scare

/ˈsker//skeə/

معنی: سهم، خوف، بیم، هیبت، رم، رمیدگی، ترساندن، ترسیدن، گریزاندن، رم دادن، چشم زهره گرفتن، هراس کردن
معانی دیگر: هراساندن، (معمولا با: off یا away) فراری دادن، رماندن، هراسیدن، هول کردن، (ناگهان و معمولا بی دلیل) ترس، واهمه، رعب، وحشتزدگی، دهشت، هراسانده، محل هراسناک

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scares, scaring, scared
• : تعریف: to frighten or startle (someone).
مترادف: frighten, spook, startle
متضاد: calm
مشابه: alarm, appall, chill, disquiet, disturb, panic, surprise, terrify

- Don't say horrible things like that; you'll scare the children.
[ترجمه A mman] چیز های وحشت ناک مثل این نزن بچهارو بچهارو میترسونی
|
[ترجمه شان] این چیز ( حرف ) های وحشتناک را نگو، بچه ها را می ترسانی.
|
[ترجمه گوگل] چنین چیزهای وحشتناکی نگویید شما بچه ها را می ترسانید
[ترجمه ترگمان] این حرف وحشتناک را نزن، بچه ها را میترسونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The noise from that firecracker scared me.
[ترجمه گوگل] صدای آن فشفشه مرا ترساند
[ترجمه ترگمان] صدایی که از صدای ترقه در می امد مرا می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It scares me that he might not recover from this illness.
[ترجمه صابر] این مرا میترساند که ممکنه از این بیماری بهبود پیدانکند
|
[ترجمه گوگل] من را می ترساند که او ممکن است از این بیماری بهبود نیابد
[ترجمه ترگمان] این منو می ترسونه که ممکنه از این بیماری دست پیدا نکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It scares him when he thinks about his future.
[ترجمه گوگل] وقتی به آینده اش فکر می کند او را می ترساند
[ترجمه ترگمان] هر وقت درباره آینده اش فکر می کند او را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become filled with fear.
مترادف: spook
مشابه: start, startle

- The injured puppy scared easily.
[ترجمه گوگل] توله سگ زخمی به راحتی ترسید
[ترجمه ترگمان] توله سگ آسیب دیده به راحتی ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a sensation of fear, esp. fear which is later shown to be unwarranted.
مترادف: alarm, fear, fright

- Her sudden strange behavior gave us a scare, but she was only joking around.
[ترجمه Mman] رفتار ناگهنیه عجیبش مارو ترسوند والی اون فقط داشت شوخی میکرد
|
[ترجمه گوگل] رفتار عجیب و ناگهانی او باعث ترس ما شد، اما او فقط در حال شوخی بود
[ترجمه ترگمان] رفتار عجیب و غریب او ما را به وحشت انداخت، اما او فقط داشت شوخی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a period or state of feeling threatened by something.
مترادف: panic

- She had a cancer scare, but the tests showed only a benign tumor.
[ترجمه گوگل] او ترس از سرطان داشت، اما آزمایشات فقط یک تومور خوش خیم را نشان داد
[ترجمه ترگمان] اون یه ترس سرطان داشت ولی آزمایش فقط یه تومور خوش خیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many parents refused to send their children to school even after the bomb scare had ended.
[ترجمه Elahe] بسیاری از والدین حتی پس از اینکه ترساندن بمب به پایان رسید، حاضر به فرستادن فرزندان خود به مدرسه نشدند
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از والدین حتی پس از پایان ترس از بمب از فرستادن فرزندان خود به مدرسه خودداری کردند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از والدین از فرستادن فرزندانشان به مدرسه حتی پس از اتمام این بمب خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scare (or beat, etc. ) the hell out of someone
کسی را سخت ترساندن (یا زدن و غیره)

2. scare somebody into (or out of) something
با ترس و تهدید کسی را وادار به کاری (یا منصرف از کاری) کردن

3. scare somebody stiff
(عامیانه) از ترس زهره ترک کردن

4. scare the living daylight out of someone
حسابی ترساندن،زهره ی کسی را آب کردن

5. scare the living daylight out of someone
کسی را بسیار ترساندن (زهره ترک کردن)

6. scare the shit out (of someone)
(خودمانی) کسی را سخت ترساندن،زهره ترک کردن

7. scare up
(عامیانه) به سرعت گردآوری کردن،به تندی تولید کردن،به سرعت ارائه دادن

8. the scare caused people to flock to banks and take their money out
مردم از هول به بانک ها هجوم بردند و پول های خود را درآوردند.

9. war scare
وحشتزدگی به خاطر احتمال جنگ

10. you can't scare me with such threats!
با این تهدیدها نمی توانی مرا بترسانی !

11. he was hoping that the big dog would scare away thieves
امیدوار بود که آن سگ بزرگ دزدان را بترساند و منصرف کند.

12. He described talk of sackings as scare stories.
[ترجمه گوگل]او صحبت از اخراج را داستان های ترسناک توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او صحبت از sackings را به عنوان داستان های ترسناک توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't let the noise scare you; it's only the wind.
[ترجمه بانو] نزار سر و صدا بترسونتت . فقط باد است
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید سر و صدا شما را بترساند فقط باد است
[ترجمه ترگمان]نذار سر و صدا تو رو بترسونه، فقط باد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An all-star game might scare up a little interest.
[ترجمه گوگل]یک بازی تمام ستاره ممکن است کمی علاقه را بترساند
[ترجمه ترگمان] یه بازی کاملا ستاره ای ممکنه یه ذره علاقه ش رو به وحشت بندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Despite last night's scare, it was business as usual in the White House today.
[ترجمه گوگل]علیرغم ترس دیشب، امروز در کاخ سفید مثل همیشه بود
[ترجمه ترگمان]با وجود ترس دیشب، امروز مثل همیشه در کاخ سفید کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I'll see if I can scare up enough chairs for us all.
[ترجمه گوگل]ببینم آیا می توانم صندلی های کافی را برای همه ما ترسانده یا نه
[ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که آیا می توانم برای همه خودمان یک صندلی خالی بکنم یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They're just trying to scare us into letting out the secret.
[ترجمه گوگل]آنها فقط سعی می کنند ما را بترسانند تا راز را فاش کنیم
[ترجمه ترگمان]اونا فقط دارن سعی می کنن ما رو بترسونن که این راز رو فاش کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Hardly a week goes by without some food scare being reported in the media.
[ترجمه گوگل]به سختی هفته ای می گذرد که ترس از غذا در رسانه ها گزارش نشده باشد
[ترجمه ترگمان]هنوز یک هفته سپری نشده است که برخی از مواد غذایی در رسانه ها گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. During the bomb scare, the customers were asked to proceed in an orderly fashion out of the shop.
[ترجمه گوگل]در حین ترس از بمب، از مشتریان خواسته شد تا با نظم و ترتیب از مغازه خارج شوند
[ترجمه ترگمان]در هنگام ترس از بمب، از مشتریان خواسته شد که به شیوه ای منظم از مغازه خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سهم (اسم)
scare, stock, arrow, action, share, contribution, portion, allotment, lot, interest, dividend, quota, ration, blue-sky stock

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

هیبت (اسم)
scare, awe, solemnity

رم (اسم)
scare, breakaway, rum, stampede

رمیدگی (اسم)
scare

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

ترسیدن (فعل)
bash, abhor, scare, fear, dread, quail

گریزاندن (فعل)
scare, ferret

رم دادن (فعل)
scare, fright, startle, rouse

چشم زهره گرفتن (فعل)
scare

هراس کردن (فعل)
scare

انگلیسی به انگلیسی

• fright, fear
frighten, alarm; spook, terrify
when people or things scare you, they frighten you or make you feel very worried.
if something gives you a scare, it frightens you or makes you feel very worried.
if there is a scare about something, a lot of people are worried or frightened by it.
if you scare animals or people away or if you scare them off, you frighten them so that they go away.
if you scare someone away or if you scare them off, you make them so nervous that they decide not to do something that they were planning to do.

پیشنهاد کاربران

scare: ترساندن
scared: ترسیده
scare: ترساندن
فراری دادن
scare a situation in which many people are afraid or worried
دوستان یه نکته رو دقت داشته باشید
Scare یعنی ترساندن و get scared یا be scared یعنی ترسیدن.
مثلا you scared me یعنی منو ترسوندی
I got scared یعنی ترسیدم
I'm scared یعنی می ترسم
scare/frighten the ( living ) daylights out of somebody
هراس پراکندن
ترساندن
ترسیدن ، ترساندن

ترسیدن، ترساندن ( مانند frighten )
لطفا درست ترجمه کنیم و الکی چیزی ننویسیم
scar با scare فرق داره
scar یعنی جای باقیمانده از زخم ( توی نظرات این کلمه این اشتباه رو دیدم که متاسفانه تایید هم شده بود )
scare یعنی ترسیدن . . . مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

some people scared to give a speech in front of a big crown
برخی افراد از اینکه جلو یه جمعیت زیاد حرف بززن میترسن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس