scope

/skoʊp//skəʊp/

معنی: هدف، حوزه، وسعت، میدان، قلمرو، ازادی عمل، نوسان نما، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه
معانی دیگر: فهم، اندریافت، گستره، محدوده، آزادی عمل، فرصت، مخفف: telescope و microscope و radarscope و غیره، (کشتیرانی - به ویژه کابل و طناب) درازی، طول، منظور، فحوا، مفاد، مطمح نظر، قلمرو
scope _
پسوند: - نما، - بین [telescope]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: an instrument or device for seeing or observing.

- microscope
[ترجمه گوگل] میکروسکوپ
[ترجمه ترگمان] میکروسکوپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- stethoscope
[ترجمه گوگل] گوشی پزشکی
[ترجمه ترگمان] گوشی طبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the breadth or range of one's view, thoughts, operation, or the like.
مترادف: compass, reach
مشابه: area, dimension, extent, gamut, magnitude, play, size

- The clients were impressed with the scope of our vision for their project.
[ترجمه گوگل] مشتریان از دامنه چشم انداز ما برای پروژه خود تحت تأثیر قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان] مشتریان از دامنه دید ما برای پروژه شان تحت تاثیر قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These questions are beyond the scope of this investigation.
[ترجمه علی] ابن سوالات فراتر از حوزه این تحقیقات می باشند.
|
[ترجمه گوگل] این سؤالات خارج از حوصله این تحقیق است
[ترجمه ترگمان] این سوالات در خارج از محدوده این تحقیقات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You've explored your topic very narrowly, so your paper lacks scope.
[ترجمه مج] شما موضوعتان را خیلی کوته بینانه ( سطحی ) بررسی کردید به همین دلیل مقاله شما فاقد هدف مشخص هست.
|
[ترجمه گوگل] شما موضوع خود را بسیار محدود بررسی کرده اید، بنابراین مقاله شما فاقد دامنه است
[ترجمه ترگمان] شما موضوع خود را به دقت بررسی کرده اید، بنابراین مقاله شما فاقد حوزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the chance to function freely.
مترادف: freedom, latitude, room
مشابه: play

- The school encourages students to give their imaginations full scope.
[ترجمه گوگل] این مدرسه دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا به تخیل خود دامنه کاملی بدهند
[ترجمه ترگمان] این مدرسه دانش آموزان را تشویق می کند تا imaginations را کامل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a telescope, microscope, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scopes, scoping, scoped
• : تعریف: (slang) to examine; look over (often fol. by out).
مترادف: examine, look over, scan
مشابه: assess, contemplate, evaluate, glance at, reconnoiter, scrutinize, study

- A rival business just opened on the next block, so we're going up there to scope out the competition.
[ترجمه مج] به تازگی یه کسب و کار رقیب شروع بکار کرده، برای همین میریم اونجا تا رقبا رو بسنجیم
|
[ترجمه گوگل] یک تجارت رقیب به تازگی در بلوک بعدی افتتاح شده است، بنابراین ما به آنجا می رویم تا از رقابت خارج شویم
[ترجمه ترگمان] یک کسب وکار رقیب فقط در بلوک بعدی باز شد، بنابراین ما برای خارج کردن رقابت به آنجا می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. philosophy's scope comprehends every aspect of life
گستره ی فلسفه شامل کلیه ی جنبه های حیات است.

2. the scope of this book
چیزهای که این کتاب آنها را دربرمی گیرد

3. there is considerable scope for initiative in this job
در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.

4. this problem is beyond his scope
این مسئله از فهم او خارج است.

5. The land was flat, giving no scope for defence.
[ترجمه گوگل]زمین مسطح بود و هیچ فضایی برای دفاع نداشت
[ترجمه ترگمان]زمین صاف بود و هیچ نشانه ای برای دفاع از خود نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I should scope out his real goal before I give him a definite reply.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به او پاسخ قطعی بدهم باید هدف واقعی او را مشخص کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه جوابی قطعی به او بدهم، باید به هدف واقعی او پی ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The extra money will give us the scope to improve our facilities.
[ترجمه گوگل]پول اضافی به ما زمینه بهبود امکانات را می دهد
[ترجمه ترگمان]این پول اضافی به ما این امکان را می دهد که تسهیلات خود را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's not much scope for imagination in this job.
[ترجمه گوگل]در این شغل فضای زیادی برای تخیل وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این شغل هیچ حوزه تصوری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her job offers very little scope for promotion.
[ترجمه گوگل]شغل او فرصت بسیار کمی برای ارتقاء دارد
[ترجمه ترگمان]شغل او حوزه کمی برای ارتقا ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's still plenty of scope for improvement.
[ترجمه گوگل]هنوز فضای زیادی برای بهبود وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز مقدار زیادی برای بهبود وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm afraid that problem is beyond/outside the scope of my lecture.
[ترجمه گوگل]من می ترسم که این مشکل فراتر / خارج از محدوده سخنرانی من باشد
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که این مشکل فراتر از حیطه سخنرانی من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The scope for successful gardening increases dramatically with a greenhouse.
[ترجمه گوگل]دامنه باغبانی موفق با گلخانه به طور چشمگیری افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]این حوزه برای باغبانی موفق به طور چشمگیری با گلخانه افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Leave no scope for misunderstandings of any type.
[ترجمه گوگل]جایی برای سوء تفاهم از هر نوع باقی نگذارید
[ترجمه ترگمان]هیچ حوزه ای را برای سو تفاهم از هر نوع ترک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company believes there is scope for expansion in this sector.
[ترجمه گوگل]این شرکت معتقد است که زمینه برای توسعه در این بخش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت بر این باور است که دامنه توسعه در این بخش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is still scope for new writers to break through.
[ترجمه گوگل]هنوز فرصتی برای نویسندگان جدید وجود دارد که بتوانند از آن عبور کنند
[ترجمه ترگمان]هنوز یک حوزه برای نویسندگان جدید وجود دارد که باید از آن عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هدف (اسم)
object, cause, objective, point, sight, aim, purpose, target, goal, mark, prick, scope, butt, bourgeon, bourn, bourne, burgeon, victim, parrot, quintain

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

میدان (اسم)
amplitude, ground, place, field, plaza, ring, scope, square, battlefield, forum, band, purview

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

ازادی عمل (اسم)
scope, latitude, elbowroom

نوسان نما (اسم)
scope, oscilloscope

میدان دید (اسم)
scope, purview, visibility

طرح نهایی (اسم)
scope

نقطه توجه (اسم)
scope

تخصصی

[حسابداری] دامنه کاربرد، گستره
[سینما] اسکوپ [شکل کوتاه شده سینماسکوپ ]
[عمران و معماری] برد - گستره - حدود - میدان
[حقوق] حدود، قلمرو، دامنه، حوزه، فحوی

انگلیسی به انگلیسی

• range; extent; sphere, area; space, expanse; opportunity or room for action and thought
if there is scope for a particular kind of behaviour, you have the opportunity to act in this way.
the scope of an activity or piece of work is the area which it deals with or includes.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر موارد بالا ، به معنی "خبر داغ" هم است. فیلمی هم با همین عنوان به نام Scoop ( 2006 ) وجود داره.
اصطلاح "scope" در زبان انگلیسی از اصلیت لاتین "scopus" گرفته شده است که به معنی "نگرش" یا "دید" است. این کلمه به مرور زمان به معنای "دامنه" یا "محدوده" نیز تبدیل شده است. به طور مثال، وقتی در مورد "scope" یک پروژه صحبت می کنیم، ما به مجموعه ای از وظایف، فعالیت ها و محصولاتی اشاره داریم که در حیطه ی آن پروژه قرار دارند. به همین دلیل، "scope" در زبان انگلیسی به معنای "دامنه" یا "محدوده" استفاده می شود زیرا اشاره دارد که فعالیت ها یا وظایفی که شامل آن می شوند، چه میزانی است یا چه محدوده ای دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

ر مورد معنای "خبر داغ"، احتمالاً مرتبط است با تفسیر کلمه به عنوان "دید" یا "نگاه" به مسائل و رویدادها. وقتی می گوییم "موضوع جدید و مهم در دید ماست"، به معنای آن هستیم که موضوعی تازه و حائز اهمیت در دید و نظرات ما قرار گرفته است. این تفسیر معنایی از "scope" از واژگانی که به معنای دید و نگرش است الهام می گیرد.

دوربین هدفگیری در اسلحه
به معنی دامنه، گستره و طیف است.
دامنه یا حدود رسیدگی در حسابرسی
Opportunity
نگاه و دید جامع
🔖اسم
۱. جا - فضا
۲. فرصت
۳. وسیله ای است برای نگاه کردن به اشیاء با کیفیت و وضوح بهتر نسبت به چشم انسانی غیر مسلح ( n )
۴. میدان دید یا محتوا ( اگه درباره کتاب، مقاله و ازین قبیل چیزها باشه )
...
[مشاهده متن کامل]

۵. گستره - دامنه - وسعت - قلمرو
🔖فعل
۶. Scope out همون Check out هست
۷. با تلسکوپ دیدن
noun
1 : the area that is included in or dealt with by something
[noncount]
The essay is sweeping/comprehensive in scope. [=the essay◀️ includes information, ideas, etc. , about many topics]
The law is of limited scope. [=the law applies only to a few◀️ situations, people, etc. ]
◀️I was impressed by the size and sco
pe of the book.
◀️That problem is somewhat beyond the scope of this discussion.
◀️We want to widen the scope of the study
[singular]
◀️ This study has a wider/broader scope than previous studies on the subject have had
2 [noncount] : space or opportunity for action, thought, etc.
◀️A bigger budget will allow more scope [=room] for innovation.
The work has been good, but there's still some scope for◀️ improvement
noun
[count] chiefly US : an instrument ( such as a telescope or microscope ) that is used to look at things
◀️We looked through the scope at the moon.
◀️the scope of a rifle
scope out [phrasal verb]
scope ( someone or something ) out or scope out ( someone or something ) US, informal : to look at ( someone or something ) especially in order to get information
They scoped out [=checked out] the area before setting up the◀️ tent.
◀️Players were scoping out the competition.
He wants to scope out [=consider, examine] all of the◀️ possibilities before deciding what to do.
- There is considerable scope for initiative in this job.
- در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.
- the scope of this book
- چیزهای که این کتاب آن ها را دربرمی گیرد
- This problem is beyond his scope.
- این مسئله از فهم او خارج است.

هدف
جامعه هدف
scope ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: گستره 2
تعریف: مجموعۀ فراورده ها و خدمات و نتایجی که پروژه فراهم می آورد
دوربین
1 - اگر اسم باشد به معنی محدوده، گستره، دامنه و نظیر آن است.
2 - اگر فعل باشد مثلا در عبارت " to scope something out" ، به معنای فهمیدن و متوجه شدن است.
1 - گستره ، قلمرو ، محدوده
We would now like to broaden/widen the scope of
the enquiry and look at more general matters
2 - مشاهده کردن ( و هر وسیله ای به این منظور )
In those studies, doctors scoped patients' stomachs
...
[مشاهده متن کامل]

3 - فرصت ( برای انجام کاری )
There is scope for further improvement

حدود
Scope of work
حدود کار
در صنعت جنگی و بازی های رایانه ای = دوربین تفنگ
دوربینِ روی اسلحه، دوربینِ تفنگ های دوربین دار
گستره
وسیله ای است که برای مشاهده ی چیز هایی که دیدنشان بطور مستقیم سخت است استفاده می شوند مانند میکروسکوپ یا تلسکوپ
پیگیری
طرح نهایی
قلمرو
فعل ) اینفرمال
بررسی کردن، ارزیابی کردن، تفتیش کردن، چک کردن، جستجو کردن، یه نگاه اجمالی کردن، اسکن کردن!
They had scoped out their market
آنها بازارشان را ارزیابی کرده بودند.
They watched him scoping the room, looking for Michael
...
[مشاهده متن کامل]

آنها او را دیدند که داشت اتاق را برای پیدا کردن مایکل بدقت تفتیش میکرد.

دامنه
گستردگی، دامنه
ارزیابی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس