sense of duty


حس وظیفه شناسی

جمله های نمونه

1. His sense of duty is very strong.
[ترجمه گوگل]احساس وظیفه او بسیار قوی است
[ترجمه ترگمان]حس وظیفه شناسی خیلی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has a strong sense of duty.
[ترجمه گوگل]او احساس وظیفه قوی دارد
[ترجمه ترگمان] اون حس وظیفه شناسی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He took up office out of a sense of duty.
[ترجمه گوگل]او به دلیل احساس وظیفه، این سمت را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]با احساس وظیفه دفتر را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The danger recalled him to a sense of duty.
[ترجمه گوگل]خطر او را به احساس وظیفه فراخواند
[ترجمه ترگمان]این خطر او را به خاطر احساس وظیفه به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I did it out of a sense of duty.
[ترجمه گوگل]من از روی احساس وظیفه این کار را انجام دادم
[ترجمه ترگمان]من این کار را با احساس وظیفه انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have an overdeveloped sense of duty.
[ترجمه گوگل]شما یک احساس وظیفه بیش از حد توسعه یافته دارید
[ترجمه ترگمان] تو حس وظیفه شناسی داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His sense of duty often stood between him and the enjoyment of life.
[ترجمه گوگل]احساس وظیفه او اغلب بین او و لذت بردن از زندگی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]حس وظیفه شناسی، غالبا بین او و لذت زندگی قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He worked on paper, and derived a sense of duty fulfilled as he proceeded through his Cabinet boxes.
[ترجمه گوگل]او روی کاغذ کار می‌کرد و وقتی از جعبه‌های کابینه‌اش عبور می‌کرد، احساس وظیفه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او روی کاغذ کار می کرد، و هنگامی که از میان جعبه های his وارد می شد احساس وظیفه را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His successors were weighed down by the sense of duty.
[ترجمه گوگل]جانشینان او با احساس وظیفه سنگین شده بودند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که سر جای خود نشست، سر و صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A voluntary sense of duty or obligation typifies developed moral feelings.
[ترجمه گوگل]احساس داوطلبانه وظیفه یا تعهد، نشان دهنده احساسات اخلاقی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]یک حس داوطلبانه از وظیفه یا تعهد نمونه، احساسات اخلاقی را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is there any sense of duty to give support to relatives in the outer circle of effective kin?
[ترجمه گوگل]آیا برای حمایت از خویشاوندان در دایره بیرونی خویشاوندان مؤثر احساس وظیفه وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ حس وظیفه برای حمایت از اقوام در دایره بیرونی خویشاوندان موثر وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His sense of duty, in many eases, must be of heroical temper.
[ترجمه گوگل]احساس وظیفه او، در بسیاری از موارد، باید دارای خلق و خوی قهرمانانه باشد
[ترجمه ترگمان]احساس وظیفه، در بسیاری از eases، باید خلق و خوی heroical داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Man with sense of duty Who is it marry one have responsibility, enterprising man to hope?
[ترجمه گوگل]مرد با احساس وظیفه ازدواج با کیست مسئولیت دارد، مرد مبتکر امیدوار باشد؟
[ترجمه ترگمان]مرد با احساس وظیفه که با کسی ازدواج می کند مسئولیت دارد، مردی که امید دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We must instill a sense of duty in our children.
[ترجمه گوگل]ما باید احساس وظیفه را در فرزندان خود ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]باید حس وظیفه شناسی در بچه هامون داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس