پیاز داغش را زیاد کردن، یا به گفتار اغراق بخشیدن،
◀️ He'd spiced up his speech with a few rude jokes
◀️ It was one of those articles on how to spice up your sex life
◀️ They now look to spice up their sex life
جذاب تر و باحال تر کردن - چاشنی افزودن
مزه دار کردن
چاشنی به غذا افزودن
ادویه اضافه کردن به غذا
چاشنی به غذا افزودن
ادویه اضافه کردن به غذا
1 - ( در مورد غذاها ) چاشنی دار کردن، ادویه زدن، خوشمزه تر کردن، بعنوان طعم یا چاشنی چیزی را به غذا اضافه تر کردن!
The cook spiced up the food with some peppers
آشپز غذا را با مقداری فلفل چاشنی دار کرد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( در مورد داستان، سخنرانی، اجرای نمایش و. . . ) مهیج تر کردن، پیاز داغشو بیشتر کردن، جذاب تر کردن!
He'd spiced up his speech with a few rude jokes
او سخنرانی اش را با یه تعداد جوک غیر مؤدبانه مهیج تر کرده بود!
یا
او برای اینکه سخنرانی اش جذابیت بیشتری داشته باشه یه تعداد جوک غیر مؤدبانه چاشنی سخنرانی اش کرده بود!
آشپز غذا را با مقداری فلفل چاشنی دار کرد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( در مورد داستان، سخنرانی، اجرای نمایش و. . . ) مهیج تر کردن، پیاز داغشو بیشتر کردن، جذاب تر کردن!
او سخنرانی اش را با یه تعداد جوک غیر مؤدبانه مهیج تر کرده بود!
یا
او برای اینکه سخنرانی اش جذابیت بیشتری داشته باشه یه تعداد جوک غیر مؤدبانه چاشنی سخنرانی اش کرده بود!
هیجان بخشیدن، هیجان انگیز کردن
جذابیت بخشیدن به چیزی