shrunken

/ˈʃrəŋkən//ˈʃrʌnkən/

اسم مفعول فعل: shrink، چوروک شدن، جمع شدن، منقب­ شدن، کوچک شدن

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past participle of shrink.

جمله های نمونه

1. the company's sales have shrunken
فروش شرکت کاهش یافته است.

2. She now looked small, shrunken and pathetic.
[ترجمه گوگل]او اکنون کوچک، کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]اکنون کوچک و کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company faces shrunken profits for the third year in succession.
[ترجمه گوگل]این شرکت برای سومین سال متوالی با کاهش سود مواجه است
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای سومین سال متوالی با سود اندک رو به رو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His cheeks looked shrunken, like withered apples.
[ترجمه گوگل]گونه هایش منقبض به نظر می رسیدند، مثل سیب های پژمرده
[ترجمه ترگمان]گونه هایش چون سیب خشکیده و پژمرده می نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her head was shrunken under a tight-fitting felt hat.
[ترجمه گوگل]سرش زیر یک کلاه نمدی تنگ جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]سرش زیر یک کلاه سفت و تنگ مچاله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His shrunken skin becomes filled out and loses its coldness and pallor.
[ترجمه گوگل]پوست منقبض شده او پر شده و سردی و رنگ پریدگی خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]پوستش پر می شود و سردی و رنگ پریدگی خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a shrunken Frank, whose body seemed to have contracted out of sympathy with his shrivelled spirit.
[ترجمه گوگل]این یک فرانک منقبض شده بود که به نظر می رسید بدنش از همدردی با روح چروکیده اش منقبض شده بود
[ترجمه ترگمان]فرانک کوچولو بود که انگار بدنش از همدردی با روح his بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shrunken Styrofoam heads are a special favorite, the heads taking on alien features as air squeezes out of the foam.
[ترجمه گوگل]سرهای Styrofoam منقبض شده مورد علاقه خاصی هستند، سرها هنگامی که هوا از فوم خارج می شود، ویژگی های غریبه ای به خود می گیرند
[ترجمه ترگمان]سره ای Styrofoam به شکلی خاص مورد علاقه خاصی هستند، سرها در حالی که هوا را از کف می دهد، چهره بیگانه را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was bright yellow and shrunken, like a mummy.
[ترجمه گوگل]زرد روشن و منقبض شده بود، مثل مومیایی
[ترجمه ترگمان]مثل یک مومیایی، زرد و کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the consumer, the shrunken harvest means shorter supplies and higher prices at the supermarket.
[ترجمه گوگل]برای مصرف کننده، کاهش برداشت به معنای عرضه کوتاه تر و قیمت های بالاتر در سوپرمارکت است
[ترجمه ترگمان]برای مصرف کنندگان، برداشت ضعیف به معنای تدارکات کوتاه تر و قیمت های بالاتر در سوپر مارکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She looked frail and shrunken.
[ترجمه گوگل]او ضعیف و منقبض به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]نحیف و چروکیده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A shrunken monster deals one half, one third, or one quarter its normal damage while shrunk.
[ترجمه گوگل]یک هیولای منقبض شده به نصف، یک سوم یا یک چهارم آسیب طبیعی خود در حالی که منقبض می شود وارد می کند
[ترجمه ترگمان]یک هیولای چروکیده، یک سوم، یا یک چهارم آسیب معمولی خود را در حالی که کوچک شده است، سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Furniture lights machinery:automatic car-teeth, tooth rolling machine, a shrunken pipe, tube machine, machine Tubes Drawn Without Mandrel, straighten machines, pipe cutting machines.
[ترجمه گوگل]ماشین‌آلات چراغ‌های مبلمان: دندان‌های ماشین اتوماتیک، دستگاه چرخاندن دندان، یک لوله کوچک شده، دستگاه لوله، لوله‌های ماشینی کشیده شده بدون سنبه، ماشین‌های صاف کردن، دستگاه‌های برش لوله
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات مبلمان: ماشین اتوماتیک ماشین، ماشین چرخ دندان، یک لوله فشرده، ماشین لوله ای، ماشین Tubes، بدون mandrel، ماشین های صاف، ماشین های برش لوله ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The moonlight made deep black shadows in the shrunken cheeks.
[ترجمه گوگل]نور ماه سایه های سیاه عمیقی را در گونه های منقبض شده ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]نور مهتاب سایه های سیاه عمیقی در گونه های فرورفته داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made smaller, reduced in size, shriveled, withered
something that is shrunken has become smaller.

پیشنهاد کاربران

بپرس