skim

/ˈskɪm//skɪm/

معنی: کف، ریم، کف گیری، شیر خامه گرفته، تماس اندک، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
معانی دیگر: (آبگونه ها به ویژه شیر) رو گرفتن از، سرشیر گرفتن، چربی گرفتن، صافی کردن، سرباره را گرفتن، رویه پیدا کردن، با لایه ی نازک پوشاندن، سرباره پیدا کردن، (کتاب و غیره) به سرعت خواندن، برانداز کردن، نگاه اجمالی انداختن، ورق زدن، سرسری خواندن، مرورکردن، (سنگ و غیره را بر سطح آب و غیره پراندن به طوری که بلغزد یا جهش کند) سراندن، لغزاندن، (روی آب یا سطح یا در هوا) لغزیدن، سریدن، در ارتفاع کم پرواز کردن، رویه گرفتن، رویه بستن، چربی گرفته، سرشیر گرفته، بی چربی، وابسته به لایه ی آخر رنگ (در رنگ زنی مبل و غیره)، (امریکا - خودمانی) در پرداخت مالیات تقلب کردن، (بخشی از مبالغ قابل مالیات را) از قلم انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: skims, skimming, skimmed
(1) تعریف: to remove (something) from the surface of a liquid, or to clear the surface of (a liquid) by removing fat or other floating matter.

- She skimmed fat from the soup.
[ترجمه عمید کریمی] او چربی سوپ را گرفت.
|
[ترجمه ایدا محمدی] او چربی را از سوپ گرفت
|
[ترجمه ب گنج جو] روغن اضافی رو از سطح بالایی سوپ برداشت.
|
[ترجمه گوگل] او چربی سوپ را کم چرب کرد
[ترجمه ترگمان] از سوپ چاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He skimmed the soup.
[ترجمه Mahsa] او سوپ رو دزدید
|
[ترجمه محمد جلوداری] از خوردن سوپ صرف نظر کرد.
|
[ترجمه گوگل] سوپ را کم چرب کرد
[ترجمه ترگمان] اون سوپ رو کش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fly or glide lightly over.

- Birds skimmed the waves.
[ترجمه گوگل] پرندگان امواج را زیر و رو کردند
[ترجمه ترگمان] پرندگان به امواج نزدیک می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to glance through (a magazine, book, or the like) quickly or inattentively.
مشابه: leaf, run down, scan

(4) تعریف: to throw (something) so that (it) touches a liquid or ice surface in a skipping, bouncing, or sliding manner.
مشابه: skip

(5) تعریف: to avoid reporting (part of one's income) in order to avoid taxes.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to glide or pass lightly over or just above a surface.
مشابه: slide
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of skimming.
مشابه: skip

- The producer made a quick skim of the play.
[ترجمه گوگل] تهیه کننده یک نگاه سریع به نمایشنامه داشت
[ترجمه ترگمان] تولید کننده نگاهی سریع به نمایش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: floating matter that has been removed from a liquid.

جمله های نمونه

1. skim coat
لایه ی آخر رنگ

2. skim milk
شیر بی چربی

3. to skim a flat stone on the surface of a pond
سنگ مسطحی را بر روی استخر لغزاندن

4. to skim milk
چربی شیر را گرفتن

5. to skim the froth from the top of a pot
کف روی دیگ را گرفتن

6. to skim the oil off the soup
روغن روی آبگوشت را گرفتن

7. It took me an hour to skim the book.
[ترجمه اعظم نیت مقدم] یک ساعتی وقت برد کتاب را مرور کردم.
|
[ترجمه گوگل]یک ساعت طول کشید تا کتاب را مرور کنم
[ترجمه ترگمان]یک ساعت طول کشید تا کتاب را بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Skim the jam and let it cool.
[ترجمه گوگل]مربا را له کنید و بگذارید خنک شود
[ترجمه ترگمان]مربا را بردار و ولش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remember to skim off the fat from the soup before you give it to our guests.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که قبل از دادن آن به مهمانان، چربی سوپ را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]یادت باشد که قبل از اینکه آن را به مهمان ها بدهی، چربی را از روی سوپ برداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Skim the scum off the jam and let it cool.
[ترجمه گوگل]کف مربا را جدا کرده و بگذارید خنک شود
[ترجمه ترگمان]آشغال ها را جمع کن و ولش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I only had time to skim through the script before I flew over here.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به اینجا پرواز کنم فقط وقت داشتم فیلمنامه را مرور کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط وقت داشتم تا قبل از اینکه از اینجا پرواز کنم، متن را مرور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just skim through the second section to save time.
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در زمان کافی است قسمت دوم را مرور کنید
[ترجمه ترگمان]فقط به بخش دوم نگاه کنید تا زمان صرفه جویی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tried to skim off the best players from the local school teams.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بهترین بازیکنان تیم های مدرسه محلی را حذف کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد از بهترین بازیکنان تیم های محلی مدرسه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's important for you to skim through the text.
[ترجمه هیرو] برای شما مهم است که نگاهی اجمالی به متن بیندازید.
|
[ترجمه اعظم نیت مقدم] مهم است که متن را سطحی مرور کنید.
|
[ترجمه گوگل]برای شما مهم است که متن را مرور کنید
[ترجمه ترگمان]برای شما مهم است که متن را با دقت نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Skim the book in order to establish its relevance to your needs.
[ترجمه اعظم نیت مقدم] ابتدا مرور اجمالی از کتاب داشته باشید تا ببینید موضوعات مورد نیازتان در آن هست.
|
[ترجمه گوگل]کتاب را کنار بگذارید تا ارتباط آن با نیازهای شما مشخص شود
[ترجمه ترگمان]این کتاب را به منظور برقراری ارتباط با نیازهای خود انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Skim off any scum.
[ترجمه گوگل]هر تفاله ای را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]Skim را از بین ببر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Strain the cooking liquid and skim off the fat.
[ترجمه گوگل]مایع پخت و پز را صاف کرده و چربی آن را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]از مایع پخت استفاده کنید و چربی را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Private companies should not be allowed to skim off profitable sectors of the postal service.
[ترجمه گوگل]شرکت های خصوصی نباید اجازه داشته باشند که بخش های سودآور خدمات پستی را کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]شرکت های خصوصی نباید مجاز به حذف بخش های سودآور خدمات پستی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I always skim the financial section of the newspaper.
[ترجمه اعظم نیت مقدم] بخش مالی روزنامه را همیشه مرور می کنم.
|
[ترجمه گوگل]من همیشه از بخش مالی روزنامه می گذرم
[ترجمه ترگمان]من همیشه بخش مالی روزنامه را نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

ریم (اسم)
purulence, pus, skim

کف گیری (اسم)
skim, scorification

شیر خامه گرفته (اسم)
skim, skimmed milk

تماس اندک (اسم)
skim

تماس مختصر حاصل کردن (فعل)
skim

کف گرفتن از (فعل)
skim

سرشیر گرفتن از (فعل)
skim

بطور سطحی خواندن (فعل)
skim

بطور سطحی مورد توجه قرار دادن (فعل)
skim

تخصصی

[صنایع غذایی] گرفتن از، سرشیر گرفتن از، تماس مختصر حاصل کردن ،
[مهندسی گاز] رویه گرفتن، سرباره گرفتن
[نساجی] کف - کف مایعات در حال جوش

انگلیسی به انگلیسی

• act of removing matter floating on the surface of a liquid; act of removing from the top; film, thin layer
remove matter floating on the surface of a liquid; glide on or just above a surface; glance through quickly; cause an object to skip across the surface of a liquid
if you skim something from the surface of a liquid, you remove it.
if something skims a surface, it moves quickly along just above it.
if you skim a piece of writing, you read through it quickly.

پیشنهاد کاربران

اخذ یک مفهوم دم دستی از متن ، فحوای کلام،
همانطور که معنی اولیه آن ، گرفتن کف اب یا خامه شیر است به تبع آن ، گرفتن معنی دم دستی یک متن معنی دیگر این کلمه است .
skim 5 ( v ) =to illegally copy electronic information from a credit card, More than $98m of total bank fraud was taken by criminals using bank cards that had been skimmed.
skim
skim 4 ( v ) =to steal small amounts of money frequently over a period of time, e. g. He'd been skimming money from the store's accounts for years.
skim
skim 3 ( v ) =to read sth quickly in order to find a particular point or the main points, e. g. He skimmed through the article trying to find his name.
skim
skim 2 ( v ) =to move quickly and lightly over a surface, not touching it or only touching it occasionally, e. g. We watched the birds skimming over the lake.
skim
skim 1 ( v ) ( skɪm ) =to remove fat, cream, etc. from the surface of a liquid, e. g. Skim the jam and let it cool.
skim
رویه گرفتن
سر خوردن
نگاه گذرا
1. چیزی را از روی سطح چیز دیگری برداشتن، مثلا چربی شیر را از روی شیر برداشتن
2. بطور سطحی خواندن
اختلاس کردن
1 - نگاه سرسری و گذرا انداختن
2 - کف غذا یا سرشیر شیر را گرفتن
تندخوانی
سرسری گرفتن
شیر بدون خامه
تند و سطحی خواندن
ورق زدن ( درمورد خواندن یک کتاب )
سرسری رد شدن
scan و skim با هم فرق دارند.
�Scan� کردن به معنی حرکت سریع چشم ها بر روی یه متن برای پیدا کردن یه نکته ی مهم مثل یه کلمه یا عدده ولی�Skim� کردن به معنی خوندن سریع یه متن برای گرفتن یک ایده ی کلی از اون متن هستش.
Julie skimmed the sports page
نگاه گذرا انداختن، شتابزده خواندن
پرسه زدن
Pegasus skimmed through the air
https://worldfolklore. net/index. php/2020/09/24/pegasus - and - the - chimaera/
to remove the best or most easily obtainable contents from
برداشتن بهترین/بدترین/آسون ترینِ محتوا/چیزی از . . .
He skimmed the worst ones in history to face them.
Star Trek TOS
بدترین های تاریخ را هم برداشته آورده و رو در روی اون ها کرده!

سطحی خواندن

گرفتن خامه از سطح شیر
چربی شیر را گرفتن
مرور اجمالی
یک نگاه انداختن
نگاه اجمالی انداختن , تورق کردن, ورقی زدن, ,
بخشی از پول را کف رفتن یا برای خود برداشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس