splatter

/ˈsplætər//ˈsplætə/

معنی: کفگیر، ترشح کردن، چلپ چلوپ کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: spatter

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: splatters, splattering, splattered
(1) تعریف: to wet or soil with splashes.

- The frying pan splattered him with grease.
[ترجمه Sina] روغن داخل ماهیتابه به او پاشید.
|
[ترجمه گوگل] ماهیتابه روی او چرب شد
[ترجمه ترگمان] ماهی تابه با روغن روی او پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to splash.

- The frying pan splattered grease on him.
[ترجمه گوگل] ماهیتابه روی او روغن پاشید
[ترجمه ترگمان] ماهی تابه روی او پاشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be splashed.

- The grease splattered on the cook.
[ترجمه گوگل] روغن روی آشپز پاشید
[ترجمه ترگمان] روغن روی آشپز پاشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't splatter, dear. Think hard before you speak, OK?
[ترجمه گوگل]نپاشی عزیزم قبل از صحبت کردن، خوب فکر کنید؟
[ترجمه ترگمان]اشکال نداره عزیزم قبل از حرف زدن بهش فکر کن، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cause is not signal splatter; the noise which annoys the deaf is at a much lower frequency.
[ترجمه گوگل]علت پاشش سیگنال نیست صدایی که ناشنوایان را آزار می دهد در فرکانس بسیار کمتری است
[ترجمه ترگمان]علت حل کردن مشکل نیست؛ سر و صدایی که کر را آزار می دهد در فرکانس کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The execution chair was designed with splatter guards to capture spilled blood.
[ترجمه گوگل]صندلی اعدام با محافظ های اسپلتر طراحی شده بود تا خون های ریخته شده را بگیرد
[ترجمه ترگمان]صندلی اعدام برای حل کردن خون ریخته شده، به محافظان splatter طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As we left the farm we tried to splatter some mud on the Hall Brothers' new fence.
[ترجمه گوگل]وقتی از مزرعه خارج شدیم، سعی کردیم مقداری گل روی حصار جدید برادران هال بپاشیم
[ترجمه ترگمان]وقتی از مزرعه بیرون رفتیم، سعی کردیم مقداری گل روی نرده های سرسرای بزرگ نصب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He daubed more polish on to a dark splatter on the toe.
[ترجمه گوگل]او پولیش بیشتری روی انگشت پا به پاش زد
[ترجمه ترگمان]او polish بیشتری را روی نوک انگشت شست قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The telltale splatter pattern of ejecta rays -- bedrock scattered around the impact zone -- suggested an 000 mph collision with a 3-foot iron space pebble.
[ترجمه گوگل]الگوی پراکنده پرتوهای پرتاب - سنگ بستر پراکنده در اطراف منطقه برخورد - نشان دهنده برخورد 000 مایل در ساعت با سنگریزه فضایی آهنی 3 فوتی است
[ترجمه ترگمان]الگوی splatter telltale of ejecta - - سنگ بس تر پراکنده در اطراف منطقه تاثیر - - یک برخورد با سرعت ۱۰۰۰ فوتی با یک سنگریزه های فضایی ۳ فوتی را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To add depth to the splatter, first place one normal splatter on one layer.
[ترجمه گوگل]برای عمق بخشیدن به اسپلتر، ابتدا یک اسپلتر معمولی را روی یک لایه قرار دهید
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن عمق به the، ابتدا یک لکه طبیعی را روی یک لایه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Based on the research of reason of splatter generating in the process of short-circuiting transfer, it tries to control the splatter of CO2 welding by longitudinal magnetic field.
[ترجمه گوگل]بر اساس تحقیق در مورد علت ایجاد پاشش در فرآیند انتقال اتصال کوتاه، سعی در کنترل پاشش جوش CO2 توسط میدان مغناطیسی طولی دارد
[ترجمه ترگمان]براساس تحقیقات of تولید در فرآیند انتقال کوتاه - circuiting، آن تلاش می کند که به کنترل تولید CO۲ در میدان مغناطیسی طولی غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But I really dig splatter humor.
[ترجمه گوگل]اما من واقعاً به طنز پراکنده می پردازم
[ترجمه ترگمان] اما من واقعا humor رو حل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was also enough space for tissue to splatter nearby employees.
[ترجمه گوگل]همچنین فضای کافی برای پاشیدن بافت به کارمندان مجاور وجود داشت
[ترجمه ترگمان]همچنین فضای کافی برای حل کردن به کارمندان نزدیک وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I spun around and saw a splatter of blood on the floor.
[ترجمه گوگل]دور خودم چرخیدم و خونی روی زمین دیدم
[ترجمه ترگمان]به اطراف چرخیدم و تصویری از خون را روی زمین دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compare spray, shower, spatter, splatter, splash and slosh.
[ترجمه گوگل]اسپری، دوش، پاشیدن، پاشیدن، پاشیدن و لجن را مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]اسپری، حمام، پاشیده شدن و پاشیدن آب و شر و لجن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Use space when splatter is inevitable, as when irrigating large wounds or using power equipment.
[ترجمه گوگل]زمانی که پاشیدن پاشیدن اجتناب ناپذیر است از فضا استفاده کنید، مانند زمانی که زخم های بزرگ را آبیاری می کنید یا از تجهیزات برقی استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به آبیاری زخم های بزرگ و یا استفاده از تجهیزات قدرت نیاز دارید، استفاده از فضا اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Blood Splatter:(40pts) Increase the damage caused by your Garrote and Rupture abilities by 10/20%.
[ترجمه گوگل]پاشش خون: (40 امتیاز) آسیب ناشی از توانایی های Garrote و Rupture خود را 10/20 درصد افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]فشار خون: (۴۰ پیاستر)آسیب ناشی از توانایی های Garrote و rupture را ۱۰ \/ ۲۰ درصد افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفگیر (اسم)
colander, spatula, skimmer, splatter

ترشح کردن (فعل)
discharge, spatter, sprinkle, splash, splatter, secrete, plash, splutter

چلپ چلوپ کردن (فعل)
splash, splatter, swash

تخصصی

[برق و الکترونیک] شلپ شلپ اعوجاج ناشی از مدوله سازی بیش از حد فرستنده با سیگنالهای قله با مدت زمان کوتاه، بخصوص صداهایی که دارای هماهنگهای بسامد بالا هستند . این اعوجاج شکلی از تداخل کانال مجاور است .

انگلیسی به انگلیسی

• act or sound of splattering; amount splattered, spatter, splash
splash, spatter, scatter in drops; mark with scattered drops of a liquid; cause to spatter; make a spattering sound
if a thick wet substance is splattered on something or splatters it, the substance is splashed or thrown over it.

پیشنهاد کاربران

بپرس