sobriety

/səˈbraɪəti//səˈbraɪəti/

معنی: هشیاری، متانت، اعتدال
معانی دیگر: هشیاری (در برابر: مستی drunkenness)، میانه روی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: abstinence from alcohol; temperance.
متضاد: insobriety
مشابه: abstinence, temperance

- He'd been a heavy drinker as a young man, but sobriety characterized his later years.
[ترجمه داور] او درجوانی مشروب زیاد می خورد ولی در سالهای بعد شخصیت هشیارتری داشت.
|
[ترجمه گوگل] او در جوانی به شدت مشروب می‌نوشید، اما متانت سال‌های آخر او را مشخص می‌کرد
[ترجمه ترگمان] او به اندازه یک مرد جوان الکلی بود، اما هوشیاری و هوشیاری او سال ها بعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: seriousness of demeanor; solemnity.
متضاد: frivolity
مشابه: earnest, gravity

جمله های نمونه

1. John had periods of sobriety, but always went back to drinking.
[ترجمه گوگل]جان دوره‌هایی از هوشیاری داشت، اما همیشه به نوشیدن مشروب برمی‌گشت
[ترجمه ترگمان]جان یک دوره هوشیاری داشت ولی همیشه به نوشیدن ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was a model of sobriety and honesty.
[ترجمه Rasekhi] او نمونه متانت و صداقت بود
|
[ترجمه گوگل]او الگوی متانت و صداقت بود
[ترجمه ترگمان]اون یه مدل هوشیاری و صداقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Consequently pentecostals have gained a reputation for sobriety, punctuality, and honesty.
[ترجمه گوگل]در نتیجه پنطیکاستی ها به خاطر متانت، وقت شناسی و صداقت شهرت پیدا کرده اند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه pentecostals برای هوشیاری، وقت شناسی و صداقت شهرت پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Again he failed a sobriety test.
[ترجمه گوگل]او دوباره در تست هوشیاری مردود شد
[ترجمه ترگمان]دوباره تست هوشیاری رو شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When he was through, Tip sensed the awkward sobriety that had overcome his table.
[ترجمه گوگل]وقتی تمام شد، تیپ هوشیاری ناخوشایندی را که بر میز او غلبه کرده بود احساس کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی مارتین از آن عبور کرد، احساس می کرد آن هوشیاری عجیب که بر میز او چیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That was our one break with sobriety.
[ترجمه گوگل]این تنها شکست ما با متانت بود
[ترجمه ترگمان]این تنها جدایی ما با هوشیاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Terry had many periods of sobriety, including eight years in the 1980s.
[ترجمه گوگل]تری دوره های زیادی از هوشیاری داشت، از جمله هشت سال در دهه 1980
[ترجمه ترگمان](تری)در دهه ۱۹۸۰ دوره های زیادی با هوشیاری انجام داد، از جمله هشت سال در دهه ۱۹۸۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mortified by the twist in his sobriety, George decided to go the whole hog and join the Total Abstinence Society.
[ترجمه گوگل]جورج که از پیچ و تاب در هوشیاری خود غمگین شده بود، تصمیم گرفت تمام گراز را برود و به انجمن پرهیز کامل بپیوندد
[ترجمه ترگمان]جورج با چرخش هوشیاری او، تصمیم گرفت همه خوک و جمع کند و به انجمن Total بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With the wild night, after two months, sobriety, he had a hangover would stiffen an eel.
[ترجمه گوگل]با شب وحشی، پس از دو ماه، هوشیاری، خماری داشت، مارماهی را سفت می کرد
[ترجمه ترگمان]با آن شب سرکش، پس از دو ماه، هوشیاری، یک مارماهی را خشک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He became irregular in his sobriety and would launch into disconnected, hortatory speeches about such matters as space exploration.
[ترجمه گوگل]او در هوشیاری خود نامنظم شد و در مورد موضوعاتی مانند اکتشاف فضایی سخنرانی های غیرمرتبط و احتیاطی را آغاز می کرد
[ترجمه ترگمان]او در هوشیاری خود بی قاعده شد و شروع به صحبت درباره موضوعاتی چون اکتشاف فضایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But, employing the commercial sobriety for which they were being approached, they all refused.
[ترجمه گوگل]اما، با به کارگیری متانت تجاری که به خاطر آن با آنها تماس گرفته شده بود، همگی امتناع کردند
[ترجمه ترگمان]اما پس از آنکه هوشیاری تجارتی را که به آن ها نزدیک شده بودند استخدام کرد، همه رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Women for Sobriety is a self-help group for women with drinking problems.
[ترجمه گوگل]Women for Sobriety یک گروه خودیاری برای زنان با مشکلات نوشیدن است
[ترجمه ترگمان]زنان برای Sobriety یک گروه کمک به نفس برای زنان با مشکلات نوشیدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His sobriety and temperament are questionable.
[ترجمه گوگل]متانت و خلق و خوی او مشکوک است
[ترجمه ترگمان]هوشیاری و خلق و خوی او قابل بحث است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has many rare and charming qualities, but Sobriety is not one of them. Jane Austen
[ترجمه گوگل]او ویژگی های نادر و جذاب بسیاری دارد، اما متانت یکی از آنها نیست جین آستن
[ترجمه ترگمان]او خصوصیات کمیاب و charming دارد، اما Sobriety یکی از آن ها نیست جین آستین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I insist on perfect sobriety and silence.
[ترجمه گوگل]من بر متانت و سکوت کامل اصرار دارم
[ترجمه ترگمان]من اصرار می کنم که هوشیاری کامل داشته باشم و سکوت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هشیاری (اسم)
awareness, sharpness, watchfulness, sobriety

متانت (اسم)
equanimity, constancy, calmness, sobriety, serenity, placidity, firmness, self-possession

اعتدال (اسم)
mean, moderation, sobriety, temperance

انگلیسی به انگلیسی

• calmness, seriousness; temperance, abstention or moderation in the consumption of alcoholic beverages
sobriety is serious and thoughtful behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Sobriety is the state of being sober, which means not being under the influence of drugs or alcohol.
هوشیاری، یعنی تحت تأثیر مواد مخدر یا الکل قرار نداشتن.
پاکی ( از مواد و مشروبات الکلی )
The police officers conducted a roadside sobriety test on the driver to ensure he was not under the influence of drugs or alcohol.
...
[مشاهده متن کامل]

After years of struggling with alcohol addiction, John finally achieved sobriety and turned his life around.
Sarah has been living in sobriety for four years after receiving treatment for drug abuse.
Attending regular AA meetings and practicing self - care has helped Jake maintain his sobriety.
The judge ordered the defendant to attend substance abuse treatment and maintain sobriety as a condition of their bail.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sobriety
پرهیز از شراب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sober
✅️ اسم ( noun ) : sobriety
✅️ صفت ( adjective ) : sober / sobering
✅️ قید ( adverb ) : soberly
مراعات کردن حال کسی یا چیزی
sobriety ( اعتیاد )
واژه مصوب: پاکی
تعریف: وضعیتی که در آن فرد ضمن رعایت اصول خودیابی از مصرف مواد و الکل پرهیز می کند
هشیاری ( در مقابل مستی ) : کسی که مشروبات الکی رو ترک کنه به اون حالی که توش هست میگن هشیاری. مثلا التون جان ۳۰ سال هشیاریش رو جشن گرفت.
صَحو ( در عرفان اسلامی )
sobriety test
تست الکل

بپرس