shyly


باکمرویی، با بیمناکی

جمله های نمونه

1. She glanced shyly at him and then lowered her eyes.
[ترجمه گوگل]نگاهی خجالتی به او انداخت و سپس چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]با شرم به او نگاه کرد و بعد چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Hi, Liz," she said shyly.
[ترجمه گوگل]با خجالت گفت: سلام لیز
[ترجمه ترگمان]او با خجالت گفت: \" سلام، لیز \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She glanced shyly at him out of the corners of her eyes.
[ترجمه گوگل]با خجالت از گوشه چشم به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با حجب و حیا از گوشه چشم به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country girl cast down her eyes shyly.
[ترجمه گوگل]دختر روستایی با خجالت چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]دختر دهاتی با حجب و حیا نگاهش را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She smiled shyly, because she knew she would have the last laugh on them.
[ترجمه گوگل]خجالتی لبخند زد، چون می‌دانست که آخرین خنده را بر سرشان خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]او با حجب و حیا لبخند زد، چون می دانست که آخرین خنده آن ها را خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She glanced shyly at him.
[ترجمه گوگل]نگاهی خجالتی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]با حجب و حیا نگاهش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She smiled shyly at him.
[ترجمه گوگل]با خجالت به او لبخند زد
[ترجمه ترگمان]او با حجب و حیا به او لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She then looks at me shyly and smiles as though she has shared a secret.
[ترجمه گوگل]سپس با خجالت به من نگاه می کند و طوری لبخند می زند که انگار رازی را به اشتراک گذاشته است
[ترجمه ترگمان]سپس با حجب و حیا نگاهم می کند و طوری لبخند می زند که انگار رازی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tor Edgar is a giant man peering out shyly from behind glasses bequeathed by John Lennon.
[ترجمه گوگل]تور ادگار مرد غول پیکری است که با خجالت از پشت عینک به وصیت جان لنون نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]\"تور ادگار\" مردی غول پیکر است که از پشت عینک جان لنون از پشت عینک به بیرون نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She listened, nodded, and then told me very shyly that all her life she had wanted to take piano lessons.
[ترجمه گوگل]او گوش داد، سرش را تکان داد و سپس با خجالت به من گفت که در تمام عمرش می‌خواسته درس پیانو برود
[ترجمه ترگمان]گوش داد، سری تکان داد، و بعد با حجب و حیا به من گفت که تمام عمرش می خواسته پیانو بنوازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When he asked her why, she shyly confessed that she was pining for the snows of her native land.
[ترجمه گوگل]وقتی دلیلش را از او پرسید، با خجالت اعتراف کرد که برای برف های سرزمین مادری اش می سوزد
[ترجمه ترگمان]وقتی از او پرسید که چرا، با حجب و حیا اعتراف کرد که به خاطر برف های سرزمین her، اندوهگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It seemed to be regarded a little shyly, as though its language were faulty, or its reference to pleasure ill-advised.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آن را کمی خجالتی در نظر می گیرند، گویی که زبانش معیوب است، یا اشاره آن به لذت نادرست است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که اندکی با حجب و حیا نگاه می کند، انگار زبانش معیوب بود، یا اشاره به لذت بخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is immensely strong, but also shyly gentle and has great sense of humour.
[ترجمه گوگل]او بسیار قوی است، اما همچنین خجالتی ملایم و دارای حس شوخ طبعی است
[ترجمه ترگمان]او بی اندازه قوی است، اما با حجب و حیا و شوخ طبعی عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children smiled shyly.
[ترجمه گوگل]بچه ها با خجالت لبخند زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با حجب و حیا لبخند زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bashfully, timidly; distrustfully, cautiously, warily

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : shy
✅️ اسم ( noun ) : shyness
✅️ صفت ( adjective ) : shy
✅️ قید ( adverb ) : shyly

بپرس