semblance

/ˈsembləns//ˈsembləns/

معنی: تظاهر، شباهت، قیافه، صورت ظاهر
معانی دیگر: سیما، تشابه، همانندی، نسخه، روگرفت، تصویر، عکس، دروغین، ساختگی، فریبنده، ظن قوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: outward form; appearance.
مترادف: appearance, cast, look
مشابه: air, aspect, complexion, demeanor, face, form, garb, guise, mien, show

- He maintained a semblance of calm although he was inwardly frightened.
[ترجمه گوگل] او ظاهری از آرامش را حفظ کرد، اگرچه در باطن ترسیده بود
[ترجمه ترگمان] با این که در دل احساس ترس می کرد، آرامش خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The exterior of the retirement home had the semblance of a Tudor cottage.
[ترجمه گوگل] نمای بیرونی خانه سالمندان شبیه یک کلبه تودور بود
[ترجمه ترگمان] نمای بیرونی خانه بازنشستگی به صورت یک کلبه از سبک تودور به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a resemblance to something else.
مترادف: likeness, resemblance, similarity, similitude

- A year after the accident, her life had regained a semblance of normality.
[ترجمه گوگل] یک سال پس از تصادف، زندگی او دوباره به حالت عادی بازگشته بود
[ترجمه ترگمان] یک سال پس از حادثه، زندگی او به حالت عادی بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a faint trace; a modicum.
مترادف: ghost, modicum, remnant, shadow, trace
مشابه: hint, shade, suggestion, vestige, whisper

- She greeted him without even a semblance of a smile.
[ترجمه گوگل] او حتی بدون لبخندی به او سلام کرد
[ترجمه ترگمان] بدون اینکه لبخندی بزند با او خوش وبش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm glad that he at least has some semblance of common sense!
[ترجمه گوگل] خوشحالم که او حداقل تا حدودی از عقل سلیم برخوردار است!
[ترجمه ترگمان] خوشحالم که لااقل با عقل سلیم سر و کار دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The city has now returned to some semblance of normality after last night's celebrations.
[ترجمه گوگل]پس از جشن های شب گذشته، شهر اکنون به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]این شهر در حال حاضر پس از جشن های شب گذشته به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The film lacks any semblance of realism.
[ترجمه گوگل]فیلم فاقد هر گونه ظاهر رئالیستی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم فاقد هر گونه رئالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By now any semblance of normality had disappeared.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هر گونه ظاهر عادی ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان هر حالت عادی ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She bared her teeth in a semblance of a smile.
[ترجمه گوگل]دندان هایش را به شکلی شبیه لبخند بیرون زد
[ترجمه ترگمان]او دندان هایش را با لبخندی نمایان ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At least a semblance of normality has been restored to parts of the country.
[ترجمه گوگل]حداقل ظاهری از حالت عادی به بخش هایی از کشور بازگردانده شده است
[ترجمه ترگمان]حداقل یک وضعیت عادی به بخش هایی از کشور بازگردانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She struggled to bring a semblance of order to the meeting.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا ظاهری از نظم به جلسه بیاورد
[ترجمه ترگمان]او برای برقراری نظم در جلسه تقلا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A semblance of normality has returned with people going to work and shops re-opening.
[ترجمه گوگل]با رفتن مردم به سر کار و بازگشایی مغازه ها، ظاهر عادی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]زندگی عادی با افرادی بازگشته است که می خواهند کار کنند و مغازه ها دوباره باز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life at last returned to some semblance of normality.
[ترجمه گوگل]زندگی بالاخره به حالت عادی بازگشت
[ترجمه ترگمان]زندگی سرانجام به حالت عادی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ceasefire brought about a semblance of peace.
[ترجمه گوگل]آتش بس ظاهری از صلح به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]آتش بس به شکل آرامش به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her semblance of anger frightened the children.
[ترجمه گوگل]ظاهر خشم او بچه ها را می ترساند
[ترجمه ترگمان]خشم او بچه ها را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He tried to restore some semblance of normality to their home life.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا حدی ظاهر عادی را به زندگی خانگی آنها بازگرداند
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا زندگی عادی خود را به زندگی بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We'll soon get back to some semblance of normality .
[ترجمه گوگل]ما به زودی به ظاهر عادی باز خواهیم گشت
[ترجمه ترگمان]به زودی به صورت ظاهری عادی بر می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was executed without even the semblance of a fair trial.
[ترجمه گوگل]او حتی بدون یک محاکمه عادلانه اعدام شد
[ترجمه ترگمان]او بدون حتی یک محاکمه عادلانه اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He dropped all semblance of dignity and rushed down the street after her.
[ترجمه گوگل]او تمام ظاهر وقار خود را رها کرد و به دنبال او در خیابان دوید
[ترجمه ترگمان]همه وقار و متانت خود را از دست داد و به سرعت از خیابان گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After the war, life returned to a semblance of normality.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، زندگی به حالت عادی بازگشت
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ، زندگی به حالت عادی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

شباهت (اسم)
analog, analogy, likeness, resemblance, semblance, analogue, proportion, equality, propinquity

قیافه (اسم)
countenance, face, gesture, sight, look, semblance, expression, mien, gest, leer, snoot

صورت ظاهر (اسم)
semblance

انگلیسی به انگلیسی

• image, likeness; external appearance, look; impression, illusion
if there is a semblance of a particular condition or quality, it appears to exist, even though this may be a false impression; a formal word.

پیشنهاد کاربران

وجهه
شباهت ظاهری
این واژه همیشه به صورت مفرد می آید به معنی شباهت.
🔴 the state of being somewhat like something but not truly or fully the same thing — usually of
▶️ I prefer Rainer to Ryner. Rainer has some semblance of being a name, while Ryner does not.
شکل و شمایل
ظاهر
وجودفقط اسم ظاهری بدون داشتن اثر و کارآیی
سراب
به توضیحی که در آکسفورد آمده توجه کنید:
semblance of something a situation in which something seems to exist although this may not, in fact, be the case
شرایط مشابه
شبه
the semblance of a network consisting of 1800 miles = شبه شبکه ای مشتمل بر تقریبا ۲۹۰۰ کیلومتر
بدیل

بپرس