scan

/ˈskæn//skæn/

معنی: پوییدن، تقطیع کردن شعر، اجمالا مرور کردن، با وزن خواندن، بطور اجمالی بررسی کردن
معانی دیگر: (دقیقا) بررسی کردن، مداقه کردن، (موشکافانه) نگاه کردن، نظر اجمالی انداختن، نگاه کردن و رد شدن، نگاه تند و گذرا کردن، (فروشگاه ها و غیره - دستگاه های بهایاب) خوانش کردن، (پزشکی - با دستگاه فرا آوا ultrasound و غیره اندام درونی را) لایه نگاری کردن، لایه نگاری، میدان دید، حوزه ی فهم یا بینایی، رسش، رسایی، حرکت جارویی کردن، دایره زدن، (شعر را) تقطیع کردن، تقطیع، (کامپیوتر و غیره) پویش کردن، اسکن کردن، (رادار و تلویزیون) جاروزنی کردن، باله یاژ (balayage) کردن، روبیدن، سهیدن، خوانش، پویش، بررسی، روبش، سهش، با وزن خواندن اشعار

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scans, scanning, scanned
(1) تعریف: to read or look over quickly; skim.
مترادف: browse, leaf through, look, skim, survey
مشابه: leaf, peruse, read, run down

- I scanned the newspapers for recent murders.
[ترجمه علی] من روزنامه ها را برای کشتارهای اخیر بررسی کردم.
|
[ترجمه گوزو] عباس بوعذار
|
[ترجمه گوگل] من روزنامه ها را برای قتل های اخیر اسکن کردم
[ترجمه ترگمان] من روزنامه ها رو برای قتل اخیر اسکن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to look at or examine carefully; scrutinize.
مترادف: explore, scour, scrutinize, survey
مشابه: examine, inspect, investigate, peruse, probe, scope, search, sift, study

- We are scanning the area for enemy planes.
[ترجمه گوگل] ما در حال بررسی منطقه برای یافتن هواپیماهای دشمن هستیم
[ترجمه ترگمان] ما منطقه را برای هواپیماهای دشمن بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to move a radar, electron, or other beam over, or subject to magnetic or sound waves, in order to search for targets or information or to transmit images.
مشابه: examine, explore, inspect, sweep, track

(4) تعریف: to check automatically for recorded data, as on a magnetic tape.

(5) تعریف: to read (verse) for metrical rhythm or patterns.
مشابه: analyze, read
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: of verse, to have the correct or accepted metrical pattern.

- The poem does not scan.
[ترجمه گوگل] شعر اسکن نمی کند
[ترجمه ترگمان] شعر اسکن نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to analyze the metrical structure of verse.
اسم ( noun )
مشتقات: scannable (adj.)
(1) تعریف: an act, process, or instance of scanning.
مترادف: examination, perusal, scrutiny

(2) تعریف: an instance or the process of using a scanner, esp. a medical scanner that produces images of living tissue.

(3) تعریف: an image produced in this way.

- a brain scan
[ترجمه گوگل] یک اسکن مغزی
[ترجمه ترگمان] اسکن مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a quick scan of the situation
یک نظر اجمالی و سریع به وضعیت

2. the author's scan is limited
رسایی این نویسنده محدود است.

3. they did a scan of my liver
کبد مرا لایه نگاری کردند.

4. A routine scan revealed abnormalities in the foetus.
[ترجمه گوگل]یک اسکن معمولی ناهنجاری هایی را در جنین نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک اسکن روزمره، ناهنجاری هایی را در جنین نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A scan determines the position of the baby in the womb.
[ترجمه گوگل]اسکن موقعیت جنین را در رحم مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]یک اسکن موقعیت نوزاد را در رحم مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A routine scan revealed abnormalities in the fetus.
[ترجمه گوگل]یک اسکن معمولی ناهنجاری هایی را در جنین نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک اسکن معمولی، ناهنجاری هایی را در جنین نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A quick scan of the local paper revealed nothing.
[ترجمه گوگل]یک اسکن سریع از روزنامه محلی چیزی نشان نداد
[ترجمه ترگمان]یک اسکن سریع از روزنامه محلی چیزی را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had an ultrasound scan to see how the pregnancy was progressing.
[ترجمه گوگل]سونوگرافی دادم تا ببینم بارداری چطور پیش میره
[ترجمه ترگمان]من یه اسکن فراصوت داشتم که ببینم حاملگی داره پیشرفت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their approach is to scan every checked-in bag with a bomb detector.
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها این است که هر چمدان تحویل‌شده را با یک آشکارساز بمب اسکن کنند
[ترجمه ترگمان]رویکرد آن ها اسکن کردن هر کیسه چک شده با یک دستگاه تشخیص بمب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The software allows you to scan photographic images on your personal computer.
[ترجمه گوگل]این نرم افزار به شما امکان می دهد تصاویر عکاسی را در رایانه شخصی خود اسکن کنید
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار به شما اجازه می دهد تا تصاویر عکاسی از کامپیوتر شخصی خود را اسکن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Concealed video cameras scan every part of the compound.
[ترجمه گوگل]دوربین های فیلمبرداری مخفی هر قسمت از ترکیب را اسکن می کنند
[ترجمه ترگمان]دوربین های ویدئویی همه قسمت های این مجتمع را اسکن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An ultrasound scan revealed that the baby was a boy.
[ترجمه گوگل]با سونوگرافی مشخص شد که نوزاد پسر است
[ترجمه ترگمان]یه اسکن فراصوت نشون داد که بچه پسره بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can use the device to scan the image and reproduce it on-screen in an electronic format.
[ترجمه گوگل]می توانید از دستگاه برای اسکن تصویر و بازتولید آن روی صفحه در قالب الکترونیکی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از دستگاه برای اسکن کردن تصویر استفاده کرده و آن را در یک قالب الکترونیکی باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was rushed to hospital for a brain scan.
[ترجمه گوگل]او را برای انجام اسکن مغزی به بیمارستان منتقل کردند
[ترجمه ترگمان]برای اسکن مغزی به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوییدن (فعل)
run, search, seek, scan

تقطیع کردن شعر (فعل)
scan

اجمالا مرور کردن (فعل)
scan

با وزن خواندن (فعل)
scan

بطور اجمالی بررسی کردن (فعل)
scan

تخصصی

[شیمی] پوییدن
[سینما] جستجو
[کامپیوتر] پویش کردن ؛ پوئیدن ؛ پیمایش
[برق و الکترونیک] پویش 1. امتحان کردن نقطه به نقطه سطح یا ناحیه ای در فضا با ترتیب معین ،مانند تبدیل صحنه یا تصویر به سیگنال الکتریکی یا هنگامی که رادار هواپیمایی رابرای آشکارسازی ،ناوبری یا کنترل ترافیک دنبال می کند. 2. یک جاروی کامل رادار ،نور یا هر باریکه دستگاه دیگر از بالا به پایین یا چپ به راست برای پویش . - روبش، جارو کردن
[زمین شناسی] روش، مرور، اسکن - اسم: بیان تصویری یا عکسی توزیع پرتوزایی در ماده را گویند. - نیز ببینید: Autoradiograph (خود پرتو نگاشت)؛ skiagram.
[ریاضیات] جستجو کردن، پوییدن، حساب رسی اجمالی، ردگیری، معاینه ی پی در پی، خواندن
[پلیمر] پویش

انگلیسی به انگلیسی

• act of scanning, close examination, scrutinizing look; computerized images created by an optical scanner (computers); computerized image of the human body created through the use of medical imaging techniques (medicine)
convert an object or image into a digital image using an optical scanner (computers); browse, glance at quickly; examine a body part through the use of medical imaging techniques (medicine); determine the meter of a verse
when you scan an area, group of things, or piece of writing, you look at it carefully, but often fairly quickly, usually because you are looking for something in particular.
if a machine scans something, it examines it quickly, for example by moving a beam of light or x-rays over it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. a liver scan was performed.

پیشنهاد کاربران

از نظر گذراندن
روبش
scan ( v. )
late 14c. , scannen, "to mark off حد مشخص کردن verse in metric feet, analyze verse according to its meter, " from Late Latin scandere "to scan verse, " originally, in classical Latin, "to climb, rise, mount" ( the connecting notion is of the rising and falling rhythm of poetry ) , from PIE *skand - "to springجوش/پر/فر/فوران , leapجه/خیز, climbصعود/پیمایش " ( source also of Sanskrit skandati "hastensشتاب , leaps, jumps; " Greek skandalon "stumbling block; " Middle Irish sescaind "he sprang, jumped, " sceinm "a bound, jump" ) .
...
[مشاهده متن کامل]

He scanned his surroundings and eventually discovered a landmark that led him back to the proper route.
اطرافش را به دقت بررسی کرد ( اسکن کرد/ محدوده یابی کرد ) [فراز اید/جُست/جَست] و سرانجام یک نشانه راهنما ( نشانه/جا نشان/مشخصه مکانی/سرزمین علامت/عارضه یا سازه معروف ) را پیدا کرد که برمی گرداند ( هدایت می کرد ) [هدایت آند پس] او را به مسیر مناسب.
Instagram: @504_Essential_Word

نگاه _نگاه انداختن به
To look at something carefully
خط به خط، ریز به ریز
نظر اجمالی انداختن
تصویر برداری

دید زدن
دو معنی متضاد:
1 - اگر درباره نوشته بیاید: یعنی مرور کردن، به صورت سطحی و سریع خواندن
2 - اگر درباره مکان یا افراد یا چیزی بیاید: یعنی بدقت بررسی کردن
1. پویش کردن
2. سریع خواندن to read sth quickly
پویش
مرور سریع
عکسبرداری کردن
اسکن کردن
بررسی کردن
مرور کردن خواندن
[برق و الکترونیک] جاروب کردن، پویش کردن، اسکن کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس