sedative

/ˈsedətɪv//ˈsedətɪv/

معنی: آرام بخش، داروی مسکن، تسکین دهنده، تسکین پذیر
معانی دیگر: (دارو) آرامبخش، مسکن (به ویژه برای اعصاب و روان)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing tranquillity or calmness.
مشابه: narcotic, opiate

- Chamber music has a sedative effect on me.
[ترجمه مینو] موسیقی مجلسی روی من اثر آرام بخشی دارد
|
[ترجمه گوگل] موسیقی مجلسی روی من اثر آرام بخشی دارد
[ترجمه ترگمان] موسیقی حفره روی من تاثیر آرام بخش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a drug or other substance that has a calming or tranquilizing effect.
متضاد: stimulant
مشابه: narcotic, opiate

- He was calmer after taking the sedative the doctor gave him.
[ترجمه گوگل] پس از مصرف آرامبخشی که دکتر به او داده بود، آرام‌تر شد
[ترجمه ترگمان] بعد از گرفتن داروی مسکن، دکتر ارام تر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to administer a sedative
دادن مسکن (تحت نظارت پزشک)

2. the patient was easier after the sedative
پس از (خوردن) مسکن،بیمار آرام تر شد.

3. They use opium as a sedative, rather than as a narcotic.
[ترجمه گوگل]آنها از تریاک به عنوان مسکن استفاده می کنند نه به عنوان یک ماده مخدر
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای مواد مخدر از تریاک به عنوان یک مسکن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's safe to take a mild sedative.
[ترجمه گوگل]مصرف یک مسکن خفیف بی خطر است
[ترجمه ترگمان]امن است که یک داروی آرام آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Amber bath oil has a sedative effect.
[ترجمه گوگل]روغن حمام کهربا اثر آرام بخش دارد
[ترجمه ترگمان]روغن حمام آمبر اثر آرام بخش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The patient is sedated with intravenous use of sedative drugs.
[ترجمه گوگل]بیمار با مصرف داخل وریدی داروهای آرام بخش آرام بخش می شود
[ترجمه ترگمان]بیمار با استفاده از تزریق داروی مسکن تسکین یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The patient was taking a widely prescribed sedative.
[ترجمه گوگل]بیمار یک آرامبخش تجویز شده به طور گسترده مصرف می کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار داروی آرام بخش تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sedative makes people very somnolent.
[ترجمه گوگل]آرام بخش افراد را بسیار خواب آلود می کند
[ترجمه ترگمان]این آرام بخش مردم را خواب آلود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effects of the sedative have gone off.
[ترجمه گوگل]اثرات آرام بخش از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]اثرات داروی مسکن قطع شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Antidepressants Antidepressants with sedative effects are usually recommended when insomnia is associated with a depressive disorder.
[ترجمه گوگل]داروهای ضد افسردگی داروهای ضد افسردگی با اثرات آرام بخش معمولاً زمانی توصیه می شوند که بی خوابی با یک اختلال افسردگی همراه باشد
[ترجمه ترگمان]معمولا زمانی توصیه می شود که بی خوابی با اختلال افسردگی همراه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With the sedative, Marek drifted into sleep but he did not wake up.
[ترجمه گوگل]مارک با داروی آرام بخش به خواب رفت اما بیدار نشد
[ترجمه ترگمان]با داروی مسکن، marek به خواب رفت، اما بیدار نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, a small dose of a short-acting sedative at bedtime for sleeping is often helpful.
[ترجمه گوگل]با این حال، دوز کمی از یک آرام بخش کوتاه اثر قبل از خواب برای خواب اغلب مفید است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقدار کمی از یک مسکن موقت در زمان خواب برای خوابیدن اغلب مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Treatment with sedative antihistamines was continued throughout the study if they were in use on entry.
[ترجمه گوگل]درمان با آنتی هیستامین های آرام بخش در طول مطالعه در صورتی که در بدو ورود استفاده می شد ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]در صورت استفاده از entry، درمان با استفاده از قرص های آرام بخش در طول مطالعه ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In high amounts hops are such a potent sedative that Clement, working as an herbalist, offers them to dental patients.
[ترجمه گوگل]رازک در مقادیر زیاد آنقدر آرامبخش قوی است که کلمنت به عنوان یک گیاهپزشک آن را به بیماران دندانپزشکی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در مقادیر زیاد، این یک مسکن قوی است که کلمنت، که به عنوان پزشک کار می کند، آن ها را به بیماران دندان معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آرام بخش (اسم)
sedative, tranquilizer

داروی مسکن (صفت)
sedative, ataractic, ataraxic

تسکین دهنده (صفت)
anodyne, soothing, sedative, demulcent

تسکین پذیر (صفت)
sedative, palliative, placative

تخصصی

[بهداشت] آرام بخش

انگلیسی به انگلیسی

• drug which causes calmness and relaxation, drug that reduces tension and anxiety
calming, soothing, relaxing; anaesthetic, relieving pain and irritability (about a drug)
a sedative is a drug that calms you or makes you sleep.

پیشنهاد کاربران

رخوت زا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sedate
✅️ اسم ( noun ) : sedation / sedative
✅️ صفت ( adjective ) : sedate / sedative
✅️ قید ( adverb ) : sedately
sedative ( پزشکی )
واژه مصوب: رخوت‏زا
تعریف: دارویی که سستی و رخوت ایجاد می کند
مسکّن
داروهای آرام بخش
مسکن
۱ - داروی بیهوشی
۲ - آرام بخش ( قرص )
?A: What can we get ( =fetch ) you
B: Nothing. Just a sedative, if you have one

بپرس