slattern

/ˈslætən//ˈslætən/

معنی: زن شلخته، ادم شلخته، ادم ژولیده، هردمبیل
معانی دیگر: فاحشه وار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: slatternly (adj.), slatternly (adv.)
(1) تعریف: an unkempt, careless woman.

(2) تعریف: a woman of loose morals; slut.

جمله های نمونه

1. A slattern, evidently his wife, looked on fearfully.
[ترجمه گوگل]اسلاتر، ظاهراً همسرش، با ترس به آن نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]ظاهرا زنش بی بند و بار بود و با ترس و لرز به اطراف نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A slattern brought his own meal, a thickly spiced bowl of soup.
[ترجمه گوگل]اسلاتر غذای خود را آورد، یک کاسه سوپ پر ادویه
[ترجمه ترگمان]خانم بی بند غذا خودش را آورد و یک کاسه سوپ غلیظ پر از سوپ را آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A woman regarded as slovenly or untidy; a slattern.
[ترجمه گوگل]زنی که به نظر می رسد شلخته یا نامرتب یک اسلاتر
[ترجمه ترگمان]زنی شلخته و نامرتب و نامرتب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Two days later I was in the taproom of Le Coq d'Or, the slattern beside me half drunk.
[ترجمه گوگل]دو روز بعد من در اتاقک لوکوک d'Or بودم، لخت کنار من نیمه مست
[ترجمه ترگمان]دو روز بعد من در taproom کوک لوکس بودم یا، the در کنار من بیش از حد مست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anyway, the stranger was about to leave when a slattern dropped a tankard.
[ترجمه گوگل]به هر حال، غریبه قصد خروج داشت که یک لجن کش یک تانک را به زمین انداخت
[ترجمه ترگمان]به هر حال، غریبه در حال ترک کردن بود که یک لیوان زن بی بند از دستش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of our comrades love to unite long articles with no substance, very much like the foot-bindings of a slattern long as well as smelly.
[ترجمه گوگل]برخی از رفقای ما عاشق این هستند که مقالات طولانی و بدون ماده را با هم متحد کنند، بسیار شبیه پابندهای بلند و بدبو
[ترجمه ترگمان]برخی از رفقای ما عاشق این هستند که مواد بلند را بدون هیچ ماده ای به هم پیوند دهند، درست مثل the فوتی یک slattern و هم بوی بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So much had circumstances altered their positions, that he would certainly have struck a stranger as a born and bred gentleman; and his wife as a thorough little slattern!
[ترجمه گوگل]چنان شرایطی که موقعیت آنها را تغییر داده بود، مطمئناً یک غریبه را به عنوان یک جنتلمن متولد و پرورش یافته می‌نمود و همسرش به عنوان یک اسلاتر کوچک کامل!
[ترجمه ترگمان]به هر حال اوضاع و احوال عوض شده بود، و به نظر می رسید که او به عنوان یک مرد متشخص و با تربیت، غریبه است، و زنش هم به اندازه یک آدم بی بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن شلخته (اسم)
drab, slut, trollop, dowdy, frump, slattern, draggle-tail

ادم شلخته (اسم)
slattern, sludge

ادم ژولیده (اسم)
slattern

هردمبیل (صفت)
unprincipled, slattern, harum-scarum, sloven

انگلیسی به انگلیسی

• woman or girl who is untidy and slovenly in appearance or habits
untidy, slovenly, sloppy

پیشنهاد کاربران

1 -
a dirty, untidy woman
یک زن کثیف و نامرتب، زن شلخته، بی نظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم
2 -
US slang disapproving
انگلیسی امریکایی، زبان عامیانه، ناپسند
a woman who has many sexual partners, for pleasure or payment
...
[مشاهده متن کامل]

زنی که شرکای جنسی زیادی برای کسب لذت یا دریافت پول دارد، زن بدکاره

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/slattern
شرتی شلخته. [ ش ِ ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) بمعنی شرتی و صفت زنان ( و ندرتاً مردان ) است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) . رجوع به شرتی شود.
The woman is a slattern who lives like an animal
زن شلخته است که مانند یک حیوان زندگی می کند

بپرس