simplistic

/ˌsɪmˈplɪstɪk//sɪmˈplɪstɪk/

ساده انگار، ساده پندار، ساده انگارانه، ساده پندارانه، ساده طبع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: simplistically (adv.)
• : تعریف: excessively simplified, as to be unrealistic.
مشابه: facile

- The simplistic solution only addressed part of the problem.
[ترجمه گوگل] راه حل ساده فقط به بخشی از مشکل پرداخت
[ترجمه ترگمان] راه حل ساده تنها بخشی از این مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Your views on economics are overly simplistic.
[ترجمه گوگل]دیدگاه شما در مورد اقتصاد بیش از حد ساده انگارانه است
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های شما در مورد اقتصاد بیش از حد ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has a simplistic view of the treatment of eczema.
[ترجمه گوگل]او نگاهی ساده به درمان اگزما دارد
[ترجمه ترگمان]او یک دیدگاه ساده از درمان اگزما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His arguments are simplistic to an extreme degree.
[ترجمه گوگل]استدلال های او تا حد زیادی ساده انگارانه است
[ترجمه ترگمان]استدلالات او بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a very simplistic approach to the problem.
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد بسیار ساده به مشکل است
[ترجمه ترگمان]این یک روش ساده ساده برای مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His interpretation of the figures is far too simplistic.
[ترجمه گوگل]تفسیر او از ارقام بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]تفسیر او از این ارقام بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are taking a disgracefully simplistic point of view about the war.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد جنگ دیدگاه ساده انگارانه شرم آوری دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال گرفتن یک نقطه نظر بسیار ساده در مورد جنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have actually been rather simplistic in my distinctions.
[ترجمه گوگل]من در واقع در تمایزاتم نسبتاً ساده‌اندیش بوده‌ام
[ترجمه ترگمان]در واقع من نسبتا ساده و ساده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The model as discussed may appear rather simplistic, and there are qualifications that might be made.
[ترجمه گوگل]مدلی که مورد بحث قرار گرفت ممکن است نسبتاً ساده به نظر برسد، و شرایطی وجود دارد که ممکن است ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]این مدل همانطور که بحث شد ممکن است نسبتا ساده به نظر برسد، و شرایطی وجود دارد که ممکن است ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The graphics are somewhat simplistic.
[ترجمه گوگل]گرافیک تا حدودی ساده است
[ترجمه ترگمان]گرافیک تا حدودی ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This could inadvertently promote a simplistic zoning pattern in local authority policies.
[ترجمه گوگل]این می تواند به طور ناخواسته یک الگوی منطقه بندی ساده را در سیاست های مقامات محلی ترویج کند
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به صورت ناخواسته یک الگوی zoning ساده در سیاست های دولت محلی را ترویج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Above all, it is far too simplistic.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، بسیار ساده انگارانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, such simplistic answers often obscure rather more than they reveal.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین پاسخ‌های ساده‌گرایانه‌ای اغلب بیش از آنکه آشکار کنند، مبهم هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پاسخ های ساده اغلب بیشتر از آنچه نشان می دهند مبهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a reasonable simplistic assumption, but it is the best that will normally be possible.
[ترجمه گوگل]این یک فرض ساده و معقول است، اما بهترین حالتی است که معمولاً ممکن است
[ترجمه ترگمان]این یک فرض ساده ساده است، اما بهترین راه حل ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ill-informed and uninvolved are easy victims to simplistic solutions.
[ترجمه گوگل]افراد ناآگاه و بی درگیر قربانی آسان راه حل های ساده هستند
[ترجمه ترگمان]The و uninvolved از قربانیان آسان برای ساده کردن راه حل های ساده استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We should also not make the rather simplistic assumption that co-residence implies a strong bond between relatives.
[ترجمه گوگل]ما همچنین نباید این فرض را ساده‌سازی کنیم که اقامت مشترک دلالت بر پیوند قوی بین خویشاوندان دارد
[ترجمه ترگمان]ما همچنین نباید فرض کنیم که هم زیستی یک پیوند قوی بین بستگان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• oversimplified
a simplistic view or interpretation makes something seem much less complicated than it really is; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : simplify
✅️ اسم ( noun ) : simplification / simplicity
✅️ صفت ( adjective ) : simple / simplistic
✅️ قید ( adverb ) : simply / simplistically
ساده شده
ساده گرایانه
، سطحی ، عامیانه

بپرس