sock

/ˈsɑːk//sɒk/

معنی: ضربه، درست، ضرب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، جوراب کوتاه، جوراب پوشیدن، مشت زدنیکراست، ضربت زدن
معانی دیگر: (جمع آن: socks یا sox) جوراب کوتاه، (تئاتر یونان و روم باستان) کفش سبک، کمدی، شادمایش، الهه ی الهامگر کمدی، رجوع شود به: windsock، زدن (به ویژه با مشت)، (خودمانی)، مشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: socks, sox
(1) تعریف: a covering for the foot made of a woven or knitted material and extending to a point between the ankle and knee.

(2) تعریف: something that resembles this covering in function or shape, such as an airport windsock or a covering for the head of a golf club.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: socks, socking, socked
عبارات: sock it to someone
• : تعریف: (informal) to hit or strike hard, esp. with a fist.
مشابه: belt, poke
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a hard blow, esp. with a fist.
مشابه: belt, paste, poke, punch

جمله های نمونه

1. sock away
(امریکا - عامیانه) پول کنار گذاشتن،پول اندوختن

2. sock in
(امریکا) فرودگاه را بستن،هواپیما را زمین گیر کردن (معمولا به خاطر هوای نامساعد)

3. an odd sock
یک لنگه جوراب (مردانه)

4. turn the sock right side out
جوراب را پشت و رو کن (چون وارونه است).

5. Sock Shop was one of the high-street success stories of the 80s.
[ترجمه گوگل]Sock Shop یکی از داستان های موفقیت آمیز خیابانی دهه 80 بود
[ترجمه ترگمان]فروشگاه Sock یکی از بزرگ ترین داستان های موفقیت در خیابان ۸۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please darn the hole in my sock.
[ترجمه Shahab] لطفا سوراخ جورابم را بدوز.
|
[ترجمه گوگل]لطفاً سوراخ جوراب من را لعنت کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا یه سوراخ توی جوراب من بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You've worn a hole in your sock.
[ترجمه Shahab] تو جورابت را سوراخ کرده ای.
|
[ترجمه گوگل]شما یک سوراخ در جوراب خود پوشیده اید
[ترجمه ترگمان]تو یه سوراخ توی جوراب تو پوشیده بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hey, put a sock in it, will you? I'm trying to work here.
[ترجمه گوگل]هی، یک جوراب در آن قرار دهید، می خواهید؟ من سعی می کنم اینجا کار کنم
[ترجمه ترگمان]هی، یه جوراب بکن توش، باشه؟ من دارم سعی می کنم اینجا کار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Give him a sock on the jaw!
[ترجمه گوگل]به او جوراب روی فک بدهید!
[ترجمه ترگمان]! بهش یه جوراب بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can't you put a sock in it? I'm trying to work.
[ترجمه گوگل]نمی تونی جوراب توش بذاری؟ دارم تلاش می کنم کار کنم
[ترجمه ترگمان]نمی تونی یه جوراب توش بذاری؟ دارم سعی می کنم کار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Go in there and sock it to 'em!
[ترجمه گوگل]برو در آنجا و جوراب آن را به آنها!
[ترجمه ترگمان]! برو اونجا و جمعش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Larry gave him a sock on the arm.
[ترجمه گوگل]لری یک جوراب به بازویش داد
[ترجمه ترگمان]لری دستش را روی بازوی لری گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He gave his sock a hitch.
[ترجمه گوگل]جورابش را به هم زد
[ترجمه ترگمان] اون به جوراب خودش یه مشکلی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The skin under my sock was rubbed raw .
[ترجمه گوگل]پوست زیر جورابم خام مالیده شد
[ترجمه ترگمان]پوست جوراب من پاک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He put a sock in it.
[ترجمه گوگل]یک جوراب در آن انداخت
[ترجمه ترگمان] اون یه جوراب توش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Larry gave him a sock in the arm.
[ترجمه گوگل]لری یک جوراب به دستش داد
[ترجمه ترگمان]لری به او یک لنگه جوراب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. That man can read a wind sock quicker, better, than anyone you can imagine.
[ترجمه گوگل]آن مرد می تواند جوراب بادی را سریعتر و بهتر از هرکسی که شما تصور کنید بخواند
[ترجمه ترگمان]این مرد می تواند یک لنگه جوراب را سریع تر و بهتر از هر کسی که تصورش را بکنی بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Rex finished up the work on the replacement sock valves.
[ترجمه گوگل]رکس کار روی دریچه های جوراب جایگزین را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]رکس شروع به کار بر روی the جوراب تعویض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضربه (اسم)
pelt, accent, emphasis, stress, impact, strike, stroke, thud, lash, acute, hook, tit, brunt, hack, flap, whop, sock, traumatism, whang

درست (اسم)
sound, sock

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

جوراب ساقه کوتاه (اسم)
sock

کفش راحتی بی پاشنه (اسم)
sock

جوراب کوتاه (اسم)
sock

جوراب پوشیدن (فعل)
sock

مشت زدن یک راست (فعل)
sock

ضربت زدن (فعل)
strike, bump, bob, jab, contuse, hammer, inflict, sock

تخصصی

[نساجی] جوراب ساق کوتاه

انگلیسی به انگلیسی

• woven or knitted foot covering which reaches a point between the ankle and the knee; hit, blow (slang)
hit, punch, strike (slang)
socks are pieces of clothing which cover your foot and ankle and are worn inside shoes.

پیشنهاد کاربران

sock 2 ( n ) =a strong blow, especially with the fist, e. g. He gave him a sock on the jaw.
sock
sock 1 ( n ) ( sɑk ) =a piece of clothing that is worn over the foot, ankle, and lower part of the leg, especially inside a shoe, e. g. a pair of socks.
sock
to hit someone very hard, especially with your hand closed
my friend's young sister works all day and she never washes her socks so they are very very smelly and dirty
خواهر دوست من کل روز را کار می کند و هرگز جوراب هایش را نمی شوید بنابراین آنها بسیار بسیار چرک و بدبو هستند
زیر و رو کردن
لنگه جوراب
جوراب

بپرس