spicy

/ˈspaɪsi//ˈspaɪsi/

معنی: تند، جالب، زننده، معطر، ادویه دار، ادویه زده
معانی دیگر: پر ادویه، گیرا، چاشنی مانند، هیجان انگیز، (کمی) زننده، (کمی) هرزه یا مستهجن، بوزار دار، دیگ افزار دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: spicier, spiciest
مشتقات: spicily (adv.), spiciness (n.)
(1) تعریف: containing strong spices, as food.
مترادف: hot, peppery, piquant
متضاد: bland
مشابه: curried, fiery, nippy, pungent, seasoned, sharp

- She added more pepper to make the dish spicy.
[ترجمه tuko] او فلفل بیشتری اضافه کرد تا غذای تندی داشته باشد
|
[ترجمه گوگل] فلفل بیشتری اضافه کرد تا غذا تند شود
[ترجمه ترگمان] او فلفل بیشتری به غذای تند اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Mulled wine is a spicy drink that often includes cinnamon and cloves.
[ترجمه گوگل] شراب مولد یک نوشیدنی تند است که اغلب شامل دارچین و میخک است
[ترجمه ترگمان] شراب mulled نوشیدنی تندی است که اغلب شامل دارچین و میخک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a pungent flavor or smell.
مترادف: piquant, pungent, sharp
متضاد: bland, mild
مشابه: acid, biting, fiery, hot, peppery, tart

- Jalapenos are very spicy peppers.
[ترجمه گوگل] Jalapenos فلفل های بسیار تند هستند
[ترجمه ترگمان] jalapenos فلفل تند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The spicy plants in our garden help keep pests away.
[ترجمه گوگل] گیاهان تند در باغ ما به دور نگه داشتن آفات کمک می کنند
[ترجمه ترگمان] گیاهان تند در باغ ما به حفظ آفات کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: mildly scandalous or naughty.
مترادف: naughty, racy, risqu�
مشابه: bawdy, improper, indecent, off-color, ribald, salty

- He told some spicy anecdotes at the party.
[ترجمه گوگل] او در مهمانی حکایت‌های تند را تعریف کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه سری داستان های ادویه دار تو مهمونی بهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spicy stories
داستان های نسبتا قبیح

2. the spicy quality of our favorite teacher
ویژگی گیرای معلم محبوب ما

3. indians like spicy food
هندی ها غذای پر ادویه دوست دارند.

4. Spicy smells wafted through the air.
[ترجمه گوگل]بوهای تند در فضا پیچید
[ترجمه ترگمان]بوی تند هوا را در هوا می پراکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ginger gives the dish a wonderful spicy flavour.
[ترجمه گوگل]زنجبیل طعم تند فوق العاده ای به غذا می دهد
[ترجمه ترگمان]زنجبیل غذایی خوش مزه و خوش مزه به غذا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He jazzed up the food with a spicy sauce.
[ترجمه گوگل]او غذا را با سس تند پر کرد
[ترجمه ترگمان]اون با سس تند غذا رو زیاد میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The spicy flavours in these dishes call for reds rather than whites.
[ترجمه گوگل]طعم های تند این غذاها به جای رنگ سفید، رنگ قرمز را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]The spicy در این ظرف ها برای سرخ بودن به جای سفیده تخم مرغ نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thai food is hot and spicy.
[ترجمه گوگل]غذاهای تایلندی تند و تند هستند
[ترجمه ترگمان]غذای تایلندی داغ و تند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try not to eat too much spicy food .
[ترجمه گوگل]سعی کنید غذاهای تند زیاد نخورید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید غذای تند زیادی نخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spicy food always gives me indigestion.
[ترجمه گوگل]غذاهای تند همیشه باعث سوء هاضمه می شوند
[ترجمه ترگمان]غذای ادویه دار همیشه به من سو هاضمه میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Veal is too delicate for a spicy sauce.
[ترجمه گوگل]گوشت گوساله برای یک سس تند خیلی لطیف است
[ترجمه ترگمان]Veal برای یک سس تند خیلی حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Balance spicy dishes with mild ones.
[ترجمه گوگل]غذاهای تند را با غذاهای ملایم متعادل کنید
[ترجمه ترگمان]غذاهای پر ادویه را با غذاهای ملایم تراز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This soup is a spicy variation on a traditional favourite.
[ترجمه گوگل]این سوپ یک تنوع تند از یک سوپ مورد علاقه سنتی است
[ترجمه ترگمان]این سوپ یک تغییر تند روی محبوب سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Very spicy food doesn't suit her stomach.
[ترجمه هدف دارم ✌] غذا های خیلی تند مناسب شکم او نیست. . .
|
[ترجمه گوگل]غذای خیلی تند به شکمش نمی خورد
[ترجمه ترگمان]غذای تند خیلی تند برای شکمش مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I love Creole cooking, so hot and spicy.
[ترجمه گوگل]من عاشق آشپزی کریول هستم، خیلی تند و تند
[ترجمه ترگمان]من عاشق آشپزی هستم، خیلی گرم و تند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

جالب (صفت)
spicy, absorbing, attractive, yummy, marvelous, memorable, arresting, well-off

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

معطر (صفت)
spicy, aromatic, fragrant, scented, perfumed, redolent, odorant

ادویه دار (صفت)
spicy

ادویه زده (صفت)
spicy

انگلیسی به انگلیسی

• seasoned with spices; piquant, pungent, zesty; lively, full of spirit
spicy food is strongly flavoured with spices.

پیشنهاد کاربران

بعضی جا ها نوشتن پرادویه، ادویه دار یا ادویه زده؛ ولی گویا همون تند درسته
اسپایسی به معنای هیجان زده هم هست. . .
مثلا:
more spicy and crazy
( بیشتر هیجان زده و دیوونه )
به معنی تند یا داغ
Spicy or hot ب معنی تند هستن.
البته hot یع معنیه دیگ هم داره👈داغ
تند.
بسیار تند .
اتشین.
تند
spicy foods
غذاهای تند

بپرس