seasick

/ˈsiːˌsɪk//ˈsiːsɪk/

معنی: دریازده
معانی دیگر: کسی که در کشتی حالش به هم می خورد، مبتلا به استفراه وبهم خوردگی حال در سفردریا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: suffering from seasickness.

جمله های نمونه

1. to become seasick
در کشتی حالت استفراغ پیدا کردن

2. 'I feel seasick already,' she moaned.
[ترجمه ایمان حجتی] اون خانم با ناله گفت: همین الانش احساس دریازدگی میکنم
|
[ترجمه جلیل جعفری] زن نالید و گفت: هنوز هیچی نشده دارم دریازده می شم.
|
[ترجمه گوگل]او ناله کرد: "از قبل احساس دریازدگی می کنم "
[ترجمه ترگمان]زن نالان گفت: من همین حالا دریا زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hal was seasick almost at once.
[ترجمه گوگل]هال تقریباً یکباره دریازده شد
[ترجمه ترگمان]هل بلافاصله دریا زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The passengers who felt seasick stayed below .
[ترجمه گوگل]مسافرانی که احساس دریازدگی کرده بودند پایین ماندند
[ترجمه ترگمان]مسافران دچار دریازدگی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was/felt seasick, so I went up on deck for some fresh air.
[ترجمه گوگل]احساس دریازدگی داشتم، بنابراین برای هوای تازه روی عرشه رفتم
[ترجمه ترگمان]دریا دریا زده بود، برای همین به عرشه رفتم تا هوای تازه بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I get seasick, I throw up my food.
[ترجمه جلیل جعفری] دریازده که می شم هر چی خورده باشم میارم بالا.
|
[ترجمه گوگل]وقتی دریازدگی می کنم، غذای خود را دور می ریزم
[ترجمه ترگمان]، وقتی دریا زده میشم غذام رو بالا میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do you get seasick/airsick?
[ترجمه گوگل]آیا دریازدگی/هوا می شوید؟
[ترجمه ترگمان]دریا زدگی می گیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mendelssohn was seasick both ways on the trip by boat from Glasgow to Staffa.
[ترجمه گوگل]مندلسون در سفر با قایق از گلاسکو به استفا از هر دو طرف دریا زده بود
[ترجمه ترگمان]مندلسون در سفر با قایق از گلاسگو به Staffa هر دو روش دریازدگی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was so seasick that it was a relief to be back on solid ground.
[ترجمه گوگل]آنقدر دریازده بودم که بازگشت به زمین سفت برایم آرامش بخش بود
[ترجمه ترگمان]انقدر دریا زده بودم که دوباره بر روی زمین سفت و سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chester and the Wordsworths were violently seasick almost at once.
[ترجمه گوگل]چستر و وردزورث تقریباً یکباره شدیداً دریازده شدند
[ترجمه ترگمان]چس تر و the تقریبا بلافاصله دریا زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My wife Terrie was feeling seasick.
[ترجمه گوگل]همسرم تری احساس دریازدگی می کرد
[ترجمه ترگمان] زنم بهم دریا زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are you seasick after a sip of white wine?
[ترجمه گوگل]آیا بعد از یک جرعه شراب سفید دریا زده اید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از یه جرعه شراب سفید دریا زده شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The team were all feeling seasick but they soldiered on valiantly.
[ترجمه گوگل]تیم همه احساس دریازدگی می‌کردند، اما شجاعانه به کار خود ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان همه احساس کردند که دریا زده شده، اما با رشادت به مبارزه ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alec liked sailing more than I. I got seasick.
[ترجمه جلیل جعفری] الک بیشتر از من قایقرانی را دوست داشت. من دریازده می شدم.
|
[ترجمه گوگل]الک بیشتر از من قایقرانی را دوست داشت من دریا زدم
[ترجمه ترگمان]الک هم بیشتر از من از قایقرانی خوشش می آمد دریا زده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریازده (صفت)
seasick

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from motion sickness caused by the rocking motion of a boat at sea
if you are seasick when you are in a boat, the movement of the boat causes you to vomit or feel sick.
suffering from motion sickness caused by the rocking motion of a boat at sea

پیشنهاد کاربران

دریا زدگی
sickness caused by the rocking motion of a boat at sea
ما همچنین carsick و airsick هم داریم
دریا زده , دریا زدگی
– I was seasick, so I went up on deck for some fresh air
– The swaying motion of the ship was making me feel seasick
دریا زدگی
Feeling ill when you travel in a boat

بپرس