shimmy

/ˈʃɪmi//ˈʃɪmi/

معنی: تکان تکان خوردن، تاب داشتن
معانی دیگر: (چرخ دوچرخه و غیره) تاب داشتن، نوسان کردن، تاب، لقی، shimmey چر  وسیله نقلیه تاب داشتن، لرزش داشتن، تکان تکان خوردن اتومبیل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: shimmies
(1) تعریف: an abnormal vibration or wobbling, as in an automobile's front wheels.

(2) تعریف: an American ragtime dance involving rapid shaking of the shoulders and hips.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shimmies, shimmying, shimmied
(1) تعریف: to vibrate or wobble.
مشابه: wobble

(2) تعریف: to dance the shimmy.

جمله های نمونه

1. The alternative was to shimmy across a fallen log.
[ترجمه گوگل]جایگزین این بود که از روی یک کنده چوبی که افتاده بود، قلع و قمع شود
[ترجمه ترگمان]راه دیگر آن بود که روی کنده درختی بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In dance halls people were dancing the shimmy, the fox-trot, the Charleston.
[ترجمه گوگل]در سالن‌های رقص مردم در حال رقصیدن شیمی، روباه تروت، چارلستون بودند
[ترجمه ترگمان]در سالن رقص، مردم تاب حال می رقصیدند، رقص فاکس، یورتمه رو، چارلزتون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The first time he feels a little shimmy.
[ترجمه گوگل]اولین بار که احساس می کند کمی چروکیده است
[ترجمه ترگمان] اولین باری که تاب خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He could feel the shimmy in the steering wheel.
[ترجمه Mohamad] او می توانست لقی در فرمان را حس کند
|
[ترجمه گوگل]می‌توانست لکه‌های روی فرمان را حس کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست the را در فرمان حس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mathematical model of steering wheel shimmy for motor vehicle with independent front sue ion has been established by mea of analytical mechanics with the Peugeot 505SL car as research object.
[ترجمه گوگل]مدل ریاضی شیمی فرمان برای وسیله نقلیه موتوری با یون سوئی مستقل جلو با استفاده از مکانیک تحلیلی با خودروی پژو 505SL به عنوان هدف تحقیقاتی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]مدل ریاضی فرمان ماشین shimmy برای وسیله نقلیه موتوری به عنوان یک شی تحقیقاتی به عنوان یک مکانیک تحلیلی به کار گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A three-quarter shimmy adds texture to belly dancing.
[ترجمه گوگل]یک شیمی سه چهارم به رقص شکم بافت می افزاید
[ترجمه ترگمان]یک - سه چهارم بافت را به رقص شکم اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Learn how to do belly dancing three-quarter shimmy drills in this free dance video from a belly dancing director.
[ترجمه گوگل]در این ویدیوی رقص رایگان از یک کارگردان رقص شکم، نحوه انجام تمرینات رقص شکم سه چهارم شیمی را بیاموزید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که چگونه تمرین رقص شکم را در این فیلم رقص آزاد از کارگردان رقص شکم تمرین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Learn how to do the Choo Choo shimmy move when belly dancing in this free video dance lesson.
[ترجمه گوگل]در این آموزش رقص ویدیویی رایگان، نحوه انجام حرکت شیمی چو چو را هنگام رقص شکم بیاموزید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که چگونه به شکل Choo برای حرکت شکم در این درس رقص ویدیویی آزاد استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I want to shimmy when I dance and wiggle when I walk.
[ترجمه گوگل]من می خواهم وقتی می رقصم شیمی کنم و وقتی راه می روم تکان بخورم
[ترجمه ترگمان]وقتی راه میرم می خوام خودم رو آماده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using these optimized parameters, the wheel shimmy motion simulated.
[ترجمه گوگل]با استفاده از این پارامترهای بهینه شده، حرکت شیمی چرخ شبیه سازی شد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این پارامترهای بهینه، حرکت چرخ wheel شبیه سازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Together, the men preen, strut, shimmy, and shake their feathered costumes, mimicking birds of paradise.
[ترجمه گوگل]مردان با هم لباس‌های پردار خود را با تقلید از پرندگان بهشتی در می‌آورند، می‌چرخند، می‌چرخانند و تکان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]مردان با یکدیگر preen، strut، shimmy، و لباس های پر دار خود را تکان می دهند و از پرندگان of تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A mathematical model for wheel shimmy of off - road vehicle was established.
[ترجمه گوگل]یک مدل ریاضی برای میله چرخ خودروهای خارج از جاده ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]یک مدل ریاضی برای گردش چرخ وسیله نقلیه خارج از جاده ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mathematical model of steering wheel shimmy for motor vehicle with independent front suspension has been established by means of analytical mechanics with the Peugeot 505SL car as research object.
[ترجمه گوگل]مدل ریاضی شیمی فرمان برای وسیله نقلیه موتوری با سیستم تعلیق جلو مستقل با استفاده از مکانیک تحلیلی با خودروی پژو 505SL به عنوان هدف تحقیقاتی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]مدل ریاضی فرمان ماشین shimmy برای وسیله نقلیه موتوری با تعلیق جلو، با استفاده از مکانیک تحلیلی با خودرو پژو ۲۵۶ Kbps به عنوان شی تحقیقاتی تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was required to fling myself out on a rope and shimmy down, in the best Errol Flynn swashbuckling style.
[ترجمه گوگل]از من خواسته شد که خودم را روی یک طناب به بیرون پرت کنم و به بهترین نحو به سبک ارول فلین بیفتم
[ترجمه ترگمان]من مجبور بودم خودم را به طناب بیندازم و خودم را دراز کنم، به بهترین ارول فلین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکان تکان خوردن (فعل)
jumble, joggle, shimmy

تاب داشتن (فعل)
shimmy

انگلیسی به انگلیسی

• style of jazz dance from the 1920s characterized by rhythmic shaking of the shoulders and hips; abnormal vibration (in the tires of a vehicle, etc.)
dance the shimmy (style of jazz dance); wobble, vibrate (as of vehicle tires)

پیشنهاد کاربران

تکان دادن باسن وشانه در رقص ( قر دادن ) باسن را از یک طرف به طرف دیگر تکان دهیم تا یک شلواری که تنگ است بپوشیم.
move effortlessly; glide with a swaying motion
به نرمی/راحتی حرکت کردن
به صورت افقی حرکت کردن هنگام گرفتن سکو ها بصورت معلق بین زمین و هوا ( حالتی از پارکور )
یه مدل رقصیدنه، تکون دادن شونه ها ( لرزوندن ) به جلو و عقب

بپرس