selling point

جمله های نمونه

1. Small classes are a selling point for private schools.
[ترجمه گوگل]کلاس های کوچک نقطه فروش مدارس خصوصی هستند
[ترجمه ترگمان]کلاس های کوچک نقطه فروش برای مدارس خصوصی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its best selling point is the price - it's the cheapest on the market.
[ترجمه گوگل]بهترین نقطه فروش آن قیمت است - ارزان ترین در بازار است
[ترجمه ترگمان]بهترین نقطه فروش آن قیمت است، ارزان ترین نقطه در بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The C5's other selling point is its Hydractive computerised suspension system.
[ترجمه گوگل]نقطه فروش دیگر C5 سیستم تعلیق کامپیوتری Hydractive آن است
[ترجمه ترگمان]نقطه فروش دیگر C۵ سیستم تعلیق کامپیوتری Hydractive می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The 75's unique selling point was its Britishness.
[ترجمه گوگل]نقطه فروش منحصر به فرد 75 بریتانیایی بودن آن بود
[ترجمه ترگمان]نقطه فروش منحصر به فرد ۷۵ % آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its innovation and principal selling point was that it bills by the second rather than by the minute.
[ترجمه گوگل]نوآوری و نقطه‌ی فروش اصلی آن این بود که صورت‌حساب‌ها را به‌جای دقیقه‌ی ثانیه‌ای انجام می‌داد
[ترجمه ترگمان]نوآوری آن و نقطه فروش اصلی آن بود که به جای آن که به لحظه برسد، اسکناس های دوم را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finding a Unique Selling Point for banking services is no easy matter these days.
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک نقطه فروش منحصر به فرد برای خدمات بانکی این روزها کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک نقطه فروش منحصر به فرد برای خدمات بانکی این روزها آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its chief selling point is the undoubted superiority of its after-sales service.
[ترجمه گوگل]مهمترین نقطه فروش آن برتری بدون شک خدمات پس از فروش آن است
[ترجمه ترگمان]نقطه فروش عمده آن، برتری undoubted خدمات پس از فروش آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its selling point is portability: it will fit into the palm of a hand.
[ترجمه گوگل]نقطه فروش آن قابل حمل بودن است: در کف دست جا می شود
[ترجمه ترگمان]نقطه فروش آن قابلیت حمل و انتقال است: آن در کف دست قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Security features are a big selling point, too.
[ترجمه گوگل]ویژگی های امنیتی نیز یک نقطه فروش بزرگ است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های امنیتی نیز یک نقطه فروش بزرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company says another possible selling point is that the program might make an attractive site for advertising.
[ترجمه گوگل]این شرکت می‌گوید یکی دیگر از موارد فروش احتمالی این است که این برنامه ممکن است سایت جذابی برای تبلیغات باشد
[ترجمه ترگمان]این شرکت می گوید که یک نقطه فروش احتمالی دیگر این است که این برنامه ممکن است یک سایت جذاب برای تبلیغات ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once a selling point for lawmakers, congressionally directed spending – otherwise known as earmarks or "pork barrel" projects – is becoming a liability for many incumbents in Campaign 20
[ترجمه گوگل]زمانی که برای قانونگذاران نقطه فروش بود، هزینه های هدایت شده توسط کنگره - که به عنوان پروژه های "بشکه خوک" شناخته می شود - برای بسیاری از مقامات فعلی در کمپین 20 به یک تعهد تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک نقطه فروش برای قانون گذاران، congressionally به خرج داده می شود - در غیر این صورت به عنوان \"هر بشکه گوشت خوک\" شناخته می شود - در حال تبدیل شدن به یک مسئولیت برای بسیاری از متصدیان در کمپین ۲۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cheap price is the selling point of this car.
[ترجمه گوگل]قیمت ارزان نقطه فروش این خودرو است
[ترجمه ترگمان]قیمت ارزان نقطه فروش این ماشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Much less, the sports event selling point no longer was also forced.
[ترجمه گوگل]خیلی کمتر، نقطه فروش رویداد ورزشی دیگر نیز اجباری نبود
[ترجمه ترگمان]خیلی کم تر، رویداد فروش رویداد ورزشی دیگر مجبور به انجام این کار نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Selling point: Detoxification: This product can remove the toxin on the nasolacrimal duct and lymph-vessel, remove the free radicals, and prevent the formation of wrinkles.
[ترجمه گوگل]نقطه فروش: سم زدایی: این محصول می تواند سموم مجرای اشکی و لنفاوی را از بین ببرد، رادیکال های آزاد را از بین ببرد و از ایجاد چین و چروک جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]نکته فروش: این محصول می تواند سم را با لوله nasolacrimal و lymph پاک کند، رادیکال های آزاد را حذف کرده، و از تشکیل چین و چروک جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To me, that is a good selling point.
[ترجمه گوگل]برای من، این یک نقطه فروش خوب است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، نکته فروش خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a selling point is a quality or feature that something or someone has which makes it likely that people will want to buy it or employ them.

پیشنهاد کاربران

⭐Selling Point
An attractive feature of something for sale
⭐Selling point
a characteristic of a product or service that will persuade people to buy it
👈🏿That's a selling point the company hopes advertisers and viewers will pick up on
...
[مشاهده متن کامل]

CambridgeDictionary@
⭐selling point
noun
​a feature of something that makes people want to buy or use it
👈🏿The price is obviously one of the main selling points
👈🏿Sales departments try to identify a product's USP or ‘unique selling point’
OxfordDictionary@
*مزیت رقابتی - عامل جذب مشتری*
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

مزیت رقابتی، مزیت فروش
بِفروشه
یک ویژگی خاص از یک محصول که باعث می شود مردم آن را بخرند
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
a particular quality that something has which will make people want to buy it
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
...
[مشاهده متن کامل]

something that makes people want to buy a particular product
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
a characteristic of a product that will persuade people to buy it

نقطه قوت، عامل جذب مشتری

بپرس