ/

معنی: نمونه برداری، نمونه گیری
معانی دیگر: نمونه گزینی، چشش، لب چشی، ناخنک زنی، مزه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of selecting a small representative set of things or persons from which an analysis of a whole group can be made; selection of a sample.
مشابه: survey

(2) تعریف: the sample selected in this way.
مشابه: sample

جمله های نمونه

1. after sampling the soup, he dished a bowl for himself
پس از چشیدن سوپ یک کاسه برای خودش کشید.

2. biased sampling
نمونه برداری غیر تصادفی (سوگیرانه)

3. variance of sampling
واریانس (پراش) نمونه گیری

4. achievement tests each sampling a different area of learning
آزمون های تحصیلی که هر کدام بخشی از جنبه های تحصیلی را مورد بررسی قرار می دهد.

5. In sampling, we choose a small number of items which we think are typical of the whole and examine the sample.
[ترجمه گوگل]در نمونه گیری تعداد کمی از آیتم ها را که فکر می کنیم نمونه ای از کل هستند انتخاب می کنیم و نمونه را بررسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در نمونه گیری، تعداد کمی از موارد را انتخاب می کنیم که فکر می کنیم نمونه ای از کل هستند و نمونه را بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sampling the local cuisine is one of the delights of holidaying abroad.
[ترجمه گوگل]خوردن غذاهای محلی یکی از لذت های تعطیلات خارج از کشور است
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری از غذاهای محلی یکی از لذت های holidaying در خارج از کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sampling the local cuisine is one of the delights of a holiday abroad.
[ترجمه گوگل]خوردن غذاهای محلی یکی از لذت های تعطیلات خارج از کشور است
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری از غذاهای محلی یکی از لذت های یک تعطیلات در خارج از کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is sampling gastronomic delights along the Riviera.
[ترجمه گوگل]او در امتداد ریویرا از لذت های خوراکی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]در ریوی (ریوی)زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Census Bureau should use statistical sampling techniques to improve accuracy and minimize the risk of undercount.
[ترجمه گوگل]اداره سرشماری باید از تکنیک های نمونه گیری آماری برای بهبود دقت و به حداقل رساندن خطر کم شماری استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اداره سرشماری باید از تکنیک های نمونه گیری آماری برای بهبود دقت و به حداقل رساندن ریسک undercount استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No other appropriate sampling frame was available outside major clinics.
[ترجمه گوگل]هیچ چارچوب نمونه گیری مناسب دیگری در خارج از کلینیک های اصلی موجود نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ چارچوب نمونه گیری مناسب دیگری خارج از کلینیک های اصلی موجود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. National systems of testing use light sampling methods and therefore the direct impact on the curriculum is unlikely to be large.
[ترجمه گوگل]سیستم های ملی آزمون از روش های نمونه گیری سبک استفاده می کنند و بنابراین تأثیر مستقیم بر برنامه درسی بعید است که زیاد باشد
[ترجمه ترگمان]سیستم های ملی تست از روش های نمونه برداری نور استفاده می کنند و بنابراین تاثیر مستقیمی بر روی برنامه درسی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sampling rate has been stepped up to 100 samples per second in real time.
[ترجمه گوگل]نرخ نمونه برداری تا 100 نمونه در ثانیه در زمان واقعی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]نرخ نمونه برداری به ۱۰۰ نمونه در ثانیه افزایش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other cosmid probes were picked by sampling without replacement.
[ترجمه گوگل]سایر کاوشگرهای کیهانی با نمونه برداری بدون جایگزینی انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان]سایر probes cosmid بدون تعویض، توسط نمونه گیری انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new developments include very early sampling of foetal tissue to detect defective genes.
[ترجمه گوگل]پیشرفت های جدید شامل نمونه برداری خیلی زود از بافت جنین برای تشخیص ژن های معیوب است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های جدید شامل نمونه برداری بسیار زود از بافت foetal برای تشخیص ژن های ناقص می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمونه برداری (اسم)
polling, sampling

نمونه گیری (اسم)
sampling

تخصصی

[حسابداری] نمونه گیری
[عمران و معماری] نمونه برداری - نمونه گیری - برداشت نمونه
[کامپیوتر] نمونه برداری
[برق و الکترونیک] نمونه برداری - نمونه برداری انتخاب آماره ی کوچکی از قسمتهای معین کل گروه تحت نظر برای آزمایشهایی که مقدار یک یا چند مشخصه کل گروه را تعیین می کند .
[مهندسی گاز] نمونه گیری
[زمین شناسی] نمونه گیری
[صنعت] نمونه گیری، نمونه برداری
[نساجی] نمونه برداری - نمونه گیری
[ریاضیات] نمونه گیری، نمونه برداری
[نفت] نمونه گیری
[آمار] نمونه گیری
[آب و خاک] نمونه برداری، نمونه گیری، نمونه برداری

انگلیسی به انگلیسی

• act of gathering representative samples; process of collecting specimens

پیشنهاد کاربران

( در موسیقی ) میکس کردن بخش هایی از آهنگ های مختلف در یک آهنگ
sampling ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: نمونه‏برداری
تعریف: روند گزینش بخشی از یک محوطه برای کاوش یا یک منطقه برای کار میدانی به نحوی که بتوان نتایج حاصل از پژوهش در آن را به سایر بخش ها تعمیم داد
گزینش
نمونه برداری

بپرس