sequence

/ˈsiːkwəns//ˈsiːkwəns/

معنی: تابعیت، دنباله، ترتیب، رشته، تسلسل، نتیجه، توالی، عقبه، ترادف، پی رفت، به ترتیب مرتب کردن، ترتیب دادن
معانی دیگر: دهناد، زنجیرواری، پشت همی، سلسله، زنجیره، سیری، ریسه، (ریاضی) دنباله، (به ویژه فیلم سینما) صحنه، فصل، سکانس، (بازی با ورق) سه یا چند ورق پشت سرهم (run هم می گویند)، رجوع شود به: sequel، (موسیقی) تکرار ملودی، (کلیسای کاتولیک) سرود پیش از قرائت انجیل، (به روش خاصی) مرتب کردن، پشت سر هم قرار دادن، دهنادن، قطار کردن

جمله های نمونه

1. sequence of functions
دنباله ی تابع ها

2. a sequence of historical plays by shakespeare
یک زنجیره نمایش های تاریخی از شکسپیر

3. a sequence of terrible accidents
یک سلسله حوادث ناگوار

4. divergent sequence
دنباله ی متباعد

5. the sequence of events
تسلسل رویدادها

6. in sequence
به ترتیب (ترتیب خاص)،پشت سر هم

7. a bizarre sequence of events
یک سلسله رویدادهای خارق العاده

8. a sonnet sequence
یک رشته غزلیات

9. their names are listed in a chronological sequence
نام آنها به ترتیب تاریخی فهرست شده است.

10. Guess which number of the following sequence is the odd one out.
[ترجمه گوگل]حدس بزنید کدام عدد از دنباله زیر فرد است
[ترجمه ترگمان]حدس بزنید که کدام یک از ردیف های بعدی فرد عجیب و غریبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everyone was frightened by the strange sequence of events.
[ترجمه ل اسحاقی] همه از توالی عجیب این اتفاقات به وحشت افتادند.
|
[ترجمه گوگل]همه از توالی عجیب وقایع ترسیده بودند
[ترجمه ترگمان]همه از وقایع عجیب و غریب رویدادها وحشت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's had a sequence of business failures.
[ترجمه گوگل]او یک سری از شکست های تجاری داشته است
[ترجمه ترگمان]او یک رشته از شکست های تجاری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's the third in a sequence of three books, the first of which I really enjoyed.
[ترجمه Nazanin💯] این سومین کتاب از یک سری کتاب سه تایی است که از اولین انها لذت بردم
|
[ترجمه Nazanin💯] این سومین کتاب از یک مجموعه ی سه کتابی ست که از اولین انها واقعا لذت بردم
|
[ترجمه گوگل]این سومین کتاب از یک دنباله از سه کتاب است که از اولین آنها بسیار لذت بردم
[ترجمه ترگمان]این سومین کتاب از سه کتاب است که من واقعا از آن لذت بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paintings are exhibited in chronological sequence.
[ترجمه گوگل]نقاشی ها به ترتیب زمانی به نمایش گذاشته شده اند
[ترجمه ترگمان]نقاشی ها به ترتیب زمانی به نمایش گذاشته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He described the sequence of events leading up to the robbery.
[ترجمه گوگل]او دنباله وقایع منتهی به سرقت را شرح داد
[ترجمه ترگمان]او توالی وقایعی را شرح داد که منجر به سرقت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. One by one the witnesses narrated the sequence of events which led up to the disaster.
[ترجمه گوگل]شاهدان یک به یک دنباله وقایعی را که منجر به فاجعه شد نقل کردند
[ترجمه ترگمان]یکی از شاهدان دنباله حوادث را که منجر به فاجعه شد حکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Is there a particular sequence in which you have to perform these tasks?
[ترجمه گوگل]آیا توالی خاصی وجود دارد که در آن باید این وظایف را انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک توالی خاص وجود دارد که شما باید این وظایف را انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تابعیت (اسم)
allegiance, sequence, nationality

دنباله (اسم)
appendix, tailing, sequence, stem, suite, trail, tail, series, sequel, tail-end

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

تسلسل (اسم)
progression, suit, concatenation, continuity, sequence, serialization, track, continuum

نتیجه (اسم)
resolution, rest, growth, conclusion, success, effect, hatch, result, sequence, sequel, corollary, consequence, outcome, upshot, harvest, outgrowth, sequela

توالی (اسم)
progression, suit, sequence, track, succession, consecution, subsequence

عقبه (اسم)
sequence, sequel

ترادف (اسم)
sequence, succession, synonymy

پی رفت (اسم)
sequence

به ترتیب مرتب کردن (فعل)
sequence

ترتیب دادن (فعل)
agree, arrange, sequence, ordain

تخصصی

[حسابداری] توالی، ترتیب
[سینما] بزرگترین واحد تشکیل دهنده ساختمان یک فیلم - بخشی از فیلم - سکانس - فصل - مجلس - مجموعه چندین صحنه با یک صحنه کامل
[کامپیوتر] رشته ؛ ترتیب
[برق و الکترونیک] توالی 1. آرایش عناوین یا اتفاقها بر طبق مجموعه قواعد منظم . 2. آرایش عناوین بر اساس مجموعه قواعد منظم تعیین شده . - توالی، دنباله، ترتیب
[مهندسی گاز] ترتیب
[زمین شناسی] توالی،ترادف،ردیف
[ریاضیات] دنباله
[پلیمر] ترتیب، ردیف، توالی
[آمار] دنباله
[آب و خاک] توالی

انگلیسی به انگلیسی

• progression, succession; series of things in succession; order, arrangement; chain of events; series of scenes which make up one episode of a film (cinema); consequence, outcome; (genetics) order of monomers within a polymer chain (esp. nucleotides within dna)
a sequence of events or things is a number of them that come one after another in a particular order.
a particular sequence is the order in which things happen or are arranged.
a film sequence is a short part of a film that shows one event or one set of actions.

پیشنهاد کاربران

توالی
ترتیب
سلسله
زنجیره
به ترتیب
صف
In alphabet sequence
به ترتیب حروف الفبا
❌️دقت کنید story by alphabet به معنای چیدن بر اساس الفباست ، یعنی صرفا در کنار هم قرار گرفتن و مرتب شدن ، این چیدمان میتونه افقی باشه یا عمودی باشه یا هر شکل دیگه ای ، ولی in sequence مثل دومینو حتما پشت سر هم هست !
در زیست شناسی و ژنتیک به معنی توالی ژنوم
ترتیب منوال
فرایند - کار پشت سر هم و متوالی
توالی - سری - تسلسل - رشته
noun
1 : the order in which things happen or should happen
[count]
◀️a sequence of events
[noncount]
◀️He listened to the telephone messages in sequence.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ After she dropped the photographs, they were out of sequence. [=not in order, out of order]
2 [count] : a group of things that come one after the other : series
◀️a sequence of numbers/thoughts/poems/photographs
3 [count] : a part of a movie, television show, etc. , that deals with one subject, action, or idea
◀️a chase sequence in a spy movie
◀️I enjoyed the movie's opening sequence
بهترین مثال برای یادگرفتن این کلمه تعریف واژه ی Film هست :
Sequence of images that give the impression of movement, stored on film stock

سروده
( سروده یا نغمه ای که پس از هاله لویا و قبل از انجیل در مراسمِ عشای ربانی خوانده می شود )
سلسله، زنجیره
مجموعه
sequence ( موسیقی )
واژه مصوب: پیایند 2
تعریف: عبارتی شامل یک قالب لحنی یا هارمونیک ( harmonic ) و تکرار آن در درجات بالاتر یا پایین‏تر
《 پارسی را پاس بِداریم》
sequence
دو گُمانه :
۱ - هَم ریشه با شِکاند یا سِکاند از شِکَستَن یا سِکَستَن
شِکَستَن یا سِکَستَن : ش/س - کَستَن< کاستَن
شِ - کاستَن = آزگارا ( کامِلاً ) کَم کَردَن
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - هَم ریشه با شِکَند یا سِکَند اَز شِکَندَن یا سِکَندَن
شکَندَن یا سِکَندَن : ش/س - کَندَن
شِ/س - کَندَن = آزگارا ( کامِلاً ) نَهادَن
پیش نَهاد :
شِکَند ، سکَند ، شِکاند ، سِکاند

توالی بخشیدن
توالی ( ژنتیک )
سکانس
مجموعه ای از
پی در پی، متوالی
بحـ دنبآل هممـ**
برای اینکه

به ترتیب چیدن
در زیست شناسی، توالی
توالی، دنباله، زنجیره
in sequence به ترتیب، پشت سر هم
زنجیره

دنباله
توالی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس