scaly

/ˈskeɪli//ˈskeɪli/

معنی: زبر، نا هموار، پولک دار، فلس مانند، فلس فلس
معانی دیگر: وابسته به یا پوشیده از فلس، فلسی، فلس دار، (پوست) شوره زده، پوسته پوسته، خشک افتاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scalier, scaliest
مشتقات: scaliness (n.)
(1) تعریف: covered with scales.

- A snake's skin is scaly.
[ترجمه گوگل] پوست مار پوسته پوسته است
[ترجمه ترگمان] پوست مار فلس دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: shedding scales.

جمله های نمونه

1. The reptile's skin is tough and scaly.
[ترجمه گوگل]پوست خزنده سخت و پوسته پوسته است
[ترجمه ترگمان]پوست خزنده زمخت و فلس دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I get scaly patches on my scalp.
[ترجمه گوگل]روی پوست سرم لکه های پوسته پوسته می شود
[ترجمه ترگمان]تکه های فلس فلس دار را روی پوست سرم می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If your skin becomes red, sore or very scaly, consult your doctor.
[ترجمه گوگل]اگر پوست شما قرمز، زخم یا پوسته پوسته شد، با پزشک خود مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر پوست شما سرخ، زخمی یا بسیار فلس دار می شود، با پزشک خود مشورت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Symptoms are scaly skin, itching, inflammation and blisters.
[ترجمه گوگل]علائم آن پوسته پوسته شدن پوست، خارش، التهاب و تاول است
[ترجمه ترگمان]نشانه ها پوست، خارش، التهاب و تاول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dandruff is characterized by a scaly and sometimes itchy scalp.
[ترجمه گوگل]شوره سر با پوسته پوسته شدن و گاهی اوقات خارش سر مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]Dandruff با یک پوست سر فلس دار و گاهی اوقات خارش پوست شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is characterised by a scaly and sometimes itchy scalp, but it shouldn't be red or sore.
[ترجمه گوگل]این با پوسته پوسته شدن و گاهی اوقات خارش سر مشخص می شود، اما نباید قرمز یا دردناک باشد
[ترجمه ترگمان]این باعث خارش پوست سر و گاهی اوقات خارش پوست می شود، اما نباید قرمز و یا زخمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That snake, however, in all its wriggling, scaly glory, would never find its way into network fare.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن مار، با تمام شکوه و عظمت چروکیده و پوسته پوسته اش، هرگز راه خود را به نرخ شبکه پیدا نمی کند
[ترجمه ترگمان]با این همه، آن مار در تمامی شکوه و جلال و شکوه فلس دار هرگز راه خود را در آن پیدا نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An awareness crept upon him with dank, scaly fingers.
[ترجمه گوگل]هوشیاری با انگشتان خیس و پوسته پوسته روی او رخنه کرد
[ترجمه ترگمان]یک آگاهی بر او چیره شد و انگشتان فلس دار و فلس دار بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As Ornithischosus increased in size its scaly skin replaced the bony armour as the danger from predators lessened.
[ترجمه گوگل]با افزایش اندازه Ornithischosus، پوست فلس دار آن جایگزین زره استخوانی شد زیرا خطر شکارچیان کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]وقتی Ornithischosus افزایش یافت، پوست فلس دار آن جای زره استخوانی را گرفت و خطر شکارچیان کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only the legs of birds show the tough scaly skin that reflects their reptilian ancestry.
[ترجمه گوگل]فقط پاهای پرندگان، پوست سخت پوسته ای را نشان می دهد که نشان دهنده اصل و نسب خزنده آنهاست
[ترجمه ترگمان]تنها پاهای پرندگان پوست فلس دار و فلس دار خود را نشان می دهند که نشان دهنده نسب بخش خزنده آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From the road the Church looked diseased, scaly, malnourished.
[ترجمه گوگل]از جاده، کلیسا بیمار، پوسته پوسته، سوء تغذیه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کلیسا از جاده بیمار و scaly و سو تغذیه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The scaly skin of reptiles is ideally suited for development into sharply spiked armour.
[ترجمه گوگل]پوست پوسته پوسته خزندگان به طور ایده آل برای تبدیل شدن به زره با میخ های تیز مناسب است
[ترجمه ترگمان]پوست فلس دار خزندگان به طور ایده آل برای توسعه با زره تیز و تیز مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To relieve tight or scaly skin, add a teaspoon of fine oil to your bathwater.
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن پوست سفت یا پوسته پوسته شده، یک قاشق چایخوری روغن ریز به آب حمام خود اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]برای تسکین دادن پوست سخت و یا فلس دار، یک قاشق چای خوری روغن خوب به bathwater اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their warty, slimy and sometimes scaly skins can be almost any colour.
[ترجمه گوگل]پوست‌های زگیل‌دار، لزج و گاهی پوسته‌دار آن‌ها می‌تواند تقریباً هر رنگی باشد
[ترجمه ترگمان]پوست Their، لزج و بعضی وقت ها پوست فلس دار می توانند تقریبا رنگ دیگری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fish-heads floated at the top, their scaly jaws agog, eve-sockets empty.
[ترجمه گوگل]سر ماهی‌ها در بالا شناور بودند، آرواره‌های پوسته‌دارشان می‌چرخید، حفره‌های شبانه خالی بودند
[ترجمه ترگمان]کله ماهی در بالای آن شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبر (صفت)
rough, coarse, prickly, stark, stubby, bristly, scaly, ragged, russet, shaggy, coarse-grained, scabrous, stubbly

نا هموار (صفت)
rough, rude, rugged, uneven, unfair, scaly, ragged, bumpy, jagged, scabrous

پولک دار (صفت)
scaly, tegular, leprose

فلس مانند (صفت)
scaly, squamate

فلس فلس (صفت)
scaly

تخصصی

[زمین شناسی] فلسی، پولکی - الف) به بافت یک کانی، مثلا میکا، گویند که در آن صفحات کوچک شکسته یا از سطح، مانند فلس هایی جدا می شود. - ب) به ظاهر کلی یک سنگ، مثلا در argille scagliose اشاره دارد.
[نساجی] پولک دار - فلس مانند - زبر و خشن - ناهموار

انگلیسی به انگلیسی

• covered with scales or skin flakes; peeling or flaking off, flaky
something that is scaly is covered in small, stiff patches of hard skin.

پیشنهاد کاربران

بپرس