sane

/ˈseɪn//seɪn/

معنی: سالم، دارای عقل سلیم
معانی دیگر: عاقل (در برابر: دیوانه)، (از نظر روانی) سالم، خردمند، خردمندانه، عاقلانه، معقول، (نادر) تندرست، معتدل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: saner, sanest
مشتقات: sanely (adv.)
(1) تعریف: having a mind that is healthy and rational.
مترادف: compos mentis, lucid, rational
متضاد: crazy, demented, distraught, insane, mad
مشابه: clearheaded, normal, reasonable, responsible, right, sound, stable, together

(2) تعریف: sound; reasonable.
مترادف: rational, reasonable, sensible
متضاد: crazy, insane, nonsensical, unbalanced
مشابه: down-to-earth, feasible, judicious, levelheaded, logical, plausible, practical, realistic, reasoned, responsible, well-founded

- a sane policy on international affairs
[ترجمه گوگل] یک سیاست عاقلانه در امور بین الملل
[ترجمه ترگمان] سیاست خردمندانه در زمینه امور بین الملل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sane mind in a sound body
عقل سالم در بدن سالم

2. a sane policy
سیاست خردمندانه

3. was hitler sane or insane?
آیا هیتلر عاقل بود یا دیوانه ؟

4. a mad person throws a rock in a well which a hundred sane people can't take out
یک دیوانه سنگی را در چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند در بیاورند.

5. By declaring him sane, the jury implied that he had a moral sense.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با اعلام عاقل بودن او به این نتیجه رسیدند که او دارای عقل اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]با اعلام این که عاقل است، هیئت منصفه به این نکته اشاره کرد که عقل خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Love is the only sane and satisfactory answer to the problem of human existence. Erich Fromm
[ترجمه گوگل]عشق تنها پاسخ عاقلانه و رضایت بخش به مشکل وجود انسان است اریش فروم
[ترجمه ترگمان]عشق تنها پاسخ منطقی و رضایت بخش برای مساله وجود انسان است اریک فروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a very sane person.
[ترجمه گوگل]او فردی بسیار عاقل است
[ترجمه ترگمان]آدم عاقلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the doctor's opinion he was sane at the time of the murder.
[ترجمه شان] به اعتقاد پزشک، او هنگام ارتکاب قتل، دارای عقل سلیم بوده است ( از نظر روانی، سالم بوده است ) .
|
[ترجمه گوگل]به نظر دکتر او در زمان قتل عاقل بود
[ترجمه ترگمان]به عقیده دکتر او در زمان قتل عاقل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She seems perfectly sane to me.
[ترجمه گوگل]او به نظر من کاملاً عاقل است
[ترجمه ترگمان]به نظر من کاملا عاقل به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It wasn't the act of a sane person.
[ترجمه گوگل]این عمل یک فرد عاقل نبود
[ترجمه ترگمان]این عمل یک انسان عاقل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No sane person would do that.
[ترجمه گوگل]هیچ آدم عاقلی این کار را نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ شخص عاقل این کار را نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The only thing that kept me sane was music.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که مرا عاقل نگه می داشت موسیقی بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که مرا عاقل می کرد موسیقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He seemed perfectly sane.
[ترجمه گوگل]او کاملا عاقل به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کاملا عاقل به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No sane person wishes to see conflict or casualties.
[ترجمه گوگل]هیچ فرد عاقلی دوست ندارد درگیری یا تلفات را ببیند
[ترجمه ترگمان]هیچ فرد عاقلی میلی به دیدن درگیری و یا کشته شدن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالم (صفت)
well, valid, whole, sound, healthy, wholesome, healthful, lucid, salubrious, hale, intact, safe and sound, in good condition, sane

دارای عقل سلیم (صفت)
sane

انگلیسی به انگلیسی

• of sound mind; reasonable, judicious, prudent
someone who is sane is able to think and behave normally and reasonably, and is not mentally ill.
if you describe an action or idea as sane, you mean that it is reasonable and sensible.

پیشنهاد کاربران

متعادل ، سرپا، سالم، عاقل
عاقل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sanitize
✅️ اسم ( noun ) : sanity / sanitation / sanatorium ( sanitarium ) / saneness / sanitarian / sanitizer / sanitization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sane / sanitary / sanitized
✅️ قید ( adverb ) : sanely / sanitarily

سرحال
سالم ( از نظر روانی ) ؛ عاقلانه
– It wasn't the act of a sane person
– In the doctor's opinion he was sane at the time of the murder
– It was a sane decision
– a sane policy on international affairs
the opposite of silly

بپرس