sent

/ˈsent//sent/

معنی: فرستاده
معانی دیگر: زمان گذشته و اسم مفعول: send، ماضی واسم مفعول فعل send، فرستاد

جمله های نمونه

1. akbar sent in his resignation
اکبر استعفای خود را فرستاد.

2. gambling sent him to his ruin
قمار بازی او را بدبخت کرد.

3. he sent a rider ahead to scout the area
سواری را جلو فرستاد تا آن ناحیه را دیده وری کند.

4. he sent ambassadors hotfoot to the turks
با شتاب نزد ترکان سفیر فرستاد.

5. he sent his fiancée a bouquet of yellow flowers
یک دسته گل زرد برای نامزدش فرستاد.

6. he sent his only-begotten (son)
خدا،یگانه فرزند خود را فرستاد.

7. he sent his son instead of coming himself
او به جای اینکه خودش بیاید پسرش را فرستاد.

8. he sent me a card as a gesture of sympathy
به علامت همدردی کارتی برایم فرستاد.

9. he sent one of his favored ministers
یکی از وزیران مقرب خود را فرستاد.

10. he sent the ball over the high fence
توپ را زد (یا پراند) به آن طرف نرده ی بلند

11. he sent the war dispatch directly to the commander-in-chief
گزارش جنگ را مستقیما برای سرفرمانده فرستاد.

12. hooshang sent roses to soodabeh as a token of his love
هوشنگ به نشان عشق برای سودابه گل رز فرستاد.

13. i sent her my condolences
پیام تسلیت خود را برای او فرستادم

14. i sent it airmail
با پست هوایی فرستادم.

15. i sent off my application yesterday
دیروز درخواست نامه ی خودم را فرستادم.

16. i sent the letter express
نامه را (با پست) فوری فرستادم.

17. i sent up a kite
یک بادبادک هوا کردم.

18. messages sent in hot haste
پیام هایی که با شتاب تمام فرستاده می شد.

19. richard sent his father an sos for money
ریچارد از پدرش درخواست ارسال فوری پول کرد.

20. she sent her son to buy apples
پسرش را فرستاد که سیب بخرد.

21. they sent a special emissary to discuss probable peace terms
آنان فرستاده ی ویژه ای رابرای مذاکره درباره ی شرایط صلح احتمالی گسیل داشتند.

22. they sent for help
آنها کمک طلب کردند.

23. they sent his decapitated body to tehran
تن بی سر او را به تهران فرستادند.

24. they sent me a letter
برایم نامه ای فرستادند.

25. they sent posthaste for his doctor
باشتاب هرچه بیشتر دنبال دکتر او فرستادند.

26. they sent several messages asking for help
آنها چندین پیام فرستادند و درخواست کمک کردند.

27. we sent our daughter; but we ourselves will never go
دخترمان را فرستادیم و لی خود ما هرگز نخواهیم رفت.

28. we sent the rebels flying
ما یاغیان را تارومار کردیم.

29. (b. jonson) i sent thee late a rosy wreath
اخیرا برایت یک دسته گل سرخ فرستادم.

30. be sent on a fool's errand
دنبال نخود سیاه فرستاده شدن (رفتن)

31. a misfortune sent by the gods
فلاکتی که خدایان موجب آن شده بودند

32. ahmad was sent to prison on a trumped-up charge
احمد به خاطر اتهام دروغین به زندان افتاد.

33. ali's shove sent me sliding down the ice
هل علی مرا روی یخ به پایین سر داد.

34. he was sent to evaluate the chances of our success
او را فرستادند تا امکانات موفقیت ما را بررسی کند.

35. he was sent to repress the tumult
او را فرستادند که غائله را بخواباند.

36. he was sent to school at government's expense as reparation for the death of his father
برای جبران مرگ پدرش او را به خرج دولت به مدرسه فرستادند.

37. he was sent to the front
او را به جبهه فرستادند.

38. her words sent me mad
حرف های او مرا (از خشم) دیوانه کرد.

39. his singing sent his listeners
آواز او شنوندگانش را ذوق زده کرد.

40. questionnaires were sent to all the affiliated unions
پرسشنامه ها به کلیه اتحادیه های وابسته ارسال شد.

41. reinforcements were sent to help the surrounded regiment
برای کمک به هنگ محاصره شده نیروهای امدادی گسیل شدند.

42. she was sent to a special school to refine her taste and manners
او را به مدرسه ی ویژه فرستادند تا سلیقه و رفتارش پیراسته شود.

43. the mountaineers sent an envoy to negociate with the mayor
کوه نشینان نماینده ای فرستادند تا با شهردار مذاکره کند.

44. the news sent the blood pulsing through her veins
آن خبر خون را در رگهای او به جوش آورد.

45. the prisoner sent forth a cry
زندانی فریاد کشید.

46. the sight sent a chill down his spine
آن منظره پشتش را لرزاند.

47. a crank who sent letters to newspapers every day
مردی غیرعادی که هر روز به روزنامه ها نامه می فرستاد

48. fifty indians were sent to raid the settlers
پنجاه سرخپوست برای یورش به کوچ نشینان گسیل شدند.

49. invitations will be sent only upon written request
دعوت نامه ها فقط پس از دریافت درخواست کتبی ارسال خواهد شد.

50. the first volley sent the enemy packing
اولین رگبار گلوله دشمن را با دستپاچگی فرار داد.

51. the opposition (party) sent a group of hoodlums to heckle the prime minister
حزب مخالف عده ای اوباش را برای بهم زدن سخنرانی نخست وزیر فرستاد.

52. the soldiers were sent to the front
سربازان را به جبهه اعزام کردند.

53. a message to be sent en clair
پیامی که به صورت غیر رمزی فرستاده می شود

54. a sudden attack that sent the enemy reeling
حمله ی ناگهانی که دشمن را به قهقرا فرستاد

55. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.

56. extra passengers will be sent by another plane
مسافران اضافی با هواپیمای دیگری فرستاده خواهند شد.

57. the armed forces were sent in to rectify the situation
نیروی مسلح را برای سروسامان دادن به اوضاع گسیل داشتند.

58. the minister's circular was sent to all the offices
بخشنامه ی وزیر به کلیه ی ادارات ارسال شد.

59. they enslaved artisans and sent them to mongolia
آنان صنعتگران را به بردگی درمی آوردند و به مغولستان می فرستادند.

60. also, an economic delegation was sent to egypt
یک هیئت اقتصادی نیز به مصر گسیل شد.

61. each moment a fruit is sent forth from this garden
هر دم از این باغ بری می رسد

62. food and fresh troops were sent to the relief of the besieged city
برای یاری به شهر محاصره شده خواربار و سرباز تازه نفس گسیل شد.

63. in 1910, the marines were sent to pacify that region
در سال 1910 تفنگداران دریایی را برای برقراری نظم و آرامش به آن ناحیه گسیل کردند.

64. raw soldiers should not be sent to the front
سربازان تازه کار را نباید به جبهه فرستاد.

65. since he couldn't come, he sent a substitute
چون خودش نمی توانست بیاید یک نفر را به جای خودش فرستاد.

66. as a matter of fact, i sent his invitation myself
واقعیت این است که خودم دعوتش را فرستادم.

67. children are not supposed to be sent to war
بچه ها نباید به جنگ فرستاده شوند.

68. it is very odd that she sent her children but didn't come herself
خیلی عجیب است که بچه هایش را فرستاد ولی خودش نیامد.

69. the next morning, a doctor was sent for in haste
بامداد بعد با شتاب دنبال دکتر فرستادند.

70. the prime minister in a chafe sent for him
نخست وزیر با عصبانیت دنبال او فرستاد.

مترادف ها

فرستاده (صفت)
sent

انگلیسی به انگلیسی

• sent is the past tense and past participle of send.

پیشنهاد کاربران

Joan's bad manners sent her mother into rage.
اینجا می تونه �موجب شدن� یا �برانگیختن� معنی بده.
منبع: کتاب 504 جنگل - ترجمه ی آقای دانشوری
به هر حال لایکت کردم دلت خوش باشه ۳ نفر پیامتو لایکیدن من پسرم
کسی که نوشته بر انگیخت، معنیش بر انگیخت نمیشه
برانگیخت
ارسال شده، ارسالی
ارسال کرده
گذشته فرستادن فرستاده

بپرس