spreader

/ˈspredər//ˈspredə/

معنی: منتشر کننده، پخش کننده، گسترشگر، شایع کننده
معانی دیگر: دستگاه ویژه ی پراکندن یا پاشیدن، پراکنگر، - گستر، (شخص یا چیز) گسترنده، مالنده، ماله، (وسیله ی چاقو مانند برای مالیدن کره و غیره به نان) کره مال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that spreads.

(2) تعریف: a small knife used for spreading; butter knife.

(3) تعریف: a farm machine used for spreading fertilizer or seed.

(4) تعریف: a device used to keep two objects apart.

جمله های نمونه

1. a fertilizer spreader
کودگستر

2. There are three ways of spreading news-- telegraph, telephone, and tel-a-woman.
[ترجمه گوگل]سه راه برای انتشار اخبار وجود دارد: تلگراف، تلفن و تلفن زن
[ترجمه ترگمان]سه روش برای پخش اخبار، تلگراف، تلفن، و tel وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Money is like muck, not good except it be spread.
[ترجمه گوگل]پول مانند کثافت است، جز اینکه پخش شود خوب نیست
[ترجمه ترگمان]پول مثل کثافت است، نه خوب، مگر این که پخش بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Religious fundamentalism was spreading in the region.
[ترجمه گوگل]بنیادگرایی مذهبی در منطقه در حال گسترش بود
[ترجمه ترگمان]بنیادگرایی مذهبی در منطقه گسترش می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We spread a rug on the grass for the picnic.
[ترجمه گوگل]برای پیک نیک روی چمن ها فرش پهن کردیم
[ترجمه ترگمان]یک قالی را روی علف ها پهن کردیم تا به گردش برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spread some strawberry jam on his toast.
[ترجمه گوگل]روی نان تستش مقداری مربای توت فرنگی پخش کرد
[ترجمه ترگمان]مقداری مربا را روی نان برشته گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reformer's fame spread all over the country.
[ترجمه گوگل]شهرت اصلاح طلب در سراسر کشور پیچید
[ترجمه ترگمان]شهرت reformer در سراسر کشور گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The secret was spread among the crowd.
[ترجمه گوگل]راز در میان جمعیت پخش شد
[ترجمه ترگمان]این راز بین جمعیت پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fire spread very rapidly because of the strong wind.
[ترجمه گوگل]آتش به دلیل وزش باد شدید به سرعت گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]آتش به علت وزش باد شدید به سرعت پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a risk that the crisis may spread further.
[ترجمه گوگل]خطر گسترش بیشتر بحران وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خطر گسترش بیشتر این بحران وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Felix watched his men move like soldiers, spreading out into two teams.
[ترجمه گوگل]فلیکس تماشا کرد که مردانش مانند سربازان حرکت می کردند و به دو تیم تقسیم می شدند
[ترجمه ترگمان]فیل کس به سربازانش نگاه می کرد که مانند سربازان حرکت می کردند و به دو تیم تقسیم می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were coloured candles which had spread pools of wax on the furniture.
[ترجمه گوگل]شمع های رنگی بود که حوضچه های موم روی مبلمان پخش کرده بودند
[ترجمه ترگمان]در آنجا شمع های رنگین دیده می شدند که برکه های زیادی از موم بر روی مبل ها گسترده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The writer's fame spread all over the country.
[ترجمه گوگل]شهرت این نویسنده در سراسر کشور گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]شهرت نویسنده در سراسر کشور گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Prompt action was required as the fire spread.
[ترجمه گوگل]با گسترش آتش، اقدام فوری لازم بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آتش سوزی گسترش یافت، اقدام به کسب تکلیف مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They've set up a plan whereby you can spread the cost over a period.
[ترجمه گوگل]آنها طرحی را تنظیم کرده اند که به موجب آن می توانید هزینه را در یک دوره تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]آن ها طرحی را تنظیم کرده اند که در آن شما می توانید هزینه را در طول یک دوره گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتشر کننده (اسم)
diffuser, spreader

پخش کننده (اسم)
spreader, distributary

گسترشگر (اسم)
spreader, propagator

شایع کننده (اسم)
spreader

تخصصی

[عمران و معماری] بار پخش کن - تیر تقویتی - کلاف
[برق و الکترونیک] دور نگهدارنده بازوی عایق متقاطعی که سیمهای خطانتقال یا آنتن چند سیمه را از یکدیگر جدا نگه می دارد.
[نساجی] ماشین رزین زنی در برزنت سازی - چروک بازکن
[آب و خاک] پخش کننده،توزیع کننده

انگلیسی به انگلیسی

• small knife for spreading; implement for spreading material; person or thing that spreads

پیشنهاد کاربران

۱. پخش کن ۲. انتشار دهنده. مروج. گستراننده.
مثال:
And how excellent spreader we have been.
و ما چطور گستراننده ای بسیار خوب بوده ایم.
�فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ�
spreader ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: وزن گستر
تعریف: افزاره ای عموماً فولادی و قابل تنظیم که به جرثقیل متصل می شود و از آن برای بلند کردن بارگُنج ها و بارهای نامتوازن و طویل استفاده می کنند
توزیع کننده

بپرس