shout

/ˈʃaʊt//ʃaʊt/

معنی: فریاد، جیغ، داد، فغان، خروش برآوردن، جیغ زدن، مصوت کردن، فریاد کردن، داد زدن، فریاد زدن، خروشیدن
معانی دیگر: جار، بانگ، غریو، خروش، بانگ زدن، جار زدن، (استرالیا) نوبت خرید مشروب برای حضار

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shouts, shouting, shouted
• : تعریف: to call out loudly; yell.
مترادف: call, cry, holler, yell
متضاد: whisper
مشابه: bellow, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yap, yelp

- You don't need to shout; I can hear you perfectly.
[ترجمه خدیج] نیازی به داد زدن نیست، صداتو کامل میشنوم
|
[ترجمه اهورا آریانمهر] لازم نیست داد بزنی من میتونم صداتو بشنوم
|
[ترجمه Amiley] صداتو واضح میشنوم نمیخواد داد بزنی
|
[ترجمه بکن] بیناموس داد نزن مادر کصه صدای کیریتو دارم
|
[ترجمه گوگل] نیازی نیست فریاد بزنی؛ من صدایت را کاملا می شنوم
[ترجمه ترگمان] تو احتیاجی به فریاد زدن نداری؛ من کاملا می توانم بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He shouted to his friend across the street.
[ترجمه یگانه] او در خیابان به دوستش فریاد زد
|
[ترجمه کیانا] او در خیابان سر دوستش فریاد زد
|
[ترجمه گوگل] به دوستش در آن طرف خیابان فریاد زد
[ترجمه ترگمان] به دوست خود در خیابان فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When she's angry, she always shouts at us.
[ترجمه !FIROOZE] همیشه وقتی عصبانیه سر ما داد می زنه
|
[ترجمه Amiley] هر وقت که عصبانی است سرِ ما فریاد میکشد
|
[ترجمه گوگل] وقتی عصبانی است، همیشه سر ما فریاد می زند
[ترجمه ترگمان] وقتی عصبانی می شه، اون همیشه به ما داد میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to yell or call out (something) loudly.
مترادف: cry, holler, yell
متضاد: whisper
مشابه: bawl, bellow, call, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yelp

- I heard him shout my name.
[ترجمه فاطمه] اسممو فریاد زد
|
[ترجمه گوگل] شنیدم که اسمم را فریاد زد
[ترجمه ترگمان] شنیدم که اسمم رو داد میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: shouter (n.)
• : تعریف: a loud cry, call, or vocal outburst.
مترادف: call, cry, holler, whoop, yell
متضاد: whisper
مشابه: hail

- We looked up when we heard a shout from above.
[ترجمه گوگل] با شنیدن صدای فریاد از بالا سرمان را بلند کردیم
[ترجمه ترگمان] وقتی صدای فریادی از بالا به گوش رسید به بالا نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There were several shouts of "Bravo!" at the end of the tenor's aria.
[ترجمه گوگل] چندین فریاد براوو شنیده شد در پایان آریا تنور
[ترجمه ترگمان] چند تا فریاد از \"براوو\" شنیده شد در پایان of، آریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shout down
(با داد و فریاد کسی را) خاموش کردن،صدای کسی را خفه کردن،بلندتر داد زدن

2. don't shout at me!
سر من داد نزن !

3. his shout raised the sleeping inhabitants
فریاد او ساکنان را از خواب بیدار کرد.

4. his shout woke me up
فریاد او مرا از خواب بیدار کرد.

5. a deep-chested shout
فریاد از ته دل

6. a glad shout
فریادی شادی آمیز

7. a raucous shout
فریاد گوشخراش

8. some people shout instead of talking
برخی از مردم به جای حرف زدن داد می زنند.

9. the expectator's shout of joy
غریو شادی تماشاچیان

10. the loud, peremptory shout of the ship's siren
صدای بلند و فرمان وار آژیر کشتی

11. it is wrong to swear and shout
ناسزا گفتن و فریاد زدن اشتباه است.

12. I had this sudden impulse to shout out "Rubbish!" in the middle of her speech.
[ترجمه گوگل]من این انگیزه ناگهانی را داشتم که فریاد بزنم "آشغال!" وسط صحبتش
[ترجمه ترگمان]ناگهان این هوس ناگهانی را کردم که فریاد بزنم: چرند نگو! اونم وسط سخنرانی - ش …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no need to shout, I can hear perfectly well.
[ترجمه گوگل]نیازی به فریاد زدن نیست، من کاملاً خوب می شنوم
[ترجمه ترگمان]احتیاجی به فریاد زدن نیست، کاملا خوب می توانم بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We heard a shout of warning.
[ترجمه گوگل]صدای اخطار را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]ما صدای اخطار را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It irritates me to have to shout to be heard.
[ترجمه گوگل]من را آزار می دهد که باید فریاد بزنم تا شنیده شوم
[ترجمه ترگمان]عصبانی می شوم که فریاد بزنم و بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Brenda repressed the urge to shout at him.
[ترجمه گوگل]برندا اصرار به فریاد زدن بر سر او را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]براندا از میل به فریاد زدن به او جلوگیری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He is rather far away, but if you shout, he may hear you.
[ترجمه گوگل]او خیلی دور است، اما اگر فریاد بزنید، ممکن است صدای شما را بشنود
[ترجمه ترگمان]او خیلی دور است، اما اگر فریاد بزنی ممکن است صدای تو را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He flushed crimson and began to shout angrily at Frank.
[ترجمه گوگل]سرمه ای سرخ شد و با عصبانیت بر سر فرانک فریاد زد
[ترجمه ترگمان]سرخ شد و با عصبانیت به فرانک سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I had to shout to make myself heard above the din.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم فریاد بزنم تا صدای خودم را در بالای غوغا کنم
[ترجمه ترگمان]باید فریاد می زدم که خودم را در بالای سر و صدا بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He didn't shout, he just glared at me silently.
[ترجمه گوگل]فریاد نمی زد، فقط بی صدا به من نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]او فریاد نمی زد، فقط بی صدا به من خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I heard her warning shout too late.
[ترجمه گوگل]صدای اخطارش را خیلی دیر شنیدم
[ترجمه ترگمان]من صدای هشدار او را شنیدم که خیلی دیر فریاد می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. There's no need to shout! I can hear you!
[ترجمه گوگل]نیازی به فریاد زدن نیست! من می توانم شما را بشنوم!
[ترجمه ترگمان]احتیاجی به فریاد زدن نیست! ! صدات رو می شنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

جیغ (اسم)
fret, catcall, shout, squawk, scream, squeal, shriek, screech, vociferation, skirl

داد (اسم)
shout, outcry, justice, squeal, ruction, vociferation

فغان (اسم)
shout, whine

خروش برآوردن (فعل)
alert, cry, shout

جیغ زدن (فعل)
shout, scream, yell, yelp, shriek, yawp

مصوت کردن (فعل)
cry, shout

فریاد کردن (فعل)
shout, screech, whoop, holler

داد زدن (فعل)
cry, shout, root, outcry, roar, bawl, hoot

فریاد زدن (فعل)
cry, shout, bawl, scream, howl, yell, squall

خروشیدن (فعل)
cry, shout, rage, roar, bubble

انگلیسی به انگلیسی

• yell, scream, loud cry
yell, scream, call out loudly
a shout is a loud call or cry.
if you shout, you speak as loudly as you can, so that you can be heard a long way away.
if you shout at someone, you talk angrily to them in a loud voice.
to shout someone down means to prevent them from being heard by shouting at them.
if you shout something out, you suddenly shout it.

پیشنهاد کاربران

فریاد زدن
مثال: She shouted for help when she saw the fire.
وقتی آتش را دید، برای کمک فریاد زد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
shout: داد زدن
اناهاش
این اقای Bugfdghj گیجتون نکنه shaut اصلا نداریم shout اینده است و shouted گذشته
مثلا
My father shouted at me last night.
بانگیدن.
غریویدن.
برزبانگیدن.
عَربدهیدن.
فریادیدن =
م. ث
وسط بیابون اگه از تهِ وجودت هم بِفریادی، کسی نیست که به کمکت بیاد.
عَرّیدَن =
م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من.
عرعریدن =
م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.
با صدای بلند گفتن،
"! he shouted "200000$
باصدای بلند گفت" دویست هزار دولار! "
Shaut:داد زدن
فریاد زدن 🇱🇨🇱🇨
Why are you shouting aloud
�چرا دارید با صدای بلند فریاد میزنید؟
داد زدن به سر
دویدن

فریاد زدن
داد زدن
فریاد زدن - باصدای بلند گفتن
به معی فریاد زدن و بانگ بر اوردن است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس