security

/sɪˈkjʊrəti//sɪˈkjʊərɪti/

معنی: اطمینان، ضامن، تضمین، ضمانت، وثیقه، ضمانتنامه، گرو، سلامت، سلامتی، امان، اسایش خاطر، امنیت، ایمنی، تامین
معانی دیگر: ارمندی، امن و امان بودن، خاطر جمعی، بی هراسی، نا نگرانی، پشت گرمی، اطمینان خاطر، پایندان، گردن گیر، حفاظت، پاسداری، وابسته به امنیت، امنیتی، حفاظتی، تامینی، اداره ی حفاظت، اداره ی پاسوری، (معمولا جمع) اوراق قرضه، اوراق مالکیت، اوراق بهادار، مصونیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: securities
(1) تعریف: freedom from danger; safety; protection.
مترادف: preservation, protection, safekeeping, safety
متضاد: danger, jeopardy
مشابه: ease

(2) تعریف: freedom from doubt or anxiety.
مترادف: assurance, certainty, confidence
متضاد: insecurity
مشابه: ease

(3) تعریف: something that makes one secure.
مترادف: defense, guard, protection, safeguard, shield
متضاد: anxiety
مشابه: anchor

(4) تعریف: freedom from want or poverty.
مشابه: ease

(5) تعریف: the securing of buildings, valuables, government secrets, and the like from intrusion or theft.

(6) تعریف: (usu. pl.) stocks and bonds.
مترادف: bonds, stocks
صفت ( adjective )
• : تعریف: serving to make secure.
مترادف: protective
مشابه: defensive, guardian

- security agents
[ترجمه گوگل] عوامل امنیتی
[ترجمه ترگمان] عوامل امنیتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. security clearance of those with access to secret atomic information
تایید صلاحیت امنیتی کسانی که به اطلاعات محرمانه ی اتمی دسترسی دارند

2. security guard
شبگرد،پاسدار حفاظتی

3. security measures
اقدامات امنیتی

4. security police at a college
ماموران انتظامی در دانشگاه

5. financial security during retirement
تامین مالی در دوران بازنشستگی

6. national security
امنیت ملی

7. what security will you offer against this loan?
در مقابل این وام چه وثیقه ای خواهید داد؟

8. a maximum security prison
زندان تحت حفاظت شدید

9. a false sense of security
احساس امنیت بیخودی

10. a threat to our national security
خطری برای امنیت ملی ما

11. he is willing to go security for his friend
او حاضر است ضامن رفیقش بشود.

12. a good police force guarantees our security
یک نیروی پلیس خوب ایمنی ما را تضمین می کند.

13. if you see a thief, call security
اگر دزد دیدی اداره ی حفاظت را خبر کن.

14. the government lulled the people into a false sense of security
دولت با شیره مالیدن سر مردم به آنها حس امنیت کاذب می داد.

15. an extra lock on the door gives me a feeling of security
یک قفل اضافی بر در به من احساس خاطر جمعی می دهد.

16. Management need to explore ways of improving office security.
[ترجمه مریم سالک زمانی] مدیریت باید تمهیداتی را به منظور افزایش امنیت اداره، اتخاذ کند.
|
[ترجمه گوگل]مدیریت باید راه های بهبود امنیت دفتر را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]مدیریت باید راه هایی برای بهبود امنیت اداره را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Security forces were ordered out to control the situation in the city.
[ترجمه گوگل]به نیروهای امنیتی دستور داده شد تا اوضاع شهر را کنترل کنند
[ترجمه ترگمان]به نیروهای امنیتی دستور داده شد تا وضعیت شهر را کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The building needs improved security and lighting.
[ترجمه مریم سالک زمانی] روشنایی و امنیت ساختمان باید بهتر شود.
|
[ترجمه گوگل]ساختمان به امنیت و روشنایی بهتر نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این ساختمان به بهبود امنیت و روشنایی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Permanent members of the United Nations Security Council have a veto over any proposal.
[ترجمه گوگل]اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بر هر پیشنهادی حق وتو دارند
[ترجمه ترگمان]اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل در هر پیشنهادی حق وتو دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They lulled her into a false sense of security.
[ترجمه گوگل]آنها او را به یک احساس امنیت کاذب سوق دادند
[ترجمه ترگمان]او را به یک احساس امنیت کاذب می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The visit took place amidst tight security .
[ترجمه گوگل]این بازدید در میان تدابیر شدید امنیتی انجام شد
[ترجمه ترگمان]این دیدار در میان تدابیر شدید امنیتی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. They were summarily ejected by the security guard.
[ترجمه گوگل]آنها به طور خلاصه توسط نگهبان اخراج شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور ناگهانی توسط گارد امنیتی اخراج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The security staff can see all the outside of the building on their CCTV monitors.
[ترجمه گوگل]کارکنان امنیتی می توانند تمام نمای بیرونی ساختمان را روی مانیتورهای دوربین مداربسته خود ببینند
[ترجمه ترگمان]پرسنل امنیتی می توانند تمام خارج از ساختمان را بر روی نمایشگرهای their ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. They have the security of a good home.
[ترجمه گوگل]امنیت یک خانه خوب را دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها امنیت یک خانه خوب را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اطمینان (اسم)
persuasion, certainty, surety, affiance, confidence, assurance, trust, security, certitude, fideism

ضامن (اسم)
sponsor, guarantor, bondsman, surety, bailsman, security, guarantee, latch, depositary, voucher, warranter, warrantor

تضمین (اسم)
seal, assurance, security, embodiment, warranty, guaranty, collateral

ضمانت (اسم)
assurance, security, bond, guarantee, warranty, guaranty, bail, pledge, sponsorship

وثیقه (اسم)
surety, earnest, gage, gauge, assurance, security, guarantee, guaranty, pledge, caution, premium, pawn, hostage

ضمانت نامه (اسم)
security, bond, warranty, bail bond, surety bond

گرو (اسم)
surety, gage, gauge, security, deposit, stake, pledge, pawn, mortgage, encumbrance, hostage

سلامت (اسم)
peace, security, health, safety

سلامتی (اسم)
peace, security, health

امان (اسم)
security, mercy, respite

اسایش خاطر (اسم)
security, relief, tranquility, tranquillity

امنیت (اسم)
security, safety

ایمنی (اسم)
security, safety

تامین (اسم)
securement, security, securance

تخصصی

[حسابداری] وثیقه
[کامپیوتر] تضمین ؛ مصونیت ؛ تامین ؛ امنیت
[حقوق] تضمین، وثیقه، تأمین، ضامن، گرو، امنیت، تأمین شغلی
[نساجی] ضمانت - تضمین
[ریاضیات] تأمین، ضمانت، امنیت، وثیقه، تضمین، گرو

انگلیسی به انگلیسی

• safety; protection, defense; act of making safe; pledge, guarantee; stock, bond; freedom from danger; serenity, tranquility
pertaining to safety
security refers to all the precautions that are taken to protect a place.
security is legal protection against possible harm or loss.
a feeling of security is a feeling of being safe.
if you give something valuable to someone as security, you promise to give it to them if you fail to pay back some money that you owe them.
securities are stocks, shares, bonds, or other certificates bought as an investment; a technical use.
see also social security.

پیشنهاد کاربران

امنیت، اطمینان
حراست
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
اوراق بهادار
اصطلاح اوراق بهادار به یک ابزار مالی قابل تعویض و قابل معامله اشاره دارد که دارای نوعی ارزش پولی است.
بادیگارد _محافظ _ کسی که مراقبت میکنه _ حفاظت _ حراست_ ایمن بودن توسط چیزی یا شخصی
حمایتی
security structures
ساختارهای حمایتی ( اتحادیه ها، اصناف، قوانین کار، . . . )
شکست
در حسابداری به معنای بورس میباشد
[سرمایه گذاری]
بهابرگ
ورق بهادار
سازمان بورس اوراق بهادار قسمت دومش رو از این کلمه داره.
دقت بفرمایید که هرچند در فارسی به این کلمه ورق بهادار گفته میشود ولی پیشنهاد من بهابرگ هست که قبلا برای کوپن به کار برده میشد و الان واقعن موضوعیتی ندارد. بهابرگ خوبیش برای این کلمه این هست که جمع بستن و ترکیبسازی ازش راحتتر هست و مثلا برای securitize لازم نیست بگیم اوراق بهادار سازی یا شکل بدتر اوراقسازی بهادار خیلی راحت میگیم بهابرگسازی. همه سایر مشتقات رو از این کلمه میشه ساخت و امیدوارم اسم سازمان بورس و اوراق بهادار هم یک روز سازمان بورس و بهابرگ بشود.
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.

حراست و حفاظت
security ( اقتصاد )
واژه مصوب: سند بهادار
تعریف: دارایی کاغذی، ازجمله بدهی کوتاه مدت و بلندمدت دولتی و شرکتی و نیز سهام
ورقه قرضه یا ورقه بهادار
در مالی: اوراق قرضه یا اوراق بهادار
گیت بازرسی
امنیت
حراست
Does campus security know you're here?
ترجمه اینجانب:
آیا حراست ( مدرسه، دانشکده، دانشگاه ) می داند که تو اینجایی؟
امنیت ، ایمنی.
اتاق امنیتی هم میشه .
ورقه بهادار
Securities = اوراق بهادار
بجز امنیت، سلامت هم معادل خوبی است.
Security of test =سلامت آزمون،
در متون روان شناسی؛ واژه "سلامت" ترجمه بهتری از" امنیت" به نظر می آید.
به معنی پلیس هم هست و یکی از شاخه های پلیس هست
محافظ، مامور امنیت، حراصت
تامین
امنیت، امنیتی
freedom from danger
وثیقه، ضمانت
در رشته حسابداری به معنی اوراق بهادار, اسناد ملکی قابل انتقال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس