small talk

/ˈsmɒltɔːk//smɔːltɔːk/

معنی: پر حرف بودن، حرف مفت، حرف بیهوده زدن
معانی دیگر: حرف خودمانی، گپ زنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: informal or unimportant conversation; chitchat.
مشابه: gab

جمله های نمونه

1. Pollard opened the conversation with some small talk.
[ترجمه Pani] پولار گفتگو را با چند حرف خودمانی باز کرد.
|
[ترجمه گوگل]پولارد گفتگو را با صحبت های کوچک آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]پولارد گفتگو را با یک حرف کوچک باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We had small talk.
[ترجمه م. ش] کمی باهم اختلاط کردیم
|
[ترجمه گوگل]صحبت های کوچکی داشتیم
[ترجمه ترگمان] ما با هم حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They made small talk for half an hour.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت صحبت های کوچکی کردند
[ترجمه ترگمان]نیم ساعتی حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was never very good at making small talk with her parents.
[ترجمه گوگل]او هرگز در گفت‌وگو کردن با والدینش خیلی خوب نبود
[ترجمه ترگمان]از صحبت کردن با پدر و مادرش چندان خوب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We stood around making small talk .
[ترجمه گوگل]دور هم ایستاده بودیم و حرف می زدیم
[ترجمه ترگمان]ما ایستاده بودیم و گپ می زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has no small talk .
[ترجمه گوگل]او حرف کوچکی ندارد
[ترجمه ترگمان] اون حرف کوچیکی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I tried to make polite small talk with him although he seemed distinctly taciturn, if not downright moody.
[ترجمه گوگل]سعی کردم با او صحبت های کوچکی مودبانه داشته باشم، اگرچه او کاملاً کم حرف به نظر می رسید، اگر نه کاملاً بداخلاق
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با او مودبانه صحبت کنم، هرچند به نظر می رسید که خیلی کم حرف است، البته اگر مودی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They exchanged small talk in the car on the way to the restaurant.
[ترجمه گوگل]در راه رستوران در ماشین صحبت های کوچکی با هم رد و بدل کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها در مسیر رستوران با هم صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The only problem for movie fans is the small talk.
[ترجمه گوگل]تنها مشکل طرفداران سینما همین بحث است
[ترجمه ترگمان]تنها مشکل طرفداران فیلم، سخنرانی کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Guests stood with their drinks, making small talk about the weather.
[ترجمه گوگل]مهمانان با نوشیدنی های خود ایستاده بودند و در مورد آب و هوا صحبت های کوچکی می کردند
[ترجمه ترگمان]میهمانان با نوشیدنی های خود در کنار آب ایستاده بودند و درباره آب و هوا صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had always failed in the tactics of small talk.
[ترجمه گوگل]او همیشه در تاکتیک های صحبت کوتاه شکست خورده بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه در تاکتیک صحبت کوچک موفق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We made small talk to everyone we knew and I drank rather a lot of gin and ginger ale.
[ترجمه گوگل]با همه کسانی که می‌شناختیم صحبت‌های کوچکی انجام دادیم و من مقدار زیادی جین و زنجبیل نوشیدم
[ترجمه ترگمان]ما با هر کسی که می شناختیم، حرف می زدیم و کمی عرق جین و نوشابه زنجبیلی خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had always hated small talk.
[ترجمه گوگل]او همیشه از حرف های کوچک متنفر بود
[ترجمه ترگمان]همیشه از گفتگوهای کوتاه نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We sat around making small talk.
[ترجمه گوگل]دور هم نشستیم و با هم حرف زدیم
[ترجمه ترگمان]نشستیم و گپ می زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People stood in groups, making pointless small talk.
[ترجمه گوگل]مردم دسته دسته می ایستادند و حرف های بیهوده می زدند
[ترجمه ترگمان]مردم در گروه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر حرف بودن (اسم)
chatter, small talk

حرف مفت (اسم)
idle talk, guffaw, small talk, tattle, lockman

حرف بیهوده زدن (فعل)
small talk, piffle

تخصصی

[کامپیوتر] یکی از نخستین زبانهای برنامه نویسی شیئ گرا که در پایان دههی 70 شرکت زیراکس آن را ساخت ؛ این زبان رابط گرافیکی قدرتمندی دارد که طراحی مک اینتاش و میکروسافت ویندوز نیز تحت تأثیر آن هستند. نگاه کنید به Object -Oriented Programming ; graphical user interface .

انگلیسی به انگلیسی

• common talk, chit chat
small talk is conversation at social occasions about unimportant things.
programming language that is based on object-oriented programming (predecessor of c++)

پیشنهاد کاربران

خوش و بش، گپ و گفت خودمانی، گفتگوی خودمانی
bavardage, by - talk, chitchat,
chitter - chatter, trifling
در مورد small talkاین موارد رو باید بدونید. به معنی گپ و گفتگو هست. گپ و گفتگویی که بیشتر برای پر کردن وقت است. مثلا در باره مسایلی که چندان اهمیت ندارن و بحث بر انگیز هم نخواهند بود مثلا اینکه دیشب تلوزیون
...
[مشاهده متن کامل]
چه فیلمی پخش کرد یا هوا امروز سرده یا گرمه واین قبیل مسایل. نکته بعدی اینه که small talkبیشتر با افرادی که حالا خیلی باشما نزدیک و صمیمی نیستن یا حتی غریبه ان بکار میره مثلا تو مترو با بغل دستی چنین گفتگویی راه مینداز ین . معمولا تو این گفتگوهها شما cast aboutمیکنیدیعنی دنبال یه موضوعی میگردین تا بحث رو شروع کنید و ادامه بدین . بر خلافshoot the breezeکه اونهم معنی گفتگو کردن میده اما با افرادی که میشناسین و به نوعی نزدیک هستن . این نوع گفتگو ( shoot the breeze ) چون همو میشناسین نیاز به csat aboutکردن ندارین اونقدر حرف میشه زد که نگوالبته اینهم بیشتر برای وقت گذرونی هست

small talk: گپ
صحبت های غیرجدی و غیر رسمی.
We're talking about food and seasons.
It was just small talk.
خوش و بش، گپ کوتاه
Small Talk – polite conversation about unimportant or uncontroversial matters/ conversation about things that are not important, often between people who do not know each other well
گفتگوی مودبانه درباره مسائل کم اهمیت و پیش پا افتاده
...
[مشاهده متن کامل]

گفتگو در مورد چیزهایی که مهم نیستند، اغلب بین افرادی که به خوبی یکدیگر را نمی شناسند
I don't enjoy parties where I have to make small talk with complete strangers.
Synonym;
chit - chat/ informal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/small-talk
small talk ( اعتیاد )
واژه مصوب: خوش و بش
تعریف: عمومی ترین مهارت در مصاحبۀ انگیزشی شامل حرکات چهره و سلام و خداحافظی و پرسش دربارۀ موضوعات عمومی و روزمره و طرح گفتگوهای کوتاه
درباره موضوعات غیرضروری و بیهوده صحبت کردن

شروع کردن گفتگو برای اولین بار معمولا با غریبه ها، گپ زدن برای اولین بار،
a short conversation
i had a small talk with a man in the mall
درباره موضوع مهمی صحبت نکردن
گپ زدن
I don't enjoy parties where I have to make small talk with complete strangers.
اصلا اهل پارتی نیستم که با کسانی که اصلا نمیشناسم گپ بزنم.
اجتماعی حرف زدن ( حالت صحبت )
مکالمه خودمانی
small talk is friendly conversation between people who often dont know each other
for example :
they drank coffee and made small talk . im not good at making small talk
گفتگوی خودمونی
حرف مفت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس