stacked


(امریکا - خودمانی - زن) دارای بقچه بندی خوب، کمی چاق ولی خوش هیکل

جمله های نمونه

1. they stacked juries
آنان هیات های منصفه را از میان هواداران خود انتخاب می کردند.

2. they stacked the boxes on each other
جعبه ها را روی هم چیدند.

3. they had stacked books helter-skelter on the table
کتاب ها را با بی نظمی روی میز انباشته کرده بودند.

4. they had stacked the files in one corner of the room
پرونده ها را در گوشه ای از اتاق انباشته کرده بودند.

5. They stacked the firewood in readiness for the evening campfire.
[ترجمه گوگل]آنها هیزم ها را برای آتش عصرگاهی آماده کردند
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را برای آتش بازی شب آماده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Worn-out car tyres were stacked in heaps.
[ترجمه گوگل]لاستیک های فرسوده خودروها به صورت انبوه روی هم چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]لاستیک های کهنه خودرو روی هم انباشته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stacked the firewood in the backyard.
[ترجمه گوگل]هیزم ها را در حیاط پشتی چید
[ترجمه ترگمان]هیزم را در حیاط پشتی انباشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The floor was stacked high with piles of books.
[ترجمه گوگل]زمین با انبوهی از کتاب ها انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]کف اتاق با انبوهی از کتاب ها پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cement is stacked up over there, and it looks like rain.
[ترجمه گوگل]سیمان در آنجا چیده شده و شبیه باران است
[ترجمه ترگمان]در آنجا سیمان روی هم انباشته شده اند و مثل باران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Boxes are stacked in every nook and cranny at the factory.
[ترجمه گوگل]جعبه ها در هر گوشه و کنار کارخانه روی هم چیده می شوند
[ترجمه ترگمان]Boxes در هر گوشه و کنار کارخونه روی هم چیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dishes were stacked up.
[ترجمه گوگل]ظروف روی هم چیده شده بود
[ترجمه ترگمان] ظرف ها رو هم جمع کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were stacked up for 15 minutes.
[ترجمه گوگل]ما را به مدت 15 دقیقه روی هم جمع کردند
[ترجمه ترگمان]ما ۱۵ دقیقه روی هم جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They stacked the crates in the corner of the yard.
[ترجمه گوگل]جعبه ها را گوشه حیاط چیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها صندوق ها را در گوشه حیاط جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole garden was stacked with bricks.
[ترجمه گوگل]تمام باغ با آجر انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام باغ پر از آجر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در فرهنگ عامیانه آمریکایی:
زنی که دارای بدنی با انحناهای دلپذیر باشد , به ویژه دارای پستان های بزرگ ( به عمد از لفظ سینه استفاده نشد چرا که این دو با هم فرق می کنند )
در اثر فشار و استرس یا برش روی هم قرار گرفتن با تشخیص جهت فشارش
✴️Means you are
1. Well built, muscley
2. Packing big titties ( e. g. Porn star Lovette, good example of stacked )
1. I wouldn't trouble that bouncer, he's fucking STACKED!
2. Look at those tits on her, she's STACKED!
...
[مشاهده متن کامل]

✴️ Often used to describe a woman with large bountiful breasts. More commonly used to describe a woman who not only has large appealing breasts, but also has a beautiful face, bodacious hips, and an amazing ass.
Eh yo Chris, see that girl on near the bench press? She is fucking stacked! Damn Kevin, she is stacked.
✴️ Big - bosomed
Did you catch that chick on 34th and Main? She was stacked!
دختری که سینه های بزرگ داره

کپه، روی هم انباشتین
روی هم سوار شده ( الکترونیک )
مملو از
روی هم انباشته شدن ( در نساجی )

بپرس