searcher

/ˈsɜːrt͡ʃər//ˈsɜːt͡ʃə/

معنی: جستجو کننده
معانی دیگر: جستجو کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who searches.

(2) تعریف: a person who approaches life as a search for spiritual, philosophical, or existential truth.

جمله های نمونه

1. He's not a real searcher after truth.
[ترجمه گوگل]او جستجوگر واقعی حقیقت نیست
[ترجمه ترگمان]بعد از حقیقت یک گربه واقعی هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The searcher who depends solely on browsing at the shelves can miss other related items scattered elsewhere in the collection.
[ترجمه گوگل]جستجوگری که صرفاً به مرور در قفسه‌ها وابسته است، می‌تواند سایر موارد مرتبط را که در جای دیگر مجموعه پراکنده شده است از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]The که تنها به مرور در قفسه ها بستگی دارد می توانند دیگر آیتم های مرتبط دیگری را که در جای دیگری در این مجموعه پخش شده اند را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thus a searcher might consider perusing entries under sweets, chocolates and confectionery.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک جستجوگر ممکن است مطالب زیر شیرینی، شکلات و شیرینی را مطالعه کند
[ترجمه ترگمان]از این رو فرد جستجوگر ممکن است entries را زیر شیرینی، شکلات و confectionery بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amelia was an inquiring agnostic and an insatiable searcher for knowledge.
[ترجمه گوگل]آملیا یک آگنوستیک پرسشگر و جستجوگر سیری ناپذیر دانش بود
[ترجمه ترگمان]آملیا یک agnostic inquiring و یک جستجوگر سیری ناپذیر برای دانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Equally, it is important that a searcher should have a clear understanding of indexing methods.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، مهم است که یک جستجوگر باید درک روشنی از روش های نمایه سازی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه مهم است که یک جستجوگر باید درک روشنی از روش های نمایه سازی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A searcher becomes a believer when he chooses and commits himself to the consequences of his choice.
[ترجمه گوگل]جستجوگر زمانی مؤمن می شود که انتخاب کند و خود را متعهد به عواقب انتخابش کند
[ترجمه ترگمان]فرد جستجوگر زمانی که خود را انتخاب می کند و خود را به عواقب انتخابی خود متعهد می کند، به یک مومن تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The searcher returned another day and another and all this was a good sign.
[ترجمه گوگل]جستجوگر روزی دیگر برگشت و همه اینها نشانه خوبی بود
[ترجمه ترگمان]گربه هم یک روز دیگر بازگشت و تمام این ها نشانه خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The searcher is kept better informed as to related terms under which additional information or documents have been indexed.
[ترجمه گوگل]جستجوگر در مورد عبارات مرتبطی که بر اساس آنها اطلاعات یا اسناد اضافی نمایه شده است، بهتر مطلع می شود
[ترجمه ترگمان]فرد جستجوگر نسبت به واژه های مرتبط که اطلاعات یا اسناد اضافی در آن شاخص گذاری شده اند، بهتر نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No issue is so fundamental both to the searcher and to the believer as the question of truth.
[ترجمه گوگل]هیچ موضوعی هم برای جستجوگر و هم برای مؤمن به اندازه سؤال حقیقت اساسی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ مسئله ای هم برای فرد جستجوگر و هم به مومن به عنوان مساله حقیقت بنیادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Above all: It is searcher is knocked on search engine issued a keyword.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه: این است که جستجوگر در موتور جستجو یک کلمه کلیدی صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه: آن جستجوگر در حال افتادن بر روی موتور جستجو یک کلید واژه کلیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The industry must be a Price Searcher.
[ترجمه گوگل]صنعت باید جستجوگر قیمت باشد
[ترجمه ترگمان]این صنعت باید یک searcher پرایس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In some circumstances natural language indexing may reflect more closely the terms used by the searcher.
[ترجمه گوگل]در برخی شرایط، نمایه سازی زبان طبیعی ممکن است عباراتی را که جستجوگر استفاده می کند بیشتر منعکس کند
[ترجمه ترگمان]در برخی شرایط، شاخص گذاری زبان طبیعی بیشتر عبارات مورد استفاده the را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Monotonic search is usually efficient in space, because the searcher does not have to construct each state's representation from scratch.
[ترجمه گوگل]جستجوی یکنواخت معمولاً در فضا کارآمد است، زیرا جستجوگر مجبور نیست نمایش هر حالت را از ابتدا بسازد
[ترجمه ترگمان]جستجوی monotonic معمولا در فضا کارآمد است، چون the مجبور نیست که نمایش هر ایالت را از صفر بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the most common ways of providing training for intermediaries is by letting them observe and work with a trained searcher.
[ترجمه گوگل]یکی از متداول‌ترین راه‌های ارائه آموزش برای واسطه‌ها، اجازه دادن به آنها برای مشاهده و کار با یک جستجوگر آموزش دیده است
[ترجمه ترگمان]یکی از رایج ترین روش ها فراهم کردن آموزش برای واسطه ها، این است که به آن ها اجازه مشاهده و کار با یک فرد جستجوگر آموزش دیده را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جستجو کننده (اسم)
seeker, snoop, tracer, quester, searcher, snooker

انگلیسی به انگلیسی

• seeker, one who looks for something; investigator, inspector, examiner
a searcher is a person who is employed or has volunteered to look for someone or something that is missing.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : search
✅️ اسم ( noun ) : search / searcher
✅️ صفت ( adjective ) : searching / searchable
✅️ قید ( adverb ) : searchingly
searcher ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: جست‏وجوگر 2
تعریف: کسی که عمل جست‏وجو را، به ویژه در محیط وب، انجام می‏دهد
مرورگر

بپرس