spawn

/ˈspɑːn//spɔːn/

معنی: تخم ماهی، بذر، اشپل، تخم ریزی کردن، تولید مثل کردن
معانی دیگر: (به ویژه ماهی) تخم ریزی کردن، بچه زایی کردن، (به ویژه به تعداد زیاد - تداعی منفی) ایجاد کردن، موجب شدن، به وجود آوردن، (ماهی و قورباغه و نرم تنان و سخت پوستان) تخم، خاویار، اولاد، توله، تخم و ترکه، زاد و رود، جرم، تخم ریزی کردن حیوانات دریایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the mass of eggs deposited by fish, frogs, or other aquatic animals.

(2) تعریف: offspring, esp. when produced in large numbers; brood.
مترادف: brood

(3) تعریف: a product, outcome, or result.
مترادف: offspring, outcome, product, result

- Their deaths were the spawn of an evil plan.
[ترجمه سایه] نقشه ای پلید باعث مرگشان شده بود
|
[ترجمه گوگل] مرگ آنها حاصل یک نقشه شیطانی بود
[ترجمه ترگمان] مرگ آن ها ناشی از یک نقشه شیطانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: spawns, spawning, spawned
(1) تعریف: to produce or deposit a mass of eggs.

- Salmon spawn in fresh water.
[ترجمه گوگل] تخم ریزی ماهی قزل آلا در آب شیرین
[ترجمه ترگمان] ماهی های قزل آلا در آب تازه تخم می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce offspring, esp. in large numbers.
مترادف: multiply, proliferate
مشابه: bear, breed, procreate, propagate, reproduce
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: spawner (n.)
(1) تعریف: to produce or deposit (an egg mass).
مشابه: deposit, produce

(2) تعریف: to give birth to; produce as offspring.
مترادف: breed, engender, procreate, produce
مشابه: bear, beget, father, generate, reproduce, sire

(3) تعریف: to give rise to or result in; engender.
مترادف: beget, breed, engender, generate, result in
مشابه: create, originate, produce, yield

- The new restrictions spawned widespread protest.
[ترجمه بهنام] محدودیت های جدید موجب اعتراض گسترده شد.
|
[ترجمه گوگل] محدودیت های جدید اعتراضات گسترده ای را به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان] محدودیت های جدید باعث ایجاد اعتراضات گسترده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. salmon go up the river to spawn
آزاد ماهی ها برای تخم ریزی به بالای رود خانه می روند.

2. Many sea fishes spawn in rivers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماهی های دریایی در رودخانه ها تخم ریزی می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ماهی های دریایی در رودخانه ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When the Discus spawn the eggs will hatch in 60 hours.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دیسکس تخم ریزی می کند، تخم ها در 60 ساعت از تخم بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]زمانی که تخم Discus تخم را تخم می گذارد، در ۶۰ ساعت باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the scruples would spawn in his head, giving a cynical taint to his image of himself.
[ترجمه گوگل]اما ظلم‌ها در سر او ایجاد می‌شد و رنگ بدبینانه‌ای به تصویر او از خودش می‌داد
[ترجمه ترگمان]اما این وسواس در ذهنش نقش می بست و به عکس خود لطمه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's so perfect that they should effortlessly spawn the very stuff which facilitates the clicking of needles and clucking of tongues.
[ترجمه گوگل]آنقدر عالی است که آنها باید بدون زحمت همان چیزهایی را تولید کنند که کلیک کردن سوزن ها و کوبیدن زبان ها را تسهیل می کند
[ترجمه ترگمان]آنقدر عالی است که به آسانی باید به راحتی آن ماده ای را تولید کنند که صدای کلیک کردن سوزن ها و قد قد زبان ها را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of these would be the firstborn spawn of hybrids, human in looks yet able to procreate a purestrain Stealer.
[ترجمه گوگل]برخی از اینها می‌توانند اولین تخم‌ریزه هیبریدها باشند که ظاهری انسانی دارند و در عین حال قادر به تولید یک دزد ناب هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از این ها اولین فرزندان ارشد دورگه هستند که در عین حال قادر به تولید مثل زاد و ولد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only 780,000 tonnes of cod are ready to spawn this year, compared with 1 million tonnes in 199
[ترجمه گوگل]امسال تنها 780000 تن ماهی کاد آماده تخم ریزی است در حالی که این رقم در سال 199 یک میلیون تن بود
[ترجمه ترگمان]تنها ۷۸۰،۰۰۰ تن ماهی در سال جاری حاضر هستند در حالی که در ۱۹۹ میلیون تن ۱۹۹ تن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A Discus is good condition will spawn quite happily in tanks as small as 15 gallons.
[ترجمه گوگل]یک دیسک در شرایط خوبی است که در تانک هایی به کوچکی 15 گالن با خوشحالی تخم ریزی می کند
[ترجمه ترگمان]A یک شرط خوب است که به اندازه ۱۵ گالن با خوشحالی در تانک تولید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An older pair tending their spawn.
[ترجمه گوگل]یک جفت مسن تر که از تخم خود مراقبت می کنند
[ترجمه ترگمان]یک جفت بزرگ تر از spawn
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I felt like a salmon swimming upstream to spawn as I pushed my way through the cars.
[ترجمه گوگل]من احساس می کردم ماهی قزل آلا در بالادست شنا می کند تا تخم ریزی کند در حالی که از بین ماشین ها عبور می کردم
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که یک ماهی آزاد در بالای سر من شنا می کند، در حالی که راه خود را از میان ماشین ها به پیش راندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's easy to spawn and usually very robust.
[ترجمه گوگل]تخم ریزی آن آسان است و معمولاً بسیار قوی است
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توان تولید کرد و معمولا خیلی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fish will spawn among the fine-leaved plants.
[ترجمه گوگل]ماهی در میان گیاهان برگ ریز تخم ریزی می کند
[ترجمه ترگمان]این ماهی در میان گیاهان برگ های ظریف تولید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She would spawn another child.
[ترجمه گوگل]او یک بچه دیگر تولید می کند
[ترجمه ترگمان]اون یه بچه دیگه رو از هم جدا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She then releases the spawn, trailing it in and amongst the stems and foliage of submerged plant life.
[ترجمه گوگل]سپس تخم را رها می کند و آن را در میان ساقه ها و شاخ و برگ حیات گیاهی غوطه ور دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]سپس تخم را رها می کند و آن را در ساقه و ساقه زندگی گیاهی مستغرق نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخم ماهی (اسم)
berry, spawn

بذر (اسم)
seed, spawn, spore, sperm

اشپل (اسم)
spawn

تخم ریزی کردن (فعل)
spawn

تولید مثل کردن (فعل)
spawn

انگلیسی به انگلیسی

• mass of eggs deposited by an aquatic animal (i.e. fish, frog, etc.); vast quantity of offspring (derogatory); product, outcome
reproduce, produce eggs in large numbers (about aquatic animals); bring forth, give rise to, generate
spawn is a jelly-like substance containing the eggs of fish or frogs.
when fish or frogs spawn, they lay eggs.
to spawn something means to cause it to happen or be created; a literary use.

پیشنهاد کاربران

تعداد زیادی بیرون دادن ( آهنگ، فیلم، نوشته و . . .
تکثیر کردن به وفور
تخم و ترکه ( فرزند )
در معنای اصطلاحی و مجازی می تواند به معنای تعداد زیاد کردن و افزایش دادن و بسیار کردن چیزی باشد.
❤️🙏🏻
بر سر زبان ها افتادن
ایجاد کردن، پدید آوردن
تخم ریزی کردن - کلید زدن
فرزند
ناشی از
The high - tech revolution and the life style it has spawned. . . . تحولات تکنولوژی وسیب زندگی که ایجاد کرده است
Spawn:create:ایجاد کردن - بوجوداوردن
پدید آوردن
بذر پاشیدن
this position spawns a further question : این دیدگاه بذر پرسش دیگری را می پاشد
به راه اندازی؛ به راه انداختن
تخم ریزی کردن
A spawned fish dies after spawning
یک ماهی تخم ریزی کرده، بعد از تخم ریزی میمیرد!
به دنیا آوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس