slosh

/sˈlɑːʃ//slɒʃ/

معنی: لجن، مشروب لزج، غذای چسبناک، گل، ول گشتن، خودرا بالجن وگل ولایالودن، در اب چلپ و چلوپ کردن
معانی دیگر: (آبگونه را) هم زدن، آمیختن، تکان دادن، خوب مخلوط کردن، (آبگونه را) به مقدار زیاد به چیزی زدن، با بی دقتی مالیدن، (در آب یا برفاب یاگل و لای) چلپ چلوپ کردن، هم ور آمدن، رجوع شود به: slush

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sloshes, sloshing, sloshed
(1) تعریف: to move with a splashing sound through water, slush, or mud.

- They sloshed across the flooded road.
[ترجمه گوگل] آنها از جاده سیل زده عبور کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها در جاده سیل سیل راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a liquid, to splash against the sides of its container.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to move (something) hastily around in a liquid.

- She sloshed the film through the chemicals.
[ترجمه گوگل] او فیلم را از طریق مواد شیمیایی رد کرد
[ترجمه ترگمان] او فیلم را از طریق مواد شیمیایی به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pour or apply (liquid) so that it splashes sloppily.
مشابه: dash

- He sloshed beer onto the floor.
[ترجمه گوگل] آبجو را روی زمین ریخت
[ترجمه ترگمان] آبجو را پر کرد و روی زمین نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She sloshed the paint onto the canvas.
[ترجمه گوگل] او رنگ را روی بوم انداخت
[ترجمه ترگمان] اون نقاشی رو روی بوم خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: wet mud, or a mixture of snow and water; slush.

(2) تعریف: the sound made by waves or by a splashing liquid.

جمله های نمونه

1. Don't slosh too much water on the floor when you're having a bath.
[ترجمه گوگل]هنگام حمام کردن، آب زیادی روی زمین نریزید
[ترجمه ترگمان]وقتی داری حموم می کنی آب خیلی زیادی روی زمین ریخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slosh a bit of paint on.
[ترجمه گوگل]کمی رنگ روی آن بکشید
[ترجمه ترگمان]یه ذره رنگ روشن کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Slosh on a bit of this, and that should do it.
[ترجمه گوگل]کمی از این کار را اسلش کنید، و باید این کار را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]کمی این کار را انجام دهید و این کار را باید انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He actually heard it slosh around in his crotch.
[ترجمه گوگل]او در واقع آن را در فاق خود شنید
[ترجمه ترگمان] اون واقعا صدای slosh رو توی crotch شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rain collects in puddles that slosh over sewer pipes, flood sidewalks and pool at bus stops.
[ترجمه گوگل]باران در گودال‌هایی جمع می‌شود که روی لوله‌های فاضلاب، پیاده‌روهای سیل‌آلود و استخر در ایستگاه‌های اتوبوس فرو می‌روند
[ترجمه ترگمان]باران در گودالی جمع می شود که بر روی لوله های فاضلاب، پیاده روهای سیل و استخر در ایستگاه های اتوبوس انباشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To remove bacteria, slosh hot water around your mouth with your cheek muscles.
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن باکتری ها، آب داغ را با ماهیچه های گونه دور دهان خود بریزید
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن باکتری ها، آب داغ را در اطراف دهان خود با ماهیچه های گونه خود تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't slosh the paint on so thickly, they want a nice smooth surface.
[ترجمه گوگل]رنگ را آنقدر ضخیم نکشید، آنها سطح صاف و زیبا می خواهند
[ترجمه ترگمان]این رنگ را انقدر غلیظ نکن که سطح صاف و نرم را می خواهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wrongly applied credit can slosh around, drive up costs and create excess capacity.
[ترجمه گوگل]اعتبار استفاده نادرست می تواند کاهش یابد، هزینه ها را افزایش دهد و ظرفیت اضافی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اعتبار کاربردی به کار رفته می تواند حول و حوش افزایش هزینه ها و ایجاد ظرفیت اضافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No slosh for me. Just plain water.
[ترجمه گوگل]برای من شلوغی نیست فقط آب ساده
[ترجمه ترگمان]دست خالی برای من نیست فقط آب معمولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slosh mass locations move considerably aft of the c . g . of the vehicle.
[ترجمه گوگل]مکان های توده کُند به طور قابل توجهی در عقب c حرکت می کنند g از وسیله نقلیه
[ترجمه ترگمان]مکان های توده slosh به طور قابل توجهی در قسمت درجه سانتیگراد حرکت می کنند گرم از وسیله نقلیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The modal response of liquid slosh in horizontally cylindrical container was investigated.
[ترجمه گوگل]پاسخ مودال لجن مایع در ظرف استوانه‌ای افقی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پاسخ فرکانسی slosh مایع در ظرف استوانه ای به صورت افقی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Devils don't slosh around much of a Sunday, I don't reckon. "
[ترجمه گوگل]به نظر من شیاطین در روزهای یکشنبه زیاد غلت نمی زنند "
[ترجمه ترگمان]شیاطین حدود یک روز یکشنبه پرسه نمی زنند، فکر نمی کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Compare spray, shower, spatter, splatter, splash and slosh.
[ترجمه گوگل]اسپری، دوش، پاشیدن، پاشیدن، پاشیدن و لجن را مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]اسپری، حمام، پاشیده شدن و پاشیدن آب و شر و لجن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ironically it was a stable "slosh" of Yuans that bought so much of US T-bills to help slowdown the US financial burnout and hold its financial credit ratings.
[ترجمه گوگل]از قضا این یک یوان با ثبات بود که بسیاری از اسکناس های تسهیلات ایالات متحده را برای کمک به کاهش سرعت فرسودگی مالی ایالات متحده و حفظ رتبه اعتبار مالی آن خرید
[ترجمه ترگمان]از قضا، این یک \"slosh\" از Yuans بود که بسیاری از صورتحساب های تی آمریکا را برای کمک به کاهش تحلیل رفتگی مالی ایالات متحده و حفظ رتبه بندی اعتباری مالی آن خریداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The slosh problem is examined in detail in latter chapters.
[ترجمه گوگل]مسئله slosh به تفصیل در فصل های بعدی مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]مساله slosh در بخش های آخر به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

مشروب لزج (اسم)
slosh

غذای چسبناک (اسم)
slosh

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

ول گشتن (فعل)
traipse, hang around, putter, slosh

خودرا بالجن وگل ولایالودن (فعل)
slosh

در اب چلپ و چلوپ کردن (فعل)
slosh

انگلیسی به انگلیسی

• slush, half-melted snow, watery mud; splashing sound
walk through slush, splash through water or mud; spill or splash a liquid; agitate within a liquid
if a liquid sloshes or if you slosh it, it splashes or moves around in a messy way.

پیشنهاد کاربران

پاشیدن ( آب و . . )
شالاپ شولوپ کردن
سرریز شدن
Moving around
Cutting
ریختن، بیرون آمدن، پخش شدن

بپرس