sluggishness


تنبلی، کندی

جمله های نمونه

1. This sluggishness is in turn the key to the mounting unemployment of those years.
[ترجمه گوگل]این کسادی به نوبه خود کلید افزایش بیکاری در آن سال ها است
[ترجمه ترگمان]این کندی کلید کاهش بیکاری آن سال ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sluggishness in Michigan comes amid signs of a slowing national economy.
[ترجمه گوگل]کسادی در میشیگان در بحبوحه نشانه هایی از کندی اقتصاد ملی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]کندی در میشیگان در میان نشانه هایی از کند شدن اقتصاد ملی به وجود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The slowdown will result partly from sluggishness in nondurable sectors such as apparel and textiles.
[ترجمه گوگل]این کندی تا حدی ناشی از کسادی در بخش‌های غیرقابل تحمل مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این رکود، تا حدودی ناشی از کندی در بخش های nondurable مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's really no better cure for simple sluggishness than forty minutes of fast paced aerobic activity.
[ترجمه گوگل]واقعاً هیچ درمانی بهتر از چهل دقیقه فعالیت هوازی سریع برای تنبلی ساده وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]واقعا هیچ درمانی برای تنبلی و تنبلی بیش از چهل دقیقه ورزش هوازی و کندی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sluggishness in the economy cannot be explained by cyclical factors; we need structural changes.
[ترجمه گوگل]کسادی در اقتصاد را نمی توان با عوامل چرخه ای توضیح داد ما نیاز به تغییرات ساختاری داریم
[ترجمه ترگمان]کندی در اقتصاد نمی تواند با عوامل چرخه ای توضیح داده شود؛ ما به تغییرات ساختاری نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A second factor in the sluggishness of the economic recovery is the housing market.
[ترجمه گوگل]دومین عامل در کسادی بهبود اقتصاد، بازار مسکن است
[ترجمه ترگمان]دومین عامل در رکود اقتصادی، بازار مسکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The general appearance of sluggishness alarmed his friends.
[ترجمه گوگل]ظاهر کلی سستی دوستانش را نگران کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال با تنبلی و تنبلی دوستان خود را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A state of sluggishness, inactivity, and apathy.
[ترجمه گوگل]حالت سستی، بی تحرکی و بی تفاوتی
[ترجمه ترگمان]حالت تنبلی و تنبلی و بی حالی و بی حالی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The detection methods of oscillation and sluggishness in feedback control loop are given, in order to reduce the diagnosis range of poor performance causes.
[ترجمه گوگل]روش‌های تشخیص نوسان و کندی در حلقه کنترل بازخورد، به منظور کاهش دامنه تشخیص علل عملکرد ضعیف ارائه شده‌اند
[ترجمه ترگمان]روش های تشخیص نوسان و کندی در حلقه کنترل بازخورد به منظور کاهش محدوده تشخیص عوامل عملکرد ضعیف ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had developed a droning style of speaking, and the general appearance of sluggishness alarmed his friends.
[ترجمه گوگل]او یک سبک صحبت کردن را توسعه داده بود، و ظاهر عمومی سستی دوستانش را نگران می کرد
[ترجمه ترگمان]او طرز سخن گفتن را به خود مشغول کرده بود و قیافه ژنرال هم به طرز تنبلی و تنبلی دوستان خود را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sufferers also complain of headaches, intermittent blurred vision and vision sluggishness.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا همچنین از سردرد، تاری دید متناوب و کندی بینایی شکایت دارند
[ترجمه ترگمان]Sufferers همچنین از سردرد، بینایی مبهم متناوب و کندی بینایی شکایت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such estimate of viscosities do give us some concept of the sluggishness of debris flows.
[ترجمه گوگل]چنین تخمینی از ویسکوزیته مفهومی از کندی جریان زباله را به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]چنین تخمینی از viscosities به ما مفهوم کندی جریان های آوار را به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The quasi-static input-output linear regression equation of the measuring system is established, and the testing results of input-output curve linearity and sluggishness are given.
[ترجمه گوگل]معادله رگرسیون خطی ورودی-خروجی شبه استاتیکی سیستم اندازه گیری ایجاد می شود و نتایج آزمایش خطی بودن منحنی ورودی-خروجی و کندی داده می شود
[ترجمه ترگمان]معادله رگرسیون خطی ورودی - خروجی خطی ورودی - خروجی سیستم اندازه گیری ایجاد می شود، و نتایج آزمون منحنی خروجی - خروجی خطی و sluggishness ارایه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The major reasons for these problems include inadaptability in mentality, deficiency in responsibility, interest-driven for behaviors, and sluggishness in methodology for Party member recruitment.
[ترجمه گوگل]دلایل عمده این مشکلات عبارتند از ناسازگاری در ذهنیت، کمبود در مسئولیت، علاقه محوری برای رفتارها، و کندی در روش شناسی برای استخدام اعضای حزب
[ترجمه ترگمان]دلایل اصلی برای این مشکلات عبارتند از inadaptability ذهنیت، کمبود مسیولیت پذیری، گرایش به رفتار، و کندی در روش کارمند یابی عضو حزب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• laziness, slothfulness, inactivity, lethargy; dullness, lack of alertness (of the mind)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sluggishness
✅️ صفت ( adjective ) : sluggish
✅️ قید ( adverb ) : sluggishly
sluggishness ( noun ) = lethargy ( noun )
به معناهای: خمودی، کسلی، رخوت، بیحالی، سستی، کندی، تنبلی، کم تحرکی
کم تحرک

بپرس