seashell

/ˈsiːˌʃel//ˈsiːʃel/

معنی: صدف حلزونی یا خرچنگ
معانی دیگر: صدف دریا، صدف انواع نرم تنان دریایی، گوش ماهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the shell of an ocean mollusk, esp. one that has washed up on the shore.

جمله های نمونه

1.
صدف دریا،گوش ماهی

2. 'She sells seashells on the seashore' is a well-known tongue twister.
[ترجمه گوگل]«او صدف‌های دریایی را در ساحل می‌فروشد» یک زبان‌پیچان معروف است
[ترجمه ترگمان]او seashells را در ساحل به فروش می رساند، یک گردباد زبانی معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Small seashells were once used as a primitive kind of money.
[ترجمه گوگل]صدف های دریایی کوچک زمانی به عنوان نوعی پول بدوی استفاده می شدند
[ترجمه ترگمان]صدف های کوچک زمانی به عنوان یک نوع ابتدایی از پول استفاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chic Sea-shells in the saleroom Paris, Ader-Tajan, 14 December.
[ترجمه گوگل]صدف های شیک دریایی در اتاق فروش پاریس، آدر تاجان، 14 دسامبر
[ترجمه ترگمان]صدف دریایی Chic در the پاریس، Ader - tajan، ۱۴ دسامبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Down below were the pink seashell murals lit by fluorescent lights, and distant black and white movies on the screen.
[ترجمه گوگل]در پایین، نقاشی‌های دیواری صدف صورتی با نورهای فلورسنت و فیلم‌های سیاه و سفید دوردست روی صفحه دیده می‌شد
[ترجمه ترگمان]پایین زیر، نقاشی های صدفی صورتی رنگی بودند که با چراغ های فلورسنت، و فیلم های سیاه و سفید دور روی صفحه روشن شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The original sign formed in sea-shells is still visible beside the track.
[ترجمه گوگل]علامت اصلی تشکیل شده در صدف های دریایی هنوز در کنار مسیر قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]علامت اصلی که در صدف دریایی شکل گرفته است هنوز در کنار جاده قابل مشاهده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The urn rattled brightly Seashells, he thought, remembering his time as a child at the gulf shore.
[ترجمه گوگل]او با یادآوری دوران کودکی خود در ساحل خلیج، فکر کرد که کوزه با صدف‌های دریایی به شدت تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان]در حالی که زمان خود را مانند کودکی در ساحل خلیج به یاد می آورد، باخود گفت: گلدان سنگی به روشنی تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I kept useless collections of stamps, seashells, postcards, rocks, delighting in their deadly neatness.
[ترجمه گوگل]من مجموعه های بی فایده ای از تمبرها، صدف های دریایی، کارت پستال ها، سنگ ها را نگه داشتم و از تمیزی مرگبار آنها لذت بردم
[ترجمه ترگمان]مجموعه useless از تمبر، صدف، کارت پستال و صخره ها را نگه داشتم که از تمیز کردن آن ها لذت می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was no rattle, as of seashells in a jar, and nothing came rolling on to the towel.
[ترجمه گوگل]هیچ جغجغه‌ای مانند صدف‌های دریایی در یک کوزه شنیده نمی‌شد و چیزی روی حوله نمی‌چرخید
[ترجمه ترگمان]هیچ صدایی به گوش نمی رسید، مثل صدف که در شیشه صدف جمع شده بود و هیچ چیز به طرف حوله نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Also herbarium and a collection of seashells.
[ترجمه گوگل]همچنین هرباریوم و مجموعه ای از صدف ها
[ترجمه ترگمان]هم چنین herbarium و مجموعه ای از صدف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It sounds like a jar of small seashells.
[ترجمه گوگل]صدایش شبیه کوزه صدف های دریایی کوچک است
[ترجمه ترگمان]به نظر یه شیشه صدف کوچیک میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Have you ever held a seashell to your ear and heard the roar of the ocean?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال صدف دریایی را به گوش خود گرفته اید و صدای غرش اقیانوس را شنیده اید؟
[ترجمه ترگمان]تا به حال صدف را در گوشت خود نگه داشته اید و غرش اقیانوس را شنیده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Among her symbols were seashell and the red rose.
[ترجمه گوگل]در میان نمادهای او صدف دریایی و گل رز قرمز بود
[ترجمه ترگمان]صدف و گل سرخ از جمله صدف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And then the seashell, fragile, empty.
[ترجمه گوگل]و سپس صدف، شکننده، خالی
[ترجمه ترگمان]و سپس صدف، شکننده و خالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدف حلزونی یا خرچنگ (اسم)
seashell

انگلیسی به انگلیسی

• hard hollow case in which a sea animal lives (such as a sea snail)
a seashell is the empty shell of a small sea creature.

پیشنهاد کاربران

seashell ( n ) ( siʃɛl ) =the shell of a small creature that lives in the ocean, often found empty when the creature has died
seashell
String seashell منجوق دوزی
The crafts made out of seashells
صنایع دستی ساخته شده از صدف ها
a lot of seashell was in the saide of the sea
مقدار زیادی صدف دریایی کنار دریا بود.
گوش ماهی
صدف

بپرس