spitball

/ˈspɪtˌbɒl//ˈspɪtˌbɒl/

(بیس بال) به گوی تف کردن و آن را پرتاب کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a scrap of paper chewed and shaped into a lump to be used as a missile, as by a child.

(2) تعریف: an illegal pitch in baseball in which the pitcher causes the ball to curve or spin by rubbing it with saliva.

جمله های نمونه

1. He spitballed that he knew all about it.
[ترجمه گوگل]او تف کرد که همه چیز را می داند
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او همه چیز را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My memos are spitballs in the face of the faceless monolith where I work.
[ترجمه گوگل]یادداشت‌های من در برابر یکپارچگی بی‌چهره که در آن کار می‌کنم، توپ‌هایی هستند
[ترجمه ترگمان]خاطرات من در صورت مونولیت بالا رفته، جایی که من کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't believe him. He's spitballing.
[ترجمه گوگل]او را باور نکن داره تف میزنه
[ترجمه ترگمان]حرفش را باور نکن دارد گزینه ها را سبک سنگین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I checked around for spitballs and paper wads.
[ترجمه گوگل]من اطراف را چک کردم تا گلوله های اسپیت بال و پارچه های کاغذی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]من آب دهان او را جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A spitball hit the principal on his nose.
[ترجمه گوگل]گلوله ای به بینی مدیر مدرسه برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از spitball به مدیر بینی اش ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Throwing a spitball is illegal in baseball.
[ترجمه گوگل]پرتاب اسپیت بال در بیسبال غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]پرتاب یک spitball در بیسبال غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anna said they are the ones who score low grades and throw spitballs in class.
[ترجمه گوگل]آنا گفت آنها کسانی هستند که نمرات پایینی می گیرند و در کلاس توپ پرتاب می کنند
[ترجمه ترگمان]آنا گفت که آن ها کسانی هستند که نمره پایین نمره می دهند و spitballs را در کلاس پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Operations students - the field men - are called spitballs around here.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان عملیات - مردان میدانی - در اینجا اسپیت‌بال نامیده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که در این زمینه فعالیت می کنند، spitballs نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The other buildings are schoolrooms and a gymnasium for the spitballs and gut-men.
[ترجمه گوگل]ساختمان‌های دیگر مدرسه‌ها و سالن بدنسازی برای اسپیت‌بال‌ها و مردهای روده‌ای هستند
[ترجمه ترگمان]ساختمان های دیگر schoolrooms و سالن ورزشی برای spitballs و gut هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• small piece of paper chewed and wadded into a ball; illegal pitch in which the pitcher rubs the ball with saliva to make it curve (baseball)

پیشنهاد کاربران

کاغذ جویده و قلمبه کرده برای پرتاب به کسی
گلوله کاغذی تُفی
دادن پیشنهاد یا ایده بویژه وقتی غیرعملی یا غیر عقلی بوده و بیشتر به یک شوخی شبیه است.
to suggest ideas, especially those that are jocular, improbable, impractical or against common logic. Spitballing is not a definitive solution or conclusion, and is often not taken seriously.
...
[مشاهده متن کامل]

I was just spitballing him, but he took it seriously

( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام و اولیه بدون تفکر به آن
https://www. merriam - webster. com/dictionary/spitball
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/spitball

بپرس