scented

/ˈsentəd//ˈsentɪd/

معنی: معطر، خوشبو، عطر زده
معانی دیگر: عطر زده، معطر، خوشبو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: with scent added; perfumed.
متضاد: odorless, unscented

- scented oils
[ترجمه گوگل] روغن های معطر
[ترجمه ترگمان] روغن خوشبو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scented paper
کاغذی که به آن عطر زده اند،کاغذ معطر

2. i scented something fishy going on
بو بردم که تقلبی در کار است.

3. I let my lungs fill with the scented air.
[ترجمه گوگل]اجازه دادم ریه هایم پر از هوای معطر شود
[ترجمه ترگمان]به ریه هایم اجازه دادم که هوا را با هوای عطرآگین پر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lie back and luxuriate in the scented oil.
[ترجمه گوگل]به پشت دراز بکشید و در روغن معطر لذت ببرید
[ترجمه ترگمان] به پشت دراز بکش و به روغن معطر تکیه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sublime music floats on a scented summer breeze to the spot where you lie.
[ترجمه گوگل]موسیقی عالی بر روی نسیم معطر تابستان تا جایی که در آن دراز می کشید شناور است
[ترجمه ترگمان]شاه زاده در یک نسیم خنک تابستانی در محلی که شما دروغ می گویید، روی هوا شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The air was scented with spring flowers.
[ترجمه mohamadda333] هوا با بوی گل های بهاری خوش بو شده بود
|
[ترجمه گوگل]هوا معطر بود از گل های بهاری
[ترجمه ترگمان]هوا بوی گل بهاری می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The air was scented with the smell of pines.
[ترجمه گوگل]هوا از بوی کاج معطر شده بود
[ترجمه ترگمان]بوی کاج می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These marks scented of being touched.
[ترجمه گوگل]این علائم بوی لمس شدن را می دهد
[ترجمه ترگمان] این نشونه ها از لمس شدن بو میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They garlanded the visitors with scented flowers.
[ترجمه گوگل]آنها با گلهای معطر به بازدیدکنندگان گلدسته کردند
[ترجمه ترگمان]با گل های معطر از the بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We scented danger and decided to leave.
[ترجمه گوگل]خطر را بو کردیم و تصمیم گرفتیم که برویم
[ترجمه ترگمان]ما احساس خطر کردیم و تصمیم گرفتیم از اینجا بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She rubbed a scented oil into her hair.
[ترجمه گوگل]روغن معطری به موهایش مالید
[ترجمه ترگمان]روغن معطری را به موهایش مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The press had immediately scented a story.
[ترجمه گوگل]مطبوعات بلافاصله یک داستان را معطر کردند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات بی درنگ داستانی را معطر ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He massaged her back with scented oil.
[ترجمه گوگل]پشت او را با روغن معطر ماساژ داد
[ترجمه ترگمان]با روغن خوشبو پشتش را ماساژ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The white flowers are pleasantly scented.
[ترجمه گوگل]گل های سفید رایحه دلپذیری دارند
[ترجمه ترگمان]گل های سفید بوی خوش عطر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I scented that all was not well.
[ترجمه گوگل]عطر زدم که همه چیز خوب نیست
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که همه چیز خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معطر (صفت)
spicy, aromatic, fragrant, scented, perfumed, redolent, odorant

خوشبو (صفت)
aromatic, fragrant, scented, rosy, balmy

عطر زده (صفت)
scented

انگلیسی به انگلیسی

• perfumed, having an odor, having a distinct smell
something that is scented has a pleasant smell.

پیشنهاد کاربران

بپرس