specificity

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being specific.

(2) تعریف: the quality of being exact, precise, or particular.

- The teacher said that greater specificity in our descriptive writing would make it more effective.
[ترجمه گوگل] معلم گفت که اختصاصی بودن بیشتر در نوشتار توصیفی ما آن را مؤثرتر می کند
[ترجمه ترگمان] معلم گفت که ویژگی بیشتر در نوشته های توصیفی ما آن را موثرتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The reporter's recommendations lack specificity.
[ترجمه گوگل]توصیه های گزارشگر فاقد جزئیات است
[ترجمه ترگمان]توصیه های گزارشگر فاقد ویژگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It can replicate because the specificity of base pairing ensures that the daughter molecules are identical to the original one.
[ترجمه گوگل]می تواند تکرار شود زیرا ویژگی جفت شدن پایه تضمین می کند که مولکول های دختر با مولکول اصلی یکسان هستند
[ترجمه ترگمان]می تواند به این دلیل تکرار شود که ویژگی جفت کردن پایه تضمین می کند که مولکول های دختر با اولی یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Marx's recognition of the specificity of motives under capitalism should have alerted us to this problem.
[ترجمه گوگل]شناخت مارکس از ویژگی انگیزه ها در سرمایه داری باید ما را نسبت به این مشکل آگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]به رسمیت شناختن ویژگی های انگیزه های تحت نظام سرمایه داری، باید به ما نسبت به این مشکل هشدار داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You must find the right balance of specificity and practicality between the two extremes.
[ترجمه گوگل]شما باید تعادل درستی از ویژگی و عملی بودن را بین دو افراط پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید تعادل مناسب بودن و عملی بودن بین دو طرف را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Standards may also vary somewhat in specificity and reproducibility according to the methods used.
[ترجمه گوگل]استانداردها همچنین ممکن است از نظر ویژگی و تکرارپذیری با توجه به روش های مورد استفاده تا حدودی متفاوت باشند
[ترجمه ترگمان]استانداردهای ممکن است تا حدی در ویژگی ها و تکرارپذیری با توجه به روش های مورد استفاده متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These are protein molecules, which owe their specificity to their amino acid sequence, and hence ultimately to the genes.
[ترجمه گوگل]اینها مولکول های پروتئینی هستند که ویژگی خود را مدیون توالی اسید آمینه خود و در نهایت به ژن ها هستند
[ترجمه ترگمان]اینها مولکول های پروتئینی هستند که اختصاصی خود را به زنجیره آمینو اسید خود مدیون هستند در نتیجه در نهایت به ژن ها می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At this level of specificity, therefore,(sentence dictionary) these facts are of limited significance for a general study of lexical semantics.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در این سطح از ویژگی (فرهنگ جملات) این حقایق برای مطالعه کلی معناشناسی واژگانی اهمیت محدودی دارند
[ترجمه ترگمان]بنابراین در این سطح از اختصاصی بودن (فرهنگ لغت)این واقعیت ها از اهمیت محدودی برای یک مطالعه کلی از معناشناسی واژگانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The relationship between precision and recall and specificity is interesting.
[ترجمه گوگل]رابطه بین دقت و یادآوری و ویژگی جالب است
[ترجمه ترگمان]رابطه بین دقت و یادآوری و ویژگی جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The higher the specificity of indexing, the more likely that search outputs will show high precision.
[ترجمه گوگل]هرچه ویژگی نمایه سازی بیشتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که خروجی های جستجو دقت بالایی را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]هر چه ویژگی شاخص گذاری بالاتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که خروجی های جستجو دقت بالایی نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reproducibility, sensitivity, and specificity of the continuous infusion glucose tolerance test have been reported.
[ترجمه گوگل]تکرارپذیری، حساسیت و ویژگی تست تحمل گلوکز انفوزیون مداوم گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]تکرارپذیری، حساسیت و اختصاصی بودن تست تحمل قند پیوسته گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The specificity also assists in the construction of parsimonious, but relevant, information systems for control purposes.
[ترجمه گوگل]این ویژگی همچنین به ساخت سیستم‌های اطلاعاتی مختصر، اما مرتبط برای اهداف کنترلی کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی همچنین به ساخت مقرون به صرفه، اما مرتبط، سیستم های اطلاعاتی برای اهداف کنترل کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The laboratory tests lack specificity and can be normal in the presence of clinically active disease.
[ترجمه گوگل]تست های آزمایشگاهی فاقد ویژگی هستند و در صورت وجود بیماری فعال بالینی می توانند طبیعی باشند
[ترجمه ترگمان]تست های آزمایشگاهی فاقد ویژگی هستند و می توانند در حضور بیماری فعال بالینی نرمال باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lower specificity will be associated with lower precision but high recall.
[ترجمه گوگل]ویژگی کمتر با دقت کمتر اما یادآوری بالا همراه است
[ترجمه ترگمان]ویژگی پایین با دقت کم تر اما به خاطر سپردن بالا همراه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also the specificity of our results needs to be verified as we did not study patients with other inflammatory bowel diseases.
[ترجمه گوگل]همچنین ویژگی نتایج ما نیاز به تأیید دارد زیرا ما بیماران مبتلا به سایر بیماری های التهابی روده را مطالعه نکردیم
[ترجمه ترگمان]همچنین ویژگی نتایج ما باید تایید شود چون ما بیمارانی با دیگر بیماری های التهابی روده را مطالعه نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus sensitization lacks the specificity which is the hallmark of truly associative learning in which a particular pairing of stimuli is achieved.
[ترجمه گوگل]بنابراین حساسیت فاقد ویژگی خاصی است که مشخصه یادگیری واقعاً انجمنی است که در آن یک جفت خاص از محرک ها به دست می آید
[ترجمه ترگمان]از این رو sensitization فاقد ویژگی یادگیری حقیقی است که در آن جفت خاصی از محرک ها به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] ویژگی
[ریاضیات] میزان عدم اشتراک
[آمار] ویژگی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being specific; condition of being unique to a particular organism or group of organisms

پیشنهاد کاربران

ماهیت خاص، طبیعت خاص
the quality of being specific ( = clear and exact )
شفاف و دقیق بودن،
اختصاصی - دارای اهمیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : specify
✅️ اسم ( noun ) : specification / specificity / specifics
✅️ صفت ( adjective ) : specific / specifiable
✅️ قید ( adverb ) : specifically
تخصص یافتگی
اختصاص مندی
موضوعیت داشتن
اختصاصی مندی، اختصاصی بودن،
مشخص مندی، مشخص بودن
تکینگی
ویژه مندی
ویژه بودگی
specificity ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: ویژگی
تعریف: توانایی هر آزمون یا آزمایش در تشخیص درست موارد غیربیمار
خاص شدگی
اختصاصیت
میزان خاص بودن، میزان معین بودن، میزان صراحت، میزان دقت، میزان شفافیت
Precedence
اولویت
مشخصه
خاص بودن
مشخص بودگی - معلوم بودگی - معین بودگی
( شاید این معانی دقیقا به این شکل ، در فارسی موجود نباشند و صرفا جهت درک معنی هستند )
خصیصه
خصوصیت
ویژگی خاص
اختصاصیت

اختصاصی
کامپیوتر:ویژگی
خاصیت
ویژه واری: مثلاً در پزشکی، به میزانی که یک آزمایش تشخیصی مختصِ شرط یا حالت خاصی باشد، ویژه واری آن آزمایش گفته می شود.
در بیومواد:قدرت پیوند
ویژگی
خاص بودگی
ویژه بودن
خاص بودن، اختصاصی بودن
وجه مشخصه
وضوح، صراحت، تعین، متعین بودن، دقت، شفافیت
صراحت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس