shipmate

/ˈʃɪpˌmet//ˈʃɪpmeɪt/

معنی: همقطار
معانی دیگر: هم کشتی، همسفر در کشتی، (ملوان) همقطار، همقطار در کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who serves on the same ship as someone else; fellow sailor.

جمله های نمونه

1. His shipmates stayed at their stations.
[ترجمه گوگل]همسفرانش در ایستگاه های خود ماندند
[ترجمه ترگمان]shipmates در ایستگاه خود ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He and I were shipmates on a trawler once.
[ترجمه گوگل]من و او یک بار در یک کشتی ترال همسفری بودیم
[ترجمه ترگمان]من و اون یه بار سوار trawler شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crew were all old shipmates of previous cruises.
[ترجمه گوگل]خدمه همگی از همسفران قدیمی کشتی های قبلی بودند
[ترجمه ترگمان]ملاحان همه رفقای قدیم of پیشین کشتی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Naval husbands, she said, were loyal to their shipmates ahead of kith, kin or country.
[ترجمه گوگل]او گفت که شوهران نیروی دریایی به همسفران خود پیش از خویشاوندان، خویشاوندان یا کشورشان وفادار بودند
[ترجمه ترگمان]گفت: شوهران تازه نفس، به رفقای their که پیش از ایشان هستند وفادار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And Charlie Mallender is exactly that: an old shipmate.
[ترجمه گوگل]و چارلی مالندر دقیقاً همین است: یک همسفره کشتی قدیمی
[ترجمه ترگمان]و چارلی Mallender هم دقیقا همین کار را می کند: یک هم کار قدیمی هم کار قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because of a minor infraction, a shipmate aboard the USS Reeves, bound for Japan, was busted one rank, fined and given extra duty for three weeks.
[ترجمه گوگل]به دلیل یک تخلف جزئی، یکی از همنوردان کشتی USS Reeves که عازم ژاپن بود، یک رتبه شکسته شد، جریمه شد و به مدت سه هفته وظیفه اضافی بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای کشتی \"یو اس ری\" که عازم ژاپن شده بود، به دلیل تخلفات جزئی، یک رتبه را از بین برد، جریمه شد و به مدت سه هفته به پرداخت عوارض اضافی پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why?" asked his worried shipmate . "
[ترجمه گوگل]چرا؟" همسفره کشتی نگرانش پرسید
[ترجمه ترگمان]چرا؟ هم کار worried پرسید: \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hal could do this when necessary, but most of his communication with his shipmates was by means of the spoken word.
[ترجمه گوگل]هال می توانست در مواقع لزوم این کار را انجام دهد، اما بیشتر ارتباط او با همسفرانش از طریق کلام بود
[ترجمه ترگمان]وقتی لازم شد، هال می توانست این کار را بکند، اما بیشتر ارتباط او با رفقای his به معنای کلمه حرف زدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. ' Come, Bill, you know me; you know an old shipmate, Bill, surely,'said the stranger.
[ترجمه گوگل]بیا، بیل، تو مرا می شناسی غریبه گفت حتماً یک همسفره قدیمی بیل را می شناسید
[ترجمه ترگمان]غریبه گفت: بیل، تو مرا می شناسی، تو هم رفیق قدیمی را می شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ay, here it is: ? ? Capt. Kidd's Anchorage ? ? - just the name my shipmate called it.
[ترجمه گوگل]بله، اینجاست: ? لنگرگاه سروان کید؟ ? - فقط اسمی که همسفرانم آن را صدا زد
[ترجمه ترگمان]بله، بفرمایید Anchorage کید \"؟\" رفیق من هم همین اسم را گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همقطار (اسم)
shipmate

انگلیسی به انگلیسی

• fellow sailor, person who works on the same ship as another person

پیشنهاد کاربران

shipmate ( علوم نظامی )
واژه مصوب: هم ناو
تعریف: فردی که در یک برهۀ زمانی با دیگر افراد در یک ناو یا کشتی خدمت می کند یا خدمت کرده است
( ویژه نیروی دریایی ) همدوره ای نظام وظیفه و یا همکار ( در مورد ملوانانی که در یک کشتی خدمت میکنند )

بپرس