skull

/ˈskəl//skʌl/

معنی: جمجمه، کاسه سر
معانی دیگر: (معمولا با تداعی منفی یا مزاح آمیز) کله، سر، مخ، استخوان سر (شامل کاسه ی سرو فک ها و استخوان آهیانه)، کاچک، (بر سر کسی) کوفتن، تو سری زدن، فرق سر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the bony framework of the head and face in vertebrates.

(2) تعریف: the human skull as a symbol of death.

(3) تعریف: the human head regarded as the source of intelligence (usu. used derogatively).

- Can't you get this idea through your thick skull?
[ترجمه گوگل] آیا نمی توانید این ایده را از طریق جمجمه ضخیم خود دریافت کنید؟
[ترجمه ترگمان] نمی توانی این فکر را از جمجمه your بیرون بیاوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the skull that had remained incognito for decades
جمجمه ای که چندین دهه ناشناخته مانده بود.

2. a reptilian skull
جمجمه ی یک خزنده

3. a thick skull
کله خر

4. an empty skull
کله پوک،بی مخ

5. have a thick skull (or head)
پخمه بودن،کودن بودن،کله خر بودن

6. out of one's skull
(خودمانی) احمق،بی شعور،بی مغز،بی کله

7. the vertex of the skull
تارک جمجمه

8. a posterior view of the skull
نمای پشتی جمجمه

9. the surgeon inserted a metal plate into his damaged skull
جراح صفحه ای فلزی در جمجمه ی مصدوم او قرار داد.

10. She fractured her skull in the accident.
[ترجمه گوگل]او در این تصادف جمجمه خود را شکست
[ترجمه ترگمان] اون جمجمه - ش رو از دست داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her husband was later treated for a fractured skull.
[ترجمه گوگل]شوهرش بعداً به دلیل شکستگی جمجمه تحت درمان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شوهرش بعدها برای یک جمجمه شکسته درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He died in the car collision with his skull fractured.
[ترجمه گوگل]وی در اثر برخورد خودرو با شکستگی جمجمه جان خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]او در برخورد خودرو با جمجمه اش متلاشی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The victim's skull had been stove in by a heavy instrument.
[ترجمه گوگل]جمجمه مقتول توسط یک ابزار سنگین وارد اجاق شده بود
[ترجمه ترگمان]جمجمه قربانی توسط یک وسیله سنگین گاز گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She suffered a fractured skull in the accident.
[ترجمه گوگل]او در این تصادف دچار شکستگی جمجمه شد
[ترجمه ترگمان]اون از یه جمجمه شکسته توی تصادف زجر کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The farmer turned up a human skull while ploughing the field.
[ترجمه گوگل]کشاورز هنگام شخم زدن مزرعه جمجمه انسان را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]کشاورز در حالی که زمین را شخم می زد یک جمجمه انسانی را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The soldiers' hair was cropped close to the skull.
[ترجمه گوگل]موهای سربازان نزدیک جمجمه کوتاه شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای سربازان به جمجمه نزدیک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمجمه (اسم)
pan, scalp, brainpan, skull, cranium

کاسه سر (اسم)
skull, cranium

انگلیسی به انگلیسی

• bony framework that encloses the brain and forms the head and face in vertebrates; mind, brain
your skull is the bony part of your head which encloses your brain.

پیشنهاد کاربران

skull ( n ) ( skʌl ) =the bone structure that forms the head and surrounds and protects the brain
skull
[پزشکی] معادل cranium
headbone
نام تعدادی از واژگان مربوط به اسکلت بدن انسان به انگلیسی:
✅️ skull / cranium = جمجمه 💀
✅️ cheekbone = استخوان گونه
✅️ jawbone / mandible = استخوان فک
✅️ ribcage = قفسه سینه
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ collarbone / clavicle = ترقوه، استخوان چنبر
✅️ shoulder blade / scapula = استخوان شانه، استخوان کتف
✅️ breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
✅️ humerus = استخوان بازو
❗️جمع: hemeri ( هیومِرای )
✅️ rib = دنده
✅️ vertebra = مهره ی ستون فقرات
❗️جمع: vertebrae ( وِرتِبریی )
✅️ spine / backbone = ستون فقرات
✅️ ulna = استخوان زند زیرین
✅️ radius = استخوان زند زِبَرین
✅️ pelvis = لگن، لگن خاصره
✅️ hip bone = استخوان خاصره
✅️ tailbone / coccyx = دنبالچه
✅️ thigh bone / femur = استخوان ران
✅ cartilage = غضروف
✅ tibia / shin bone = استخوان درشت نی
✅ fibula = استخوان نازک نی

چون توی فارسی خیلی اوقات به طور عامیانه به جمجمه، اسکلت گفته میشه، باید دونست که تو انگلیسی، این کلمه ها به شکلی هستن که پایین نوشته شده و مثلا به جمجمه، Skeleton گفته نمیشه.
Skull:
جمجمه
Skeleton:
اسکلت ( مجموعه استخوانهای بدن )
کله ، مخ ( حالت عامیانه )
اوسکول تلفظ فارسی کلمه انگلیسی skull است
skull در زبان انگلیسی به معنی جمجمه است ولی با تداعی تحقیرآمیز و منفی یعنی مخ، کله، باهوش ( منظور گوینده برعکس معنی این گلمات است )
اسم :
a framework of bone or cartilage enclosing the brain of vertebrate; the skeleton of a person's or animal's head.
مثال:
"he broke his collar bone and fractured his skull"
فعل:
las hit ( someone ) on the head.
مثال:
"my waking came in drugged stages—I had been skulled"
اصطلاح sb cant get it into their ( thick ) skull
همون به اصطلاح خودمون که فلانی تو کله ش نمیره…
He can’t seem to get it into his skull that I’m just not interested in him

جمجمه
نشونه آدم های خفن

جمجمه انسان
جمجمه استخوان پیشانی
جمجمه، استخوان سر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس