sheepishly

جمله های نمونه

1. He just stood there, tonguetied and grinning sheepishly.
[ترجمه گوگل]او فقط همانجا ایستاده بود، زبان می زد و پوزخند می زد
[ترجمه ترگمان]او فقط همان جا ایستاده بود و با کمرویی لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Zach collapsed on the bed and grinned sheepishly at them.
[ترجمه گوگل]زک روی تخت دراز کشید و پوزخندی از روی گشنگی به آنها زد
[ترجمه ترگمان]زک روی تخت افتاد و با کمرویی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A few moments later the two photographers came sheepishly to tell me that the video camera was out of action.
[ترجمه احمد] چند لحظه بعد دو عکاس با ترس و خجالت آمدند و گفتند که دوربین فیلمبرداری از کار افتاده است.
|
[ترجمه گوگل]چند لحظه بعد، دو عکاس با ناراحتی آمدند و به من گفتند که دوربین فیلمبرداری از کار افتاده است
[ترجمه ترگمان]چند لحظه بعد، دو عکاس با کمرویی آمدند تا به من بگویند که دوربین فیلمبرداری از عمل خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kazanow grins sheepishly at the cheers before rejoining the fray below, the easy warmth between band and benefactor plainly apparent.
[ترجمه گوگل]کازانو قبل از اینکه دوباره به مسابقه زیر بپیوندد، به شدت پوزخندی می‌زند، گرمای آسان بین گروه و نیکوکار به وضوح آشکار می‌شود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه وارد میدان جنگ شود با کمرویی نیشش باز می شود، و گرمای آسان بین باند و ولی نعمت آشکار به وضوح آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I scrambled to my feet a little sheepishly as one of the Officers had turned round and was observing me as I approached.
[ترجمه گوگل]زمانی که یکی از افسران به دور خود چرخیده بود و با نزدیک شدن به من نگاه می‌کرد، کمی با بی‌حالی روی پاهایم ایستادم
[ترجمه ترگمان]وقتی که نزدیک شد، من با کمرویی و کمرویی از جایم بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Potter and his bride walked sheepishly and with speed.
[ترجمه گوگل]پاتر و عروسش با شیطنت و سرعت راه می رفتند
[ترجمه ترگمان]پاتر و عروس با سرعت و سرعت به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sheepishly he handed her back the money.
[ترجمه گوگل]با ناراحتی پول را به او پس داد
[ترجمه ترگمان]و پول را پس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bush looked at the queen sheepishly at him from beneath her black and white hat.
[ترجمه گوگل]بوش از زیر کلاه سیاه و سفیدش به ملکه نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به ملکه نگاه کرد که از زیر کلاه سیاه و سفید او با کمرویی به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He straightened up sheepishly, while the instructor stopped the car with the brake.
[ترجمه گوگل]در حالی که مربی با ترمز ماشین را متوقف کرد، او با حالتی خشن راست شد
[ترجمه ترگمان]وقتی که استاد اتومبیل را با ترمز قطع می کرد، با کمرویی سرش را راست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When I'd sheepishly say no, she'd point out that I could talk to her at home, and shoo me off the line posthaste.
[ترجمه گوگل]وقتی با خجالت نه می‌گفتم، او به این نکته اشاره می‌کرد که می‌توانم در خانه با او صحبت کنم و بعد از عجله مرا از خط بیرون کند
[ترجمه ترگمان]وقتی من با کمرویی گفتم نه، به نظر می رسید که می توانم در خانه با او صحبت کنم و فورا با او حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally he confessed, rather sheepishly, that he had reconsidered and wanted to discharge no one.
[ترجمه گوگل]در نهایت او، نسبتاً گشنه‌آمیز، اعتراف کرد که تجدیدنظر کرده و نمی‌خواسته کسی را مرخص کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام اعتراف کرد که تجدید نظر کرده است و میل دارد کسی را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We love Apple in that sheepishly adoring way that causes us to want to run our fingers lovingly over our favorite Apple product when nobody is looking just because it makes us happy.
[ترجمه گوگل]ما اپل را به شیوه‌ای عاشقانه دوست داریم که باعث می‌شود بخواهیم با عشق انگشتانمان را روی محصول مورد علاقه‌مان اپل بکشیم، در حالی که هیچ‌کس فقط به این دلیل که ما را خوشحال می‌کند، نگاه نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]ما اپل را با این روش adoring که باعث می شود ما می خواهیم انگشتان خود را بر روی محصول مورد علاقه اپل اجرا کنیم، دوست داریم، زمانی که هیچ کس به آن نگاه نمی کند، چون ما را خوشحال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Somebody went sheepishly and called for Mrs. Hall.
[ترجمه گوگل]یک نفر با دلتنگی رفت و خانم هال را صدا زد
[ترجمه ترگمان]یکی با دست پاچگی رفت و خانم هال را صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When she spilled the coffee, she smiled sheepishly and apologized.
[ترجمه گوگل]وقتی قهوه را ریخت، لبخند تلخی زد و عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی قهوه را ریخت، با کمرویی لبخند زد و معذرت خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hung - chien asked sheepishly, " Couldn't you add a bank ( P'o ) ? "
[ترجمه گوگل]هونگ چین با ناراحتی پرسید: "نمیتونی یه بانک (P'o) اضافه کنی؟"
[ترجمه ترگمان]هانگ (chien)با کمرویی پرسید: ((P آیا شما نمی توانید یک بانک را به آن اضافه کنید؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with embarrassment, abashedly; meekly, docilely

پیشنهاد کاربران

با دستپاچگی. با حالت خجالت زده
مثال:
I guess she knows all the questions to ask, " he said a little sheepishly.
او با کمی دستپاچگی گفت: من حدس می زنم او همه سوالاتی که {قرار است} بپرسد می داند.
با حالت شرمندگی و کم رویی ( چون کاری رو نادرست یا احمقانه انجام دادی )
شرمساری، شرمندگی
شرم؛ خجالت
با شرمندگی :
in a way that shows that you are embarrassed because you have done something silly or wrong
Ex. : He smiled sheepishly
گوسفندوار، مذبوحانه

بپرس