smudgy

/ˈsmʌdʒi//ˈsmʌdʒi/

چرکین، پوشیده از کثافت یا گل و غیره، لک دار، ناخوانا، محو، رنگ و رو رفته، رنگ و رو رفته smudgy photos عکسهای رنگ و رو رفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: smudgier, smudgiest
مشتقات: smudgily (adv.), smudginess (n.)
(1) تعریف: having blotches or smears of dirt or the like.

(2) تعریف: giving off thick smoke, as a fire.

جمله های نمونه

1. smudgy photos
عکس های رنگ و رو رفته

2. Go for sludgy, smudgy shadows that eclipse the eye, giving shape and shade, dark thick lashes and structured brows.
[ترجمه گوگل]به سراغ سایه‌های لجن‌دار و لجن‌دار بروید که چشم را می‌گیرند، شکل و سایه می‌دهند، مژه‌های ضخیم تیره و ابروهای ساختار یافته
[ترجمه ترگمان]برو سراغ sludgy، سایه های ترسناک که چشم را خورشید گرفتگی می کند، شکل و سایه و ابروهای پرپشت تیره اش را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The show survived on smudgy bootleg videotapes, and its performances popped up occasionally on unauthorized albums.
[ترجمه گوگل]این نمایش با نوارهای ویدیویی لکه دار و غم انگیز زنده ماند و اجراهای آن گهگاه در آلبوم های غیرمجاز ظاهر می شد
[ترجمه ترگمان]این نمایش در نوارهای ویدیویی قاچاق گرفته باقی ماند و اجراهای آن گاهی در آلبوم های غیر معتبر پخش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hand-writing is smudgy.
[ترجمه گوگل]دست نوشته لکه دار است
[ترجمه ترگمان]دستخط دستی لکه داری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Time grew or have smudgy, do a bit clear, plaster coating can be renovated easily.
[ترجمه گوگل]زمان رشد کرد و یا لکه دار، کمی شفاف، پوشش گچ را می توان به راحتی بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان]زمان رشد کرده و یا چرک کرده، کمی روشن انجام دهید، و پوشش plaster را می توان به راحتی بازسازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tundra extends endlessly, all leached out colours, smudgy greens and browns, merging with the sky into a distant grey-blue nothingness.
[ترجمه گوگل]تاندرا بی‌پایان امتداد می‌یابد، همه رنگ‌های شسته شده، سبزهای لکه‌دار و قهوه‌ای، با آسمان در هم می‌آیند و به یک نیستی خاکستری-آبی دوردست می‌آیند
[ترجمه ترگمان]The بدون وقفه گسترده می شوند، همه رنگ ها را زیر و رو می کنند، و از سبز و قهوه ای قرمز گرفته می شوند و با آسمان به سوی نیستی خاکستری - آبی دوردست ادغام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Slowly, over the next hour, the fog thinned out into smudgy patches.
[ترجمه گوگل]به آرامی، در یک ساعت بعد، مه رقیق شد و به تکه های لکه آلود تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]آهسته، بعد از یک ساعت مه رقیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Other algorithms analyze the overall ridge flow—the oddly beautiful loops, whorls and deltas—to decipher any smudgy parts of the image.
[ترجمه گوگل]سایر الگوریتم‌ها جریان کلی برآمدگی را تجزیه و تحلیل می‌کنند - حلقه‌های زیبای عجیب و غریب، حلقه‌ها و دلتاها - برای رمزگشایی هر قسمت لکه‌دار تصویر
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های دیگری جریان کلی صخره را تجزیه و تحلیل می کنند - حلقه های زیبایی به طور عجیبی زیبا، whorls و deltas - برای کشف هر گونه لکه داری در تصویر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. New sofa is bought when answering, but the cloth cover on gush keeps clean agent, prevent smudgy or grease is adsorptive.
[ترجمه گوگل]مبل نو در هنگام پاسخگویی خریداری می شود، اما روکش پارچه ای روی گاز باعث تمیز نگه داشتن عامل، جلوگیری از لکه دار شدن یا جذب چربی می شود
[ترجمه ترگمان]مبل جدید هنگام پاسخ دادن خریداری می شود، اما پوشش پارچه ای روی آب، عامل تمیز را نگه می دارد و از لکه لکه یا لکه لکه گرفته جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When he had gathered a heap he built a fire, - a smouldering, smudgy fire, - and put a tin pot of water on to boil.
[ترجمه گوگل]وقتی کپه ای جمع کرد، آتشی برافراشت، آتشی دود و دودآلود، و دیگ حلبی آب گذاشت تا بجوشد
[ترجمه ترگمان]وقتی توده ای را جمع کرده بود، آتش گرفت، آتش smouldering، و یک قوری حلبی روی آن گذاشت تا به جوش بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you tilt it left and right, you'll lose the effect and the picture will go smudgy, like what happens when you remove your glasses during a 3D movie.
[ترجمه گوگل]اگر آن را به چپ و راست بچرخانید، جلوه را از دست خواهید داد و تصویر لکه دار می شود، مانند اتفاقی که هنگام برداشتن عینک در طول فیلم سه بعدی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر آن را به سمت چپ و راست متمایل کنید، افکت خود را از دست خواهید داد و عکس از آن گرفته خواهد شد، مثلا وقتی که شما عینک خود را در طول یک فیلم سه بعدی حذف می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is very difficult to separate completely International law and national law 's own legal. The demarcation line between international law and national law is becoming smudgy.
[ترجمه گوگل]تفکیک کامل حقوق بین الملل و حقوق ملی خود بسیار دشوار است خط مرزی بین حقوق بین الملل و قوانین ملی در حال تبدیل شدن به لکه دار شدن است
[ترجمه ترگمان]جدا کردن قوانین کاملا بین المللی و قانون ملی خود بسیار دشوار است مرزبندی بین قانون بین الملل و قانون ملی در حال گرفته شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Step Select a paragraph of the cleanness of weak seriously grandma deep pore smudgy.
[ترجمه گوگل]مرحله یک پاراگراف از تمیزی ضعیف به طور جدی مادربزرگ لکه منافذ عمیق انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]گامی را انتخاب کنید که از پاکی مادربزرگ جدا شده مادربزرگ جدا شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, plasma system in cutting spraying, rusty steel materials smudgy even more effective, and make it become repair heavy equipment, cars and farm equipment necessary tools.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیستم پلاسما در برش پاشش، مواد فولادی زنگ زده لکه دار حتی موثرتر، و آن را تبدیل به تعمیر تجهیزات سنگین، ماشین و تجهیزات مزرعه ابزار لازم است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سیستم پلاسما در برش اسپری کردن، مواد فولادی زنگ زده، حتی موثرتر است و باعث می شود که تجهیزات سنگین، ماشین ها و تجهیزات لازم برای تجهیزات کشاورزی تعمیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Discharge makeup oil is used first when cleanness deliquescent pore is smudgy, the clean black with reoccupy great bubble or clean product.
[ترجمه گوگل]روغن آرایشی تخلیه اولین بار زمانی استفاده می شود که منافذ پاک کننده لکه دار باشد، رنگ سیاه تمیز با حباب بزرگ یا محصول تمیز دوباره اشغال شود
[ترجمه ترگمان]ابتدا از روغن ترکیبی تخلیه استفاده می شود هنگامی که پاک کردن منافذ از منافذ بزرگ با حباب بزرگ و یا محصول پاک در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smeared, dirtied, stained, marked with smudges; blurred; emitting stifling smoke, smoky
something that is smudgy is covered with dirty marks.
something that is smudgy is also blurred so that it is messy and its outline or details are no longer clear.

پیشنهاد کاربران

بپرس